روایت محسن رفیقدوست از مفقودشدن خودروی حامل امام(ره) در ١٢ بهمن ۵٧/«بلیزر» امام گمشده در تاریخ

تدارکات برای ورود امام‌خمینی(ره) به وطن بر عهده «کمیته استقبال» بود؛ اما زمانی که روز ١٢ بهمن ۵٧ فرارسید، حضور تاریخی مردم به گونه‌ای بود که برنامه‌ریزی‌های این کمیته عملیاتی نشد و کار اعزام امام(ره) از لحظه ورود به کشور تا بهشت زهرا(س) اضطراری انجام شد. شرایط به وجود آمده به دلایل امنیتی و حفاظتی کار کمیته را بسیار پیچیده کرد. درنهایت «محسن رفیقدوست» که ریاست اعضای کمیته استقبال را بر عهده داشت، راننده خودروی «بلیزر»ی شد که حامل امام بود. انتخاب راننده نیز به توصیه ایشان بهشتی و مفتح صورت گرفت. رفیقدوست ریاست محافظت از امام را به «محمد بروجردی» داد که درواقع زیر نظر خود او کار می‌کرد. این خودرو به گفته رفیقدوست توسط یک فرد حزب‌اللهی و بازاری در اختیار کمیته استقبال قرار داده شد. موتور این خودرو حین اعزام امام به بهشت زهرا(س) آسیب دید؛ اما این خودرو می‌توانست با عنوان این‌که حامل یکی از مشهورترین رهبران انقلابی یک قرن اخیر بود، اهمیت تاریخی پیدا کند و آن را به موزه بفرستند ولی اثری از آن خودرو نمانده است.
خودروی بلیزر چگونه تهیه شد و صاحب آن چه کسی بود؟
محسن رفیقدوست که ازجمله راویان مطرح تاریخ سیاسی انقلاب است، در این مورد روایت می‌کند: «بلیزر متعلق به یک برادری که چند‌ سال پیش به رحمت خدا رفت، بود؛ یک انسان شریف، مبارز، خیّر بدون اسم و رسم به نام «حاج علی مجمع‌الصنایع». ما دنبال یک خودروی بلند می‌گشتیم که خود ایشان پیشنهاد کرد که از خودروی من استفاده کنید. ایشان با هزینه شخصی قسمت وسطی خودرو را ضدگلوله کرد. بدنه خودرو را سرب گذاشتیم، شیشه‌ها را ضدگلوله کردیم و حتی بین صندلی عقب و جایگاه امام شیشه ضدگلوله گذاشتیم.»
مجمع‌الصنایع کارخانه‌ای کوچک به نام جی.ام.پارت داشت که قطعات کاسه نمد خودرو را می‌ساخت. یک طبقه‌اش را خودش استفاده می‌کرد و در طبقات دیگر نیز بچه‌های انقلاب سکونت داشتند. به گفته رفیقدوست «بعدها وزارت صنایع سنگین به ایشان بی‌مهری و مشکلات مالی پیدا کرد و حتی بلیزر را به خاطر نیاز مالی فروخت. او به تمام معنا مخلص بود و ‌سال ١٣٧٨ فوت کرد.»
بلیزر چه شد؟
رفیقدوست در مورد سرنوشت بلیزر این‌گونه روایت می‌کند که «خودروی بلیزر متاسفانه به علت بی‌عرضگی ما مفقود شد. مالک بلیزر «علی مجمع‌الصنایع» پس از مدتی وضع اقتصادی‌اش بد شد و خودرو را به شخص دیگری فروخت. او هم به نفر دوم و خریدار بعدی هم به نفر سوم فروخت تا آن‌جا را پیگیری کردیم. نفر سوم می‌گفت نمی‌دانم به چه کسی فروختم البته احتمالات زیادی در این مورد بود؛ مثلا کسی آن را خریده و پنهان کرده است و می‌خواهد بعدها گرانتر بفروشد یا منافقین آن را خریده و از بین برده‌اند در این مورد حرف‌های زیادی زده می‌شود.  خودرو گم شد. ما فکر این نبودیم که این آثار باید حفظ شود. آقای مجمع‌الصنایع بعد از چند ماه این خودرو را فروخت. آن هم که خریده بود به کس دیگری فروخت. دنبال این افتادیم که بلیزر را بخریم اما هر جا گشتیم آن را پیدا نکردیم.»
خودروی تاریخی برای دیدن آیندگان
تأثر محسن رفیقدوست از این مسأله است که خودرو قابلیت تبدیل‌شدن به خودروی حامل رهبر یک انقلاب را داشت؛ او می‌گوید: «اصلا کسی در آن فکرها نبود. بعد از رحلت حضرت امام که موسسه حفظ آثار امام تأسیس شد، هر چه دنبال آن بلیزر گشتیم، پیدایش نکردیم. بلیزر بعد از مجمع‌الصنایع دو دست خرید و فروش شده بود ولی خریدار سوم را پیدا نکردیم و نیروی انتظامی و راهنمایی‌ و رانندگی به جایی نرسیدند. البته الان بلیزری را در مجموعه مرقد مطهر نگهداری می‌کنند که خیلی شبیه همان بلیزر است ولی آن خودرو نیست.»

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «باد به گلو انداختن»

سایت بدون – آدم ها وقتی می خواهند از موضع بالا صحبت کنند یا کسی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *