معرفی رمان «دوران چرخ»/ زندگی در حاشیه انقلاب، جنگ و عشق

سایت بدون – «دوران چرخ» عنوان رمانی از آسیه نظام شهیدی است که در ۵۳۰ صفحه، زندگی زنی ایرانی به‌ نام «دنیا» را به خوانندگان عرضه کرده است. به نظر می‌رسد نظام شهیدی این رمان را برای انتقال مفاهیم زنانه و نمودِ دغدغه‌های این قشر از جامعه در دوره‌های مختلف زندگی نوشته باشد. شخصیت اصلی رمان «دوران چرخ» زنی است که می‌خواهد فارغ از تمام مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زندگی، خانواده تشکیل دهد و این خانواده را تا آخرین نفس و به بهترین شکل حفظ کند. دنیا می‌خواهد ازدواج کند؛ بچه‌دار شود؛ به تحصیل ادامه دهد؛ به همسر و فرزندان و در عین حال به پدر و مادرش علاقه‌مند است و مصمم است با‌وجود تمام مشکلات موجود از عهده اداره زندگی بربیاید. فراز و فرود این مسیر و چگونگی غلبه‌ کردن یا مغلوب‌ شدن در برابر این موانع و مشکلات، شالوده رمان را تشکیل می‌دهد.
روی جلد کتاب تصویری از دختری جوان را می‌بینیم که پروانه‌ای بزرگ، صورت او از بالای لب‌های فروبسته تا پیشانی را پوشانده است. از آنجا که در نیمه نخست داستان، دنیا از سوی خانواده‌اش دختری ساده، بی‌تجربه و نیازمند کمک برای اداره امور زندگی تلقی می‌شود، می‌توان این پروانه را نشانی از درآمدنِ وی از پیله وابستگی او به اطرافیان دانست. در نیمه دوم داستان، دنیا بتدریج پخته‌تر می‌شود؛ زمام امور زندگی‌اش را به دست می‌گیرد و مثل پروانه‌ای از پیله درآمده به گشت‌ و‌ گذار پیرامون نوع دیگری از زندگی می‌پردازد و البته در پایان داستان نیز وضعیت او دست کمی از همان پروانه‌هایی که در اشعار کهن فارسی گرد شمع می‌سازند و می‌سوزند، ندارد. بیتی از حافظ که در صفحه نخست کتاب و پیش از ورود به قصه دیده می‌شود، خواننده را به فلسفه عنوان رمان و تا اندازه‌ای با این موضوع که قرار است پستی و بلندی‌های یک زندگی را مرور کند، هدایت کرده است:
مرا به‌ بند تو دوران چرخ راضی کرد   ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست
زمان داستان از سال‌های نخست پس از انقلاب آغاز می‌شود و تقریباً تا نیمه اول دهه ۹۰ ادامه دارد. رمان شامل دو کتاب اول و دوم است که هر کتاب با شش فصل دارای عناوین مختلف خواننده را از فضایی به فضای دیگر هدایت می‌کند. علاوه بر این، هر فصل نیز دارای بخش‌هایی است که با شماره مشخص شده و در تفکیک صحنه‌ها به مخاطب کمک می‌کند. با توجه به قطوربودن رمان و تفصیل در فضاسازی‌ها، دیالوگ‌ها و شخصیت‌پردازی، این فصل‌بندی و بخش‌بندی برای پیشگیری از بروز کسالت احتمالی مخاطب و به اصطلاح ایجاد سفیدخوانی لازم بوده است. رمان با طوفان و گردبادی در تهران و پرنده‌ای که به همین دلیل در فضای یک ساختمان گرفتار شده شروع می‌شود. در فصول اولیه با تعدادی از شخصیت‌ها آشنا می‌شویم که تقریباً همگی تا پایان داستان حضور دارند و حتی اگر جایی از قصه خارج شده‌اند، باز هم مورد اشاره کم‌وبیش قرار می‌گیرند. نویسنده فرصت شناساندن تک‌تک شخصیت‌های داستان را برای خواننده فراهم کرده تا تعدد شخصیت‌ها موجب سردرگمی او نباشد. فصل اول کتاب با سایر فصول یک تفاوت عمده دارد و آن اینکه هر بخش از این فصل با استفاده از جملاتی فلسفی یا مذهبی با ذکر منابع آن جملات آغاز شده است. آیات و جملاتی از عهد عتیق؛ انجیل یوحنا؛ اعترافات آگوستین قدیس؛ سوره الرحمن قرآن؛ ابن طفیل؛ اووید؛ توماس هابز؛ منتسکیو؛ ژان ژاک روسو؛ داستا یوفسکی؛ تولستوی و… در ابتدای هر یک از این بخش‌ها نشان از هدف نویسنده به منظور تأمل و تفکر بیشتر خواننده برای ورود به فضای داستان و ادامه فصول بعدی دارد.
«دوران چرخ» گذشته از موضوع و مضمون ازدواج یک دختر جوان با مردی مرموز و متفاوت با سایر مردانی که قصد تشکیل خانواده دارند؛ ایجاد این پرسش در ذهن خواننده که این مرد کیست و چه گذشته‌ای داشته؛ و همچنین از لحاظ رمزگشایی و پاسخ‌دهی به تمام پرسش‌ها در پایان داستان، دارای ویژگی‌های بسیاری است که در این نوشتار به دو مورد از آنها خواهیم پرداخت. نخست اینکه نویسنده در جای‌ جای این رمان به گونه‌ای هوشمندانه با استفاده ازشخصیت‌های قصه و به فراخور صحنه‌های مختلف به معرفی انواع کتاب‌ها، مجلات و فیلم‌های گوناگون پرداخته است. پرواضح است که مطالعه، معیاری برای شناخت فرهنگ عامه است و با وضعیت موجود مطالعه در کشورمان، هر اندازه به این موضوع اهمیت داده شود، در رونق صنعت نشر و انتشارات اثرگذار است.
ارتباط میان شهر و رمان که بازتابی از زندگی مردم و وضعیت اجتماعی است، قالب بسیار مناسبی برای انعکاس فضای شهر است. این انعکاس در رمان «دوران چرخ» بیش از همه به شیوه معیشت و زندگی شخصیت‌های داستان بازمی‌گردد. زنان و مردانی که حضورشان با تمایل به زندگی در شهرهای بزرگ به‌عنوان مرکز اقتصادی و اجتماعی، امری غیرقابل انکار و قصه‌ساز است. این قصه‌ها پس از تغییرات شهری ایران و تلاش برای مدرنیزاسیون همواره تداوم یافته و در این رمان نیز در اَشکال، زمان‌ها و مکان‌های گوناگون دیده می‌شود: «دنیا وقتی با مادر یکی از دوست‌های ویدا و زن‌های همسایه حرف می‌زد، توصیف احساسات مشابهی را می‌شنید. با این فرق که مردهای آن زنان قادر بودند با عشق‌ورزی‌های ظالمانه، حسادت، کتک‌کاری، شوخی‌های بی‌نمک یا خرید هدیه‌های گران‌قیمت، پاسخ احساسات زنانشان را بدهند. مردانی بس شرقی! پس رضا چه جور مردی بود؟ دنیا شب‌ها که از پنجره به ساختمان‌های مجاور خیره می‌شد، فکر می‌کرد خدا می‌داند در پرتو نور چراغ‌های مهتابی آشپزخانه‌های آن شهر، چندین اِما از ناکامی و حسرت و شور حیات در بی‌معنایی هلاک می‌شوند… (ص ۳۸۰)
«دوران چرخ» حکایت مفصلّی از زندگی زنی است که در موازات انقلاب، جنگ و عشق گرفتار چرخش روزگار شده و این رخدادها چون گردبادی او را دایره‌وار حول محور ناگزیر زندگی گردانده و سرانجام بر زمین نهاده است.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «آش و لاش»

سایت بدون – آش یک ماده غذایی است که همه اجزای آن از هم جدا …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *