آهنگساز زیر گنبد کنبود از راز ماندگاری این ترانه می گوید/آقای حکایتی اسم …(آهنگ ترانه را بشنوید )

https://cdn.isna.ir/d/2017/07/19/3/57523661.jpg

سایت بدون-یک ویدئو کمی بعد از اختتامیه جشنواره قصه‌گویی مثل توفان فضای مجازی را در نوردید و سر از صفحات خیلی‌ها درآورد؛ از مردم عادی گرفته تا هنرمندان و چهره‌های سرشناس. بیست و یکمین جشنواره قصه‌گویی که به همت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان برگزار می‌شد، از بهرام شاه‌محمدلو که از دهه ۶۰ تا امروز به نام آقای حکایتی معروف است، تجلیل کرد. به این منظور، شاه‌محمدلو از سالن برگزاری مراسم اختتامیه خارج شد که کمی بعد وارد شود، چون برای ورودش برنامه داشتند؛ قرار بود همه با هم ترانه زیرگنبدکبود را بخوانند. لحظه‌ای که شاه‌محمدلو وارد سالن شد، جمعیت شروع به خواندن کرد: یکی بود یکی نبود/ زیر گنبدکبود/ روبه‌روی بچه‌ها/ قصه‌گو نشسته بود…

تا وقتی این همخوانی به پایان برسد و در سراسر آن، خاطرات کودکی میلیون‌ها ده شصتی زنده شد و احوالات خیلی‌ها عوض شد؛ چه بسا کسانی بغض کرده یا غمی غیرقابل توصیف را حس کرده باشند. در این قطعه و ترانه ساده چه چیزی هست که این همه تاثیرگذار است؟ حتی آنجا که از قصه شیر و پلنگ یا قصه موش زرنگ می‌گوید. این همه ماجرا نیست چون فقط دهه شصتی‌ها تحت تاثیر این همخوانی‌ها قرار نگرفته‌اند و خیلی‌های دیگر که آن شب در سالن حضور داشتند یا بعدا ویدئوی آن را باز نشر کرده‌اند و ذوق و شوقشان را بروز داده‌اند، جوان‌تر یا مسن‌تر از آن هستند که روزگاری برنامه زیرگنبدکبود را تماشا کرده باشند. اگر کسانی باشند که بتوانند درباره ماندگاری این قطعه صحبت کنند، بدون تردید یکی از آنها بهرام دهقانیار است که ملودی زیرگنبدکبود را ساخته و با همکاری حمید غلامعلی به عنوان خواننده و روح‌افزا که ترانه را سروده آن را خلق کرده است.  آقای دهقانیار دقیقا چه کرده‌اید که قطعه زیر گنبدکبود، این چنین ماندگار شده تا آنجا که نه برای یک نسل که برای همه نسل‌ها خاطره شده است؟ 
نمی‌دانم اما همیشه معتقد بوده‌ام در یک ترانه، ملودی باید به اندازه‌ای شیرین باشد که در کمترین زمان ممکن در ذهن بنشیند و قابلیت تکرار شدن و بازخوانی توسط هر کسی را داشته باشد، به‌ویژه اگر یک قطعه برای کودکان ساخته می‌شود. طبیعی است این قاعده را همیشه مد نظر داشته‌ام، به‌خصوص درباره اثری مثل زیرگنبدکبود که در زمان جنگ ساخته شده بود. ناخودآگاه تحت تاثیر شرایط حسی و روحی آن زمان، ملودی این قطعه را نوشتم و شاید تا اندازه‌ای بخش دراماتیک ترانه این قطعه به ترتیبی است که با ذهن شنونده پیوند عاطفی و حسی برقرار می‌کند. 
من جز این‌که بگویم از این اتفاق مفتخرم، حرف دیگری برای گفتن ندارم. همه تلاشم این بود که در حد بضاعتم بهترین اثر ممکن را خلق کنم. 
 اگر حس و حال آن دوران در ساخت این قطعه موثر بوده، پس بد نیست درباره‌اش بیشتر توضیح بدهید. 
شرایط امروز را با آن دوران مقایسه کنید که به تفاوت حس و حال آدم‌ها پی‌ببرید. از امکانات تفریحی و سرگرمی بچه‌های آن زمان که در حد دو سه شبکه تلویزیونی بود، بگیرید و مرحله به مرحله پیش بروید تا برسید به موضوعات اجتماعی و مسائل حسی، روانی و فردی کودکان و خیلی چیزهای دیگر. بدون تردید این تفاوت‌ها آنقدر گسترده است که من به تنهایی نتوانم ابعادش را ترسیم کنم. 
 شما آن روزها تحت تاثیر چه احساساتی بودید که چنین چیزی را خلق کردید؟
من در آن سال‌ها یک جوان بیست و چند ساله بودم که وارد دنیای آهنگسازی حرفه‌ای شده بودم. خیلی برایم جذاب بود که چنین کاری به من پیشنهاد شده بخصوص از طرف کسانی که کارشان را باور داشتم. آقای شاه‌محمدلو، خانم برومند و کسانی که در آن سال‌ها برای کودکان برنامه می‌ساختند از دانشکده هنرهای دراماتیک فارغ‌التحصیل شده بودند، به دانش کاری که انجام می‌دادند تسلط داشتند و به معنی واقعی هنرمند بودند. این گروه کارش را بلد بود، نمایش را می‌شناخت و به طور طبیعی وقتی به جوانی مثل من که عاشق کارش بوده و هست ، پیشنهاد همکاری دادند، ارتباطی شکل گرفت که جنس هنری داشت. آقای شاه‌محمدلو به عنوان کارگردان هنری به من گفته بود چه می‌خواهد و دستم را باز گذاشت که هر کاری که می‌توانم انجام بدهم. احساس می‌کردم ایده‌های زیادی دارم و همین شیوه همکاری باعث شد اتفاقات خوبی رقم بخورد؛ مثل خونه مادربزرگه، زیرگنبدکبود و… .
 تعامل شما با آقای شاه‌محمدلو چطور بود و چه موضوعاتی بین شما رد و بدل می‌شد؟
از همان روزها شیوه کاری من به این ترتیب بود که برای تیتراژ از کارگردان و سازنده اثر می‌خواهم تا جای ممکن ذهنیتش را درباره موسیقی مورد نیازش به من انتقال بدهد. گروه سازنده زیرگنبدکبود و آقای شاه‌محمدلو با مهارت تمام این کار را کردند و اگر برخی آثاری که در دهه ۶۰ ساخته‌ام – از جمله همین قطعه -تا این اندازه ماندگار شده، به این دلیل است که از سویی تصویر و حس و حال اثرشان به من تزریق شده و از سوی دیگر مرا آزاد گذاشته‌اند برای آنچه مد نظر آنهاست آزادانه آهنگ بسازم در حالی که بسیاری از کارگردان‌ها این کار را نمی‌کنند یا دست به اعمال نظر یا سانسور آهنگ می‌زنند یا توقع دارند کارهایی شبیه به فلان قطعه و فلان اثر قبلا ساخته شده بسازم. 
 امکانات لازم را در آن سال‌ها در اختیار داشتید؟
می‌توانستم هر آنچه را در آن سال‌ها وجود داشت در اختیار بگیرم. مثلا برای ساخت قطعه آقای حکایتی سعی کردم از جدیدترین صداهای الکترونیکی که در آن زمان وجود داشت، استفاده کنم یا قطعه خونه مادربزرگه را با اجرای ارکستر بزرگ صدا و سیما ضبط کردم. برای ساخت قطعه زیرگنبدکبود یا همان آقای حکایتی، سینتی‌سایزر یکی از دوستانم را قرض کردم و در آن سال‌های جنگ و بحران با هزار گرفتاری توانستم این دستگاه را وارد تلویزیون کنم و آنجا صداها را روی این دستگاه که چند بانده بود، ضبط کردیم. دوستمان آقای غلامعلی را مدیران تلویزیون تعیین کردند که این قطعه را بخواند. من ایشان را نمی‌شناختم فقط می‌دانستم یکی از خواننده‌های مورد نظر سازمان در تاریخ مشخصی باید بیاید و آن را بخواند که همین طور هم شد و نتیجه کار هم خیلی خوب بود. 
 ملودی این آهنگ ناگهان در ذهن شما جرقه زد یا آرام و در طول زمان شکل گرفت؟
ملودی این قطعه بر اساس شعری که سروده شده بود، طی ۴۸ ساعت در ذهن من شکل گرفت. شعر در اختیارم قرار داده شده بود، محدوده صوتی خواننده را در نظر گرفتم و طیف صوتی گروه کر هم مشخص بود و من براساس مجموع این عوامل ملودی را ساختم و آن را تنظیم کردم و در استودیو ۱۱۰ شبکه آن را ضبط کردیم. 
 آقای شاه‌محمدلو نظرش درباره این ملودی چه بود؟
شیوه کار من همیشه این بوده که تا وقتی رضایت را در چهره کارگردان یا کسی که آهنگسازی اثرش را به من سپرده، نبینم و تا زمانی که ثانیه به ثانیه موسیقی ساخته شده را مزه مزه و تایید نکند، قطعه را ضبط نمی‌کنم. اول با پیانو یا در کامپیوتر قطعه را برای صاحب اثر اجرا می‌کنم و چشم می‌دوزم به چهره‌اش تا عکس‌العمل‌هایش را بسنجم اگر رضایت داشت آن را ضبط می‌کنم. درباره این قطعه هم همین طور بود. اصلاحات مد نظرش را با هم بررسی ‌کردیم و زمانی که برق رضایت را در چهره‌اش دیدم، قطعه را تنظیم کردم و برای ضبط به تلویزیون بردم. 
 این اولین همکاری شما بود؟
بله این اولین همکاری ما بود و بعدها هم ادامه پیدا کرد اما در سریال خونه مادربزرگه آقای شاه‌محمدلو جزو صداپیشه‌ها بود و ما آنجا با هم آشنا شدیم. 
به اضافه اینکه
آهنگی که ۳۰ سال است بازتولید می‌شود
 چند سال پیش یک موزیک‌ویدئو ما را دوباره برد و صاف گذاشت روبه‌روی آقای حکایتی. این ویدئو آمد تا به ما همین‌ها را یادآوری کند که صابر محمدی در یادداشتش در این صفحه می‌گوید. آمد تا بگوید ما گریزی از آن حکایت و آن قصه‌ها نداریم.
سام وفایی، موسیقی «زیر گنبد کبود» را که ۳۰ سال پیش بهرام دهقانیار آن را ساخته و حمید غلامعلی خوانده بودش، دوباره تنظیم کرده و با عده‌ای جوان دهه شصتی اجرا کرده بود. ویدئو دست‌به‌دست می‌چرخید و حالا هم اختتامیه جشنواره قصه‌گویی دوباره «زیر گنبد کبود» را یادآوری کرده، ویدئوی سام وفایی هم دست به دست می‌شود. 
البته در گفت‌وگویی که آذر مهاجر در همین صفحه با بهرام دهقانیار صورت داده، آقای آهنگساز گفته از این گروه‌ها که موسیقی «زیر گنبد کبودِ» او را دوباره تنظیم و باز اجرا می‌کنند بسیارند. دهقانیار گفته حتی برخی از این گروه‌ها کارهایشان را برای او می‌فرستند.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «دلنگ دلنگ»

سایت بدون – صدای زنگ شتر و هر زنگوله ای که به گردن حیوانات وصل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *