حکایت کوتاه/ دیوانه ها را بشمار

آورده اند: هارون الرشید در صحن عمارت نشسته بود. عیسی بن جعفر برمکی و مادر جعفر برمکی هم حاضر بودند. هارون گفت: بهلول را حاضر کنند.

بهلول پس از ورود در مقابل هارون نشست. هارون به بهلول گفت: دیوانه ها را بشمار.

بهلول گفت: اول خودم بعد اشاره به مادر جعفر کرد و گفت این دومی است.

عیسی با عصبانیت گفت: وای بر تو.

بهلول گفت: تو هم سومی هستی.

هارون فریاد زد بهلول را بیرون کنید.

بهلول گفت: تو هم چهارمی هستی.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «هلو برو تو گلو»

سایت بدون – دو نفر رفیق بودند یکی از یکی تنبل تر در مسیری داشتند …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *