رازهای باستانی /چه بر سر ارتش هخامنشی در مصر آمد؟

سایت بدون – آن ها یک ارتش کامل بودند که از بین رفتند ، یک ارتش کامل که ناپدید شدند، راز ناپدید شدن آن ارتش یک راز تاریخی است ؛ راز ارتش کمبوجیه در مصر

«کامبوزیا» یا «کمبوجیه» پسر بزرگ کوروش بود. پدر او، یک سفر جنگی به مصر رفت و دلیل لشگر‌کشی‌اش این بود که مصر در آن زمان، متحد یونان بود و مهاجرنشینان یونانی که در دریای اژه و مدیترانه بودند، در مصر هم نفوذ کرده بودند و علیه ایران توطئه می‌کردند.

کمبوجیه زمانی که پادشاه شد، می‌خواست طرح پدرش را ادامه دهد. در تاریخ مصر در دو سلسله‌ی فراعنه، یعنی سلسله‌ها‌ی سی‌ودوم و سی‌وسوم نام سلسله‌ی هخامنشی آمده و این به آن معناست که آن‌ها ایرانیان را به‌عنوان این‌که از خودشان هستند، قبول داشتند.

مدتی بین سفر کوروش و پسرش (کمبوجیه) فاصله افتاد. سرانجام کمبوجیه تصمیم گرفت، سرزمین مصر را که جزو کشورهای تابع ایران می‌دانست، تصرف کند.

در این زمان، فرعون مصر شخصی به نام «آمازیس» بود. کمبوجیه کسی را فرستاد و از دختر آمازیس خواستگاری کرد؛ اما آمازیس دخترش را نفرستاد و دختر شخص دیگری را که قبلا فرعون مصر بود و آمازیس علیه او کودتا کرده و او را کشته بود، فرستاد.

وقتی آن دختر به ایران آمد و همسر پادشاه ایران شد، به این موضوع که دختر آمازیس نیست، اعتراف کرد و این جریان به بهانه‌ای برای کمبوجیه تبدیل شد.

کمبوجیه پادشاهی کشور‌گشا بود؛ اما کارهایش تا حدودی با عقل منطبق نبودند و شخصیت و متانت کوروش، داریوش و خشایار‌شاه را نداشت، دچار حالت عصبی شده بود و کارهای تندی می‌کرد.

درباره‌ی رفتن کمبوجیه به مصر و اتفاق‌هایی که آنجا برای او افتادند، از شخصی به نام «اوجارهورسن» کتیبه‌ای باقی مانده است. بنابراین می‌توان گفت، ما از این سفر اطلاعات کافی داریم.

کمبوجیه از طریق شبه‌جزیره‌ی سینا رفت و اعراب به او کمک کردند و برایش مشک‌های آب آوردند و به‌وسیله‌ی شتر، مقادیر زیادی مشک آب به نیروهایش می‌رسید. سپس آن‌ها به مصر وارد شدند. شهر «ممفیس» را گرفتند و کمبوجیه در آنجا جایگاه خود را محکم کرد.

کمبوجیه وقتی در آنجا می‌ماند، به فکر لشگر‌کشی به آفریقا می‌افتد، البته منظور از آفریقا مناطقی به‌جز مصر است. گرچه مصر نیز جزیی از آفریقاست، ولی چون مصر صاحب تمدنی قدیمی بود، معمولا قسمت‌های دیگر قاره‌ی آفریقا را «آفریقا» می‌نامیدند.

کمبوجیه تصمیم گرفت، سه نقطه را در آفریقا شامل کارتاژ (تونس)، آمون (در جنوب ممفیس به طرف داخل آفریقا) و حبشه بگیرد که هر کدام از آن‌ها به کشف طلا شهرت داشتند. به علاوه، او امپراطوری هخامنشی خود را به‌عنوان مشعل‌دار تمدن می‌دانست و می‌گفت، من باید تمدن را به نقاط مختلف دنیا ببرم.

در خیلی از این کشورها، انسان را قربانی می‌کردند. در این‌باره، بخش‌نامه‌ای از داریوش است که او کشتن انسان‌ها را در اعیاد ممنوع کرده است. به علاوه، داریوش انداختن دخترها را نیز در رود نیل ممنوع کرده بود.

یکی از رسوم اشتباه مصریان این بود که دختران را به رود نیل می‌انداختند و در یک مراسم بسیار باشکوه، زیباترین دختر مصر را می‌آوردند و به نیل می‌انداختند تا آب رودخانه فوران کند، الهه‌ی نیل خوشحال شود، آب بالا بیاید و زمین‌های مصر را بگیرد و حاصل‌خیز کند.

دولت ایران در آن زمان، دولت متمدنی بود و وقتی کمبوجیه متوجه شد که مردم در مصر، گاو «آپیس» را می‌پرستند، تعجب کرد و گفت، این چه خدایی است که شما آن را می‌پرستید؟ در حالی که گوشت و بدن دارد. این چه خدایی است که من با شمشیر به آن می‌زنم، دردش می‌گیرد و ناله می‌کند؟ چگونه می‌توان آن را پرستید؟ خداوند در آسمان‌هاست.

ارتش ایران در مصر پیروز شد و در محلی به نام «پلوزیوم» مصری‌ها را درهم شکست. مصری‌ها به اندازه‌ای از این مسأله عصبانی شدند که چند نفر را که طرف‌دار ایرانیان بودند، آزار دادند، از جمله بچه‌های شخصی به نام «فانس» را که به ایران پناهنده شده بود، گرفتند، سر بریدند، خون‌شان را در تشتی ریختند و سربازان مصری از خون آن‌ها خوردند.

برنامه‌ی کمبوجیه این بود که تا لیبی، تونس و حبشه پیش رود. او ۵۰هزار سرباز را به سمت جنوب آفریقا فرستاد. این در شرایطی است که پیش از آن‌که رومی‌ها، ناپلئون یا ارتش ایتالیا به آفریقا برود، ارتش هخامنشی به سمت جنوب رفت.

متأسفانه هنگامی که این سربازها در حال خوردن چاشت بودند، باد شن می‌وزد و این سبب می‌شود، ۵۰هزار سرباز ایرانی بین راه ممفیس و آمون از بین بروند و ما به هیچ وجه، خبر دیگری از آن‌ها نداریم.

در تاریخ، این موضوع ذکر شده است، یعنی هرودت و مورخان رومی این مسأله را گفته‌اند. سفرای کمبوجیه هم حتا با امپراطور حبشه ملاقات کردند و آن‌ها گفتند که چنین اتفاقی رخ داده است.

امید کمبوجیه این بود که مشک‌های آب به سربازان برسند؛ اما نرسیدند و سربازان در مسیر رفت، ناپدید شدند. این سرباز‌ها چون آذوقه‌شان تمام شده بود، گوشت چهارپایان، یعنی قاطر و اسب‌های خود را خوردند. به علاوه، از مزارع و بیابان‌ها اگر چیزی به‌دست می‌آوردند، با علف و سبزی زندگی می‌کردند. به‌محض این‌که آن‌ها وارد کویر شدند، در آن کویر وحشتناک جنوب مصر، گرسنگی به‌شدت بر آن‌ها غلبه کرد.

وقتی کمبوجیه این خبر را شنید، به آن‌ها گفت که برگردند؛ ولی گروهی رفتند و در آن محل ناپدید شدند. نام محلی که آن‌ها در آن ناپدید شدند، شهر «اوآزیس» بود؛ شهر یادشده هفت روز راه از «تب» فاصله داشت. این سربازان به شهر آمون نرسیدند. این جریان حدود ۲۵۰۰ سال پیش اتفاق افتاده است.

هرودوت می‌نویسد:

از اطلاعاتی که به‌دست آمده‌است چنین بر می‌آید که این لشکر به واحه‌ای که دیار سعیدان نام داشت رسیدند اما از آن پس راجع به سرگذشت آنها هیچ گونه اطلاعی در دست نیست. در هر حال آن دسته به حدود آمونی‌ها نرسیدند و به مصر هم مراجعت نکردند ولی به گفتهٔ آمونی‌ها و دیگران که گویا از ایشان شنیده باشند هنگامی که این عده واحه را ترک کردند، ضمن پیشروی در صحرای بین این آبادی و سامان طایفهٔ آمونی باد جنوبی با شدتی تمام برخاست و لشکر شاهی را که مشغول خوردن غذای نیمروز بودند، در زیر ریگ روان مدفون و به‌کلی ناپدید کرد.

کشف باستان شناسی جدید

باستان‌شناسان ایتالیایی بقایا و استخوان‌هایی که به احتمال زیاد به لشکر کمبوجیه تعلق داشته و در حدود ۲هزار و ۵۰۰ سال پیش در شن‌های صحرایی در غرب مصر مدفون شده‌اند را کشف کردند.

سلاح‌های برنزی، دستبند نقره، یک گوشواره و صدها قطعه از استخوان انسان در بخشی وسیع از دشت صحرا در نهایت امیدهایی را در رابطه با کشف سپاه مفقود شده پادشاه ایرانی کمبوجیه دوم زنده کرده است.

در میان اولین شواهدی که در نزدیکی محل بقایای لشکر کمبوجیه کشف شد، می‌توان به چشمه‌های آب ساخته بشر که اکنون خشک شده‌اند و تعداد زیادی کوزه آب اشاره کرد که در شن‌ها مدفون شده‌اند.

بر اساس متون تاریخی ۵۰ هزار جنگجوی این سپاه توسط طوفان شن وحشتناکی در ۵۲۵ قبل از میلاد مدفون شده اند.

باستان‌شناسان ایتالیایی در پژوهش‌های خود در منطقه‌ای که گمان می‌رود لشکر ایران در آن ناپدید شده باشد به گوری دسته جمعی برخوردند و این سوال در ذهنشان متبادر شد که آیا این استخوان‌های بر هم انباشته شده بقایای لشکریان ایران هستند؟

این کشف در واقع اولین نشانه باستان شناسی از داستانی است که هرودت مورخ یونانی آن را به ثبت رسانده است.

بر اساس نوشته‌های هرودت، کمبوجیه پسر کورش پس از نافرمانی کاهنان معبد آمون از خواسته‌های وی ۵۰ هزار جنگجو را از تبس برای حمله به واحه سیوه در مصر اعزام کرد که این سپاه پس از ۷ روز پیاده روی در بیابان به واحه‌ای به نام  El Kargha رسیدند که پس از خروج از آن دیگر هرگز دیده نشدند.

بقایای اشیایی که گمان می‌رود متعلق به لشکر کمبوجیه باشد در این محل پیدا شد از جمله خنجری که تصور می‌شود به دوران هخامنشیان تعلق دارد

هرودوت می‌نویسد: بادی قدرتمند و کشنده از جنوب برخاسته و تود‌ه‌های عظیمی از شن را به همراه آورده است و تمامی نیروهای این لشکر را در خود مدفون کرده است.

افسانه لشکر ناپدید شده کمبوجیه به تدریج در غبار تاریخ به فراموشی سپرده شده بود تا اینکه این دو دانشمند ایتالیایی اعلام کردند نشانه‌هایی را از لشگر ایرانی که توسط طوفان شن بلعیده شده بودند، کشف کرده‌اند.

طرحی از کمبوجیه به هنگام حمله به مصر

در کنار این اجساد صخره‌هایی به شکل یک پناهگاه طبیعی در ابعاد ۳۵ متر در ۱٫۸ متر در ۳ متر کشف شده که به دلیل ابعاد بزرگ، مکانی مناسب برای پناه گرفتن از طوفان شن به شمار می‌رفته است.

بقایای یک سرنیزه که گمان می‌رود متعلق به دوران حمله کمبوجیه به مصر باشد

ابزار آلات و سلاح‌هایی که از این منطقه کشف شده‌اند از این نظر که اولین اجسام متعلق به دوران کمبوجیه هستند بسیار ارزشمند به شمار می‌روند. همچنین بررسی این اجسام از تعلق داشتن آن‌ها به دوره هخامنشی خبر می‌دهد.

بر اساس گزارش دیسکاوری، محققان ایتالیایی برخلاف دیگر باستان شناسان، مسیری متفاوت از مسیرهای مورد مطالعه را از سمت جنوب بررسی کرده و موفق به کشف بقایای این لشگر بزرگ شدند.

همچنین در میان استخوان‌های یافته شده قطعاتی از پیکان تیرها و دهانه اسب‌ها به چشم می‌خورند که با آنچه در نگاره‌های اسب پارسی به چشم می‌خورد برابری می‌کند.

در میان اجزای یافت شده در محل کشف بقایای لشکر کمبوجیه، تیم باستانشاناسان ایتالیایی یک دهانه اسب پیدا کردند. این دهانه اسب با دهانه اسبی که در یکی از حجاری‌های قدیمی متعلق به دوران هخامنشی به چشم می‌خورد، مطابقت دارد.

در این تصویر و با توجه به تطابق اسب حجاری شده با قطعه فلزی محل استفاده از این قطعه مشخص شده است.

سربازان پارسی اغلب از جواهرات و گوشواره استفاده می‌کردند این یکی از گوشواره‌هایی است که در محل پیدا شدن لشگر کمبوجیه در صحرای افریقا کشف شده است.

با مشاهده چهره این سرباز هخامنشی حجاری شده در کاخ آپادانا واقع در تخت جمشید مشخص می‌شود که سربازان پارسی از گوشواره‌هایی مشابه آنچه در محل کشف بقایای لشکر کمبوجیه پیدا شده استفاده می‌کردند.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «آخ نگفتن»

سایت بدون – آخ کمترین واکنش انسان به درد و رنج است آخ گفتن خیلی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *