درباره فیلم خط فرضی با بازی پژمان جمشیدی/رنج های زنانه

سایت بدون – فرنوش صمدی پس از سال‌ها تلاش در فیلم کوتاه که موفقیت‌های زیادی را برای او به‌ همراه داشته اکنون نخستین فیلم بلند خود را ساخته است. «سکوت»، «نگاه»، «نقش» و «ناپدید شدن» از جمله فیلم‌های کوتاه او هستند که در عرصه بین‌المللی جوایز متعددی برده‌اند. او دانش آموخته معماری از ایتالیاست و در آنجا هم تجربه ساخت ویدئو آرت را دارد. حالا او قصد دارد سه گانه‌ای درباره دروغ و پنهان کاری بسازد که «خط فرضی» اولین اپیزود آن است. مضمونی که ردپای آن در فیلم‌های کوتاهش هم قابل ردیابی است. خط فرضی به واسطه جایگاه کارگردانش در حوزه فیلم کوتاه و حضور بازیگرانی مثل پژمان جمشیدی، آزیتا حاجیان و حسن پورشیرازی از آن دست فیلم‌هایی بود که پیش از نمایش درباره‌اش خیلی حرف زده شد و کنجکاوی خیلی‌ها را برانگیخت اما به انتظاری که بر این اساس شکل گرفت، پاسخ نداد. صمدی تلاش کرد تا از زاویه دید یک زن به قصه نگاه کند و نگاه فرمی‌اش هم مینی مال باشد و از سانتی مانتال حسی و عاطفی پرهیز کند و در واقع بیانی مدرن در روایت قصه خود داشته باشد اما مصالح داستانی و پردازش شخصیت‌ها به‌گونه‌ای نیست که این ظرفیت زبان فرمی بتواند مخاطب را اقناع کند. در واقع «خط فرضی» یک فیلم زنانه است که هم مؤلف و هم شخصیت اصلی و هم تم قصه‌اش زن و زنان هستند.

رنج‌های زنانه چه دختر دانش‌آموز در خانواده سنتی چه سارا(سحر دولتشاهی) به‌عنوان یک زن مدرن و امروزی. سارا با اینکه زن مدرن و روشنفکر و هنرمند است که حتی در کنار شوهرش سیگار هم می‌کشد اما بدون اجازه او نمی‌تواند به سفر برود و همین به نقطه آغازین بحران بدل می‌شود. گرچه سارا پنهان کاری می‌کند و بدون اطلاع شوهرش به عروسی در شمال می‌رود اما این اقدام او بیش از آنکه پنهان کاری باشد نوعی طغیان و نافرمانی در برابر سلطه شوهر است. سارا و شوهرش البته رابطه عاطفی سردی دارند و صرفاً به خاطر دخترشان به این زندگی ادامه می‌دهند. گویی سارا حس می‌کند که خواسته‌ها و نیازهایش و بیش از همه فردیت اش مورد تحقیر و سرکوب قرار گرفته. مثلاً اینکه شوهرش به او دائم القا می‌کند که رانندگی خوبی ندارد و نمی‌تواند به او اعتماد کند که در جاده رانندگی کند. اقدام سارا برای سفر در واقع نوعی سفر انفسی هم هست که گویی او می‌خواهد خودش را هم به خودش ثابت کند بی‌آنکه بداند چه اتفاق شومی در انتظار اوست. با این حال به نظر می‌رسد تجربه صمدی در ساخت فیلم کوتاه، نگاه کوتاه و مینی مالیستی را در بستر یک فیلم بلند هم بازتولید کرده و متأثر از الگو و ساختار فیلم کوتاه ست. به عبارت دیگر فیلم مصالح داستانی کافی را برای غنی بخشیدن به داستان یک خطی خود ندارد و شاید مینی مال بودن زیاد آن باعث لخت و لاغری درام آن شده. درست به همین دلیل است که قصه کش می‌آید و خود را با التهاب و ترومای نهفته در آن انطباق نمی‌دهد. دوربین مسعود سلامی اما در این میان به خوبی در خدمت روانشناسی قصه و شخصیت محوری آن است و حس سنگین و خفقان سارا را به خوبی بازنمایی می‌کند. «خط فرضی» عنوانش را از یک اصطلاح سینمایی می‌گیرد اما به ذهنیت شخصیت اصلی قصه گره می‌زند. به این معنا که شاید همه دروغ‌ها و پنهان کاری‌های خط فرضی‌اند که از فشار حقیقت شکسته می‌شوند

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «دلنگ دلنگ»

سایت بدون – صدای زنگ شتر و هر زنگوله ای که به گردن حیوانات وصل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *