ترجمه آخرین رمان مارگارت اتوود به چاپ دوم رسید

رمان «شهود» نوشته مارگارت اتوود با ترجمه پگاه منفرد توسط نشر گویا به چاپ دوم رسید.

سایت بدون – رمان «شهود» نوشته مارگارت اتوود که با ترجمه پگاه منفرد توسط نشر گویا به چاپ رسیده، به‌تازگی طی مدت کمی پس از عرضه به بازار نشر، به چاپ دوم رسیده است.

اولین چاپ «شهود» مربوط به سال ۲۰۱۹ است که اتوود به‌خاطر نگارش آن، برنده جایزه بوکر شد. اتوود از جمله نویسندگانی است که دوبار برنده این‌جایزه شده‌اند. این‌رمان که ادامه کتاب معروف اتوود «سرگذشت ندیمه» محسوب می‌شود، ترجمه دیگری هم دارد که چندی پیش توسط نشر سنگ به‌قلم علی شاهمرادی با عنوان «وصیت‌ها» به بازار نشر عرضه شد.

داستان «شهود» مربوط به ۱۵ سال پس از ماجراهای «سرگذشت ندیمه» است. مکان شکل‌گیری اتفاقات هم جمهوری زن‌ستیز گیلیاد است. داستان این‌رمان براساس شهادت‌های سه شخصیت عمه لیدیا از کتاب «سرگذشت ندیمه»، اگنس دختر جوان ساکن گیلیاد و دختر دیگری به‌نام دیزی که ساکن کاناداست، شکل می‌گیرد.

گفته می‌شود «شهود» با وجود این‌که دنباله «سرگذشت ندیمه» است، یک‌داستان مستقل است و می‌توان آن را بدون توجه به کتاب پیشین هم مطالعه کرد. اتوود گفته بود این‌رمان و در واقع ادامه «سرگذشت ندیمه» را با الهام از سوالاتی که طرفدارانش درباره جهان و زندگی از او پرسیده‌اند، نوشته است. او در سخنانی اشاره کرده بود: «خوانندگان عزیز، همه آنچه شما درباره گیلاد و کارهایش از من پرسیدید الهام بخش نوشتن این کتاب شد. عامل الهام بخش دیگر جهانی است که ما در آن زندگی می‌کنیم.»

گفته می‌شود انتخاب ترامپ در سال ۲۰۱۶ و ساخته شدن سریالی تلویزیونی هم بر مبنای «سرگذشت ندیمه» که موفق به کسب جایزه امی شد، از عوامل ادامه‌دارشدن این‌رمان هستند.

«شهود»، ۲۷ فصل دارد که عناوین‌شان به‌ترتیب عبارت است از:

مجسمه، گل قیمتی، سرود نیایش، کلوزهاند، کامیون، شش برای مرده‌ها، استادیوم، کارنارون، اتاق شکر، سبز بهاری، پارچه کنفی، کارپیتز، قیچی باغبانی، عمارت آردوا، روباه و گربه، دختران مروارید، دندان‌های سالم، اتاق مطالعه، اتاق مطالعه، دودمان، تند و زیاد، عامل ایست قلبی، دیوار، نلی جی. بنکس، بیداری، رسیدن به خشکی، خداحافظی.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

این‌مطلب را در اینجا ثبت می‌کنم، چندسال بعد – پس از اینکه عمارت آردوا را محکم چسبیدم و از آن برای کسب قدرتی گسترده هرچند خاموش که حالا از آن برخوردار هستم، بهره بردم – فرمانده جاد که حس می‌کرد موازنه قدرت به هم خورده، در صدد آرام کردن من بود. گفت: «عمه ویدالا امیدوارم من رو بخشیده باشید.»

با لحنی بسیار صمیمی پرسیدم: «برای چی فرمانده؟»

ممکن بود به این خاطر باشد که او کمی از من ترسیده بود؟

گفت: «به خاطر تدابیر سختی که در ابتدای ارتباطمون مجبور شدم به کار ببرم. برای اینکه خوب و بد را از هم سوا کنم.»

گفتم: «آهان، مطمئنم هدف والایی داشتید.»

«این‌طور فکر می‌کنم. اما با این‌وجود، اون تدابیر بی‌رحمانه بودند.» لبخند زدم. چیزی نگفتم. ادامه داد: «از همون اول فهمیدم که خوبید. تفنگ‌تون خالی بود. فکر کردم شاید دوست داشته باشید بدونید.»

گفتم: «خیلی لطف کردید که به من گفتید.» عضلات صورتم شروع به درد گرفتن کردند. در بعضی شرایط، لبخند زدن مثل تمرین بدنی است.

پرسید: «پس منو بخشیدید؟» اگر شدیدا از تمایل او صرفا به زنان جوان جذاب آگاه نبودم، فکر می‌کردم لاس می‌زند. تکه‌ای از کیسه‌ اقبال گذشته‌ای نابود شده برداشتم: «به قول یک نفر، گناه عملی انسانی است و بخشش عملی الهی.»

«شما خیلی فاضل هستید.»

چاپ دوم این‌کتاب با ۴۵۶ صفحه، شمارگان ۳۰۰ نسخه و قیمت ۶۸ هزار تومان عرضه شده است.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «بی دست و پا»

سایت بدون – دست و پا ابزار انسان برای انجام کار هستند بعضی از انسان …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *