معرفی کتاب /«سه بار خوش‌شانسی» نوشته «شیلا ترنیج»؛ یک تابستان نه چندان معمولی

سایت بدون – درحالی‌که سال‌هاست کتاب‌های ژانر وحشت، جادوگری و فانتزی بیشترین تقاضا را در بازار مطالعه نوجوانان ایرانی داشته، طی پنج سال گذشته، گونه دیگری از کتاب‌های ادبیات داستانی موفق شد توجه نوجوانان را به خود جلب کرده و آنان را به کتابخوانی تشویق کند؛ کتاب‌های معمایی، جنایی و کارآگاهی. شاید باید یکی از دلایل استقبال نوجوانان از این‌دست کتاب‌ها را وجود هر سه گونه وحشت، جادو و فانتزی در میان آن‌ها دانست، به‌خصوص وقتی قهرمان کتاب، چند نوجوان باشند. درست مثل رمان جذاب و دوست‌داشتنی «سه‌بار خوش‌شانسی» به قلم نویسنده آمریکایی، خانم شیلا ترنیج (Sheila Turnage) که موفق شده با نخستین رمان خود، عنوان بهترین کتاب مجله نقد «کرکس» و «پابلیشرز ویکلی» را از آن خود کند و حتی در سال۲۰۱۳ به صدر جدول پرفروش‌ترین رمان‌های نوجوان نیویورک‌تایمز دست بیابد.

قضیه از این قرار بود …
ماجرای کتاب از یک تابستان معمولی در شهر کوچک «توپلولندینگ» آغاز می‌شود؛ زمانی که «موزز لوبی» ـ دختر دوازده‌ساله‌ای که همه او را «مو» صدا می‌زنند ـ ورود یک کارآگاه را به شهرشان، شروعی برای دردسر و ماجراجویی‌های تازه اعلام می‌کند: «درست هفت دقیقه از ظهر چهارشنبه، سوم ماه ژوئن، گذشته بود که دردسر پا به توپلولندینگ گذاشت؛ سوار بر شورلت ایمپالای خاکی‌رنگی که برق نشان طلایی‌رنگش را به رخ می‌کشید. هنوز گرد و خاک پشت سرش فروکش نکرده بود که ناغافل آقای جسی مرد و زندگی در توپلولندینگ زیرورو شد».
البته پس از این اعلام مو، خیلی زود متوجه می‌شویم که آقای جسی در واقع نمرده، بلکه کشته شده است و زمانی که یک قتل-حتی در شهری کوچک رخ می‌دهد-پای خطر، احتیاط، پلیس و کارآگاهان نیز به آن منطقه باز می‌شود. اگر مردم شهر توپلولندینگ از این ماجرا وحشت می‌کنند و دل‌شان نمی‌خواهد آرامش‌شان به هم بریزد، اتفاقا کوچک‌ترها بدشان نمی‌آید با حل‌کردن این معمای پیچیده، تمام تابستان کسالت‌بارشان را سرگرم باشند ولی ماجرا فقط به همین قتل ختم نمی‌شود. قتل آقای جسی فقط یک آغاز است. به‌زودی شهر آرام توپلولندینگ شاهد حوادثی مانند سرقت، آدم‌ربایی، تصادف، گروگان‌گیری، اخاذی و طوفان می‌شود و زمانی که همه این ماجراها را «مو لوبی» نابغه و خیال‌پرداز روایت بکند، باید انتظار رویدادهای بیشتری مثل درگیری با جانیان، خون‌ریزی و مواجهه با ارواح هم داشت! بنابراین او دست‌به‌کار می‌شود و همراه با دوست صمیمی‌اش «دیل»، آژانس کارآگاهان ازجان‌گذشته را تاسیس و شروع به فعالیت می‌کنند تا پرده از اسرار قتل آقای جسی و ناپدیدشدن سرپرستان خودش، یعنی کلنل و خانم لانا، بردارند.
 
روایت ساده، راز پیچیده!
با وجودی که داستان کتاب «سه بار خوش‌شانسی» سرشار از رازهای تودرتو و پیچیده است اما نویسنده آن را در بستری ساده و قابل‌فهم ارائه کرده تا خوانندگان نوجوان کتاب، درگیر تکنیک نویسندگی و روایت نباشند و از ماجراجویی‌های مو و دیل لذت ببرند. داستان با معرفی شهر، ساکنانش و ویژگی‌های رفتاری و گفتاری آن‌ها شروع می‌شود که این روند تا پایان کتاب نیز ادامه دارد و مو مدام در حال کشف‌های بیشتری از ابعاد روانی شخصیت‌ها و معرفی کامل‌تر آن‌هاست. با آنکه ماجرای قتل آقای جسی خیلی زود در داستان اتفاق می‌افتد اما در ادامه، نویسنده زمان زیادی را برای رسیدن به جنایت اصلی صرف می‌کند و با اطلاعات جزئی و اندکی که به خواننده می‌دهد، او را برای دانستن و گره‌گشایی از معمای شهر توپلولندینگ تشنه‌تر می‌کند. در این میان، افزودن چاشنی‌های بامزه‌ای از قبیل جست‌وجوی بی‌نتیجه مو لوبی برای یافتن مادر حقیقی‌اش، فراموشی کلنل و بی‌خبری از هویتش، دلبستگی پنهان مو به «لاوندر» و شیوه ابراز احساساتش به او، دشمنی با همکلاسی مغرورش «آنا کلسته» و همچنین رودست‌خوردن از بازرس «مارلا» که به‌خوبی توانست بچه‌ها و مردم شهر را بفریبد، داستان را هیجان‌انگیزتر و معما را پیچیده‌تر می‌کند. جالب اینکه وقتی کتاب به فصل‌های پایانی خود نزدیک می‌شود، ناگهان بروز حوادث نیز ریتم تندتری به خود می‌گیرند و نفس مخاطب را بند می‌آورند. به‌ویژه در آن شب طوفانی که دیل و مو پنهانی وارد صحنه جرم می‌شوند، بازرس مارلا را دستگیر و طناب‌پیچ می‌کنند و سراغ متهم ردیف اول، «اسلیت» می‌روند تا خانم لانا را از چنگ او آزاد کنند. ترس دیل از ارواح خانه خانم «بلالاک» و دیدن رد خون روی زمین، در این صفحه‌ها بچه‌ها را دچار هراسی لحظه‌ای می‌کند تا با خواندن کتاب «سه بار…» طعم وحشت و جنایت را توأمان بچشند. خانم ترنیج بارها و بارها با شخصیت‌پردازی‌های فوق‌العاده‌اش، دیالوگ‌نویسی طنزآلود و چیدمان پازل معمای قتل و سرقت، مخاطب را غافلگیر و ذوق‌زده می‌کند.
 
شباهت‌ها و معمای حل‌نشده!
کتاب «سه بار…» آن‌قدر خوب است که به‌سختی می‌توان ضعف و اشکالی در آن پیدا کرد ولی دو نکته در داستان به‌شکل آشکاری خودنمایی و خواننده را ناامید می‌کند. نخست آنکه در جریان پیشرفت قصه و حل‌شدن معماها، با آنکه تاکید روی «آژانس کارآگاهان از جان‌گذشته» است و درواقع مو و دیل اصرار دارند این ماجرای مهیج و پرگره را خودشان حل کنند، به‌تدریج می‌بینیم که این دو نوجوان محبوب، کنجکاو و باهوش شهر، عملا استفاده‌ای از نبوغ‌شان نمی‌کنند و بیشتر گره‌های معما براساس حدس و گمان‌های اتفاقی آن‌ها باز می‌شوند. حتی چندبار بزرگ‌ترها به دو کارآگاه کوچک تذکر می‌دهند که از دخالت در امور پلیسی خودداری کنند اما بچه‌ها با شیطنت‌شان بزرگ‌ترها را در حل مساله یاری می‌کنند. بااین‌حال، شجاعت آن‌ها در تعقیب و گریز ردپای خطر و مقابله با افراد خطرناک و قدرتمندی مانند پدر دیل، بازرس مارلا و اسلیت تحسین‌برانگیز است. نکته دوم اینکه خواننده داستان «سه بار…» از همان ابتدا که متوجه یتیم‌بودن مو می‌شود و نامه‌نگاری‌های او را با مادر بالارودش دنبال می‌کند، انتظار پایان‌بخش داستان اتفاق خوشایندی مثل رسیدن مو به مادرش باشد ولی این اتفاق نمی‌افتد و با حل‌شدن ماجرای قتل آقای جسی، علاقه مو به یافتن مادرش نیز از بین می‌رود و حالا دیگر او نامه‌هایش را در دفتر روزنگارش خطاب به خانم لانا می‌نویسد! هرچند شاید با وجود کلنل مهربان و خانم لانای دوست‌داشتنی، مو دیگر نیازی به یافتن مادر حقیقی‌اش نداشته باشد اما دست‌کم نویسنده می‌توانست این تغییر روحیه و پذیرش زوج کلنل و لانا را به‌عنوان پدر و مادری جدید برای همیشه در داستان بیاورد و به خواننده القا کند. نکته ویژه این داستان ولی نامه‌های بانمکی است که مو برای مادر بالارودش می‌نویسد. این اتفاق در داستان، بسیار به شیوه روایت رمان مشهور «بابالنگ‌دراز» اثر «جین وبستر» شباهت دارد. همچنین شخصیت آنا کلسته یادآور شخصیت منفی مغرور «جولیا پندلتون» مقابل «جودی ابوت» مهربان است.
درنهایت باید گفت رمان «سه‌بار خوش‌شانسی»، داستانی فوق‌العاده است که می‌تواند برای گروه سنی ۱۱ تا ۱۷سال بسیار جذاب و خواندنی باشد. گرچه شخصا معتقدم حتی آدم‌بزرگ‌های علاقه‌مند به داستان‌های پلیسی و کارآگاهی نیز می‌توانند از آن لذت کافی ببرند.

کتاب «سه بار خوش‌شانسی» آن‌قدر خوب است که به‌سختی می‌توان ضعف و اشکالی 
در آن پیدا کرد ولی … 

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «جا خوردن»

سایت بدون – آدمی که دستپاچه می شود موقعیت خود را فراموش می کند یعنی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *