آرژانتین با طعم سوریه؛ درباره کتاب فرزند خوانده نوشته خوآن خوسه سائر


سایت بدون -«زمان تولد هیچ ‌وقت معلوم نیست:‌ زاده‌شدن قراردادی ساده است. بسیاری می‌میرند بی‌آن‌که متولد شده باشند، عده‌ای صرفاً‌ زاده می‌شوند و دیگران بد می‌آورند و هنگام تولد سقط می‌شوند. برخی به تولدهای متوالی از این زندگی به آن می‌روند و اگر مرگ دخالت نکند، قادرند خوشه دنیاهای ممکن را به ضرب‌ زاده شدن‌های مکرر پژمرده کنند چنان که گفتی اندوخته‌ای بی‌پایان از معصومیت و پذیرش دارند. من که فرزندخوانده بودم، نادانسته در هیأت کودکی متولد می‌شدم که خون‌آلود و حیرت‌زده از آن شب تاریک بیرون می‌آید که بطن مادرش است و یگانه کاری که از من برمی‌آمد خود را به گریه سپردن بود…» خوآن خوسه سائر (۲۸ ژوئن ۱۹۳۷ – ۱۱ ژوئن ۲۰۰۵) نویسنده آرژانتینی پس از مرگ خورخه لوئیس بورخس و خولیو کورتاسار یکی از نویسنده‌های امریکای لاتین بود که بیشترین تحسین‌ها را برانگیخته است. سائر سال ۲۰۰۵به علت ابتلا به سرطان ریه در پاریس درگذشت. رمان «فرزندخوانده» اولین رمانی است که از خوآن خوسه سائر نویسنده‌ سوری تبار آرژانتینی در ایران ترجمه و منتشر شده است. مترجم این رمان ونداد جلیلی است که از زبان اسپانیایی ترجمه می‌کند. پدرومادر سائر پیش از تولد او به آرژانتین مهاجرت کرده بودند. سائر، سسار آیرا و روبرتو بولانیو سه نفر از  مهم‌ترین نویسندگان نسل دوم ادبیات معاصر امریکای لاتین به شمار می‌روند که این روزها توجه مترجمان ایرانی را جلب کرده‌اند. زندگی چیزی نیست غیر از چاه تنهایی که با گذر سالیان عمیق‌تر می‌شود و من که یتیم بودم و پوچی ذاتی‌ام از دیگران بیشتر است، از آغاز در برابر جمع‌گونه‌ای که خانواده باشد محتاط‌ تر بودم. اما آن شب تنهایی‌ام که خود از پیش بسیار عظیم بود ناگهان بی‌نهایت شد، انگار ته‌بندی موحش آن چاه، که آهسته‌آهسته عمیق‌تر می‌شود، واداده مرا به سیاهی فروانداخته باشد. محزون بر زمین دراز کشیدم و زیر گریه زدم.
 اکنون که می‌نویسم، که صدای ناله قلم و خش‌خش صندلی همه صداهایی است که در دل شب به‌وضوح به گوشم می‌رسد، که نفس بی‌صدا و آرامم زندگی‌ام را برقرار می‌گذارد، که می‌توانم دستم را ببینم، دست پیرانه لرزانم که از چپ به راست می‌لغزد و زیر نور چراغ ردی سیاه باقی می‌گذارد، رخدادی واقعی یا تصویری آنی، بی‌سابقه و بی‌ریشه به یاد می‌آورم که بی‌واسطه از هذیانی آرام سرچشمه می‌گرفت و می‌فهمم آن کودک که در دنیایی ناشناخته می‌گرید نادانسته تولد خویش را آسان‌تر می‌کند.
این رمان درباره پسر نوجوان یتیمی است که بنا بر خواست خود در بنادر اسپانیا کار می‌کند. این نوجوان سوار بر کشتی حمل ادویه عازم هند. قهرمان همراه این کشتی به امریکای جنوبی می‌رود و مدتی در آنجا ماندگار می‌شود. داستان این رمان بریدن این نوجوان از دنیای کهنه اروپا و ورودش به دنیای جدید است. داستان در ضمن اینکه او به اروپا بازگشته، اتفاقات این سفر و شصت سال از زندگی این کاراکتر را روایت می‌کند. نثر روان و شاعرانه نویسنده را مترجم اثر به خوبی منتقل کرده است. فرزندخوانده در نشر چشمه منتشر
شده است.

اسدالله امرایی/مترجم

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «آش و لاش»

سایت بدون – آش یک ماده غذایی است که همه اجزای آن از هم جدا …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *