نوبل اقتصاد باز هم اقتصاددانان رفتاری رسید

سایت بدون-شریه «بلومبرگ» ۵ نامزد را برای نوبل اقتصادی امسال معرفی کرد. اندیشه نئوکینزین‌ یکی از گزینه‌ها بود که از سال ۲۰۱۱ تاکنون هیچ اقتصاددانی از این مکتب نوبلیست نشده است. گزینه بعدی، «کلودیا گلدین»، اقتصاددان برجسته دانشگاه هاروارد بود که درخصوص ظهور نابرابری در اقتصاد تخصص دارد. «دیویدکارد» که در ۳ دهه اخیر تغییرات ایجادشده در مشاغل علوم اقتصادی را به دقت تحلیل کرده، شانس دیگر بود. «پاول میلگروم» و «دارون عجم اوغلو» دو گزینه دیگری بودند که شانس دریافت نوبل اقتصاد را داشتند؛ اما برخلاف گمانه‌زنی این نشریه، امسال هم جایزه نوبل اقتصاد به اقتصاددانان رفتاری رسید. دوشنبه ۲۲ مهر با معرفی برنده نوبل اقتصاد ازسوی آکادمی نوبل، هفته نوبل به پایان رسید. آکادمی نوبل، جایزه علوم اقتصادی نوبل را به آبحجیت بانرجی، استر دوفلو و میشائیل کرمر برای «دستاورد تجربی آنها در کم کردن فقر جهانی» اعطا کرد. آبحجیت بانرجی متولد ۲۱ فوریه ۱۹۶۱ در بمبئی است که اکنون در موسسه فناوری ماساچوست (MIT) در امریکا فعال است. استر دوفلو نیز که متولد سال ۱۹۷۲ در پاریس است، در دانشگاه موسسه فناوری ماساچوست (MIT) در امریکا فعالیت می‌کند. میشائیل کرمر، دیگر برنده جایزه نوبل امسال نیز متولد ۱۹۶۴ است و در دانشگاه هاروارد امریکا فعالیت دارد.

آبحجیت بنرجی و استر دوفلو در کتاب «اقتصاد فقیر: بازاندیشی بنیادین در شیوه مبارزه با فقر جهانی» (ترجمه جعفر خیرخواهان و مهدی فیضی از انتشارات دنیای اقتصاد) از پیشتازان این رویکرد هستند که برای کشف حقیقت هر مساله‌ای به دل رویدادها زده و لباس‌های خود را خاکی کرده‌اند. خطری که دانشکده‌های اقتصاد و استادان و مدرسان آنها را در ایران تهدید می‌کند، این است که به ابزارهای محدود مجهز باشند و دانشجویانی تک‌بعدی و تک‌ساحتی تحویل جامعه دهند که آن ابزار را به شکلی نامناسب یا غلط به کار می‌برند. چنین کسانی که تعدادشان میان مهندسان اقتصادخوانده بیشتر است گرفتار «سوگیری تایید» می‌شوند یعنی باور می‌کنند که پاسخ همه‌چیز را در چنته دارند. پس همیشه این خطر هست که اقتصاد کشور به گروگان یک اندیشه و تفکر اقتصادی خاص درآید. برای جلوگیری از چنین وضعیتی از دانشکده‌های اقتصاد انتظار می‌رود که بتوانند انواع مدل‌ها و نظریه‌های اقتصادی را به دانشجویان بیاموزند. حوزه‌های اقتصاد رفتاری، اقتصاد اطلاعات، نظریه کارگزاری، اقتصاد حقوق و تنظیم مقررات، اقتصاد اخلاق و دغدغه‌های اجتماعی، از‌جمله زمینه‌های جدیدی هستند که به اندیشه دانشجوی اقتصادی غنا می‌بخشند. با دکتر جعفر خیرخواهان، یکی از دو مترجم کتاب اقتصاد فقیر، گفت‌وگو کردیم تا با اندیشه این اقتصاددانان و مهم‌ترین یافته آنان بیشتر آشنا شویم.

یافته اقتصادی استر دوفلو، آبحجیت بانرجی و مایکل کرمر چه بود که به خاطر آن جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۱۹ به‌طور مشترک به ایشان تعلق گرفت؟

در اقتصاد توسعه مهم‌ترین بحث فقر است؛ اینکه چگونه بتوانیم مردم، جوامع و کشورها را از فقر نجات دهیم؛ اصولاً فقر چیست؟ سیاست‌هایی که ادعا می‌شود برای کاهش فقر مؤثر است، آیا پیاده‌سازی و اجرای آنها در عمل باعث شده است که فقر ریشه‌کن شود یا خیر. این سه محقق با آزمایش‌های گوناگونی که در کشورهای مختلف انجام داده‌اند دریافته‌اند که واقعیت پیچیده‌تر، سخت‌تر از چیزی است که به نظر می‌رسد؛ البته بعضی وقت‌ها راه‌حل‌ها می‌تواند برای کاهش فقر ساده‌تر هم باشد؛ یعنی با هزینه کمتر هم بتوان از میزان فقر کم کرد. این سه محقق در دانشگاه ام‌ای‌تی آزمایشگاهی ایجاد کرده‌اند که شعباتی از آن را هم در کشورهایی مثل افغانستان، هند، بنگلادش، اندونزی، کشورهایی آفریقایی راه‌اندازی کرده‌اند و در آنها درباره موضوع فقر به مطالعه پرداخته و نتایج مطالعات خود را در قالب مقالات علمی منتشر کرده‌اند. توصیه‌هایی که در این مقالات برای کاهش فقر ارائه می‌شود، با توصیه‌های معمول و رایجی که برای کاهش فقر وجود دارد، تفاوت زیادی دارد. آنها با استفاده از آزمایش و روش تجربی به یافته‌های جدیدی در مبارزه با فقر دست یافتند.

در‌مورد روشی که این سه محقق از آن استفاده کرده‌اند، توضیح بیشتری بدهید.

استر دوفلو، آبحجیت بانرجی و مایکل کرمر از روش  RCT: Randomize Control treatment یعنی آزمایش تصادفی کنترل‌شده که روشی معتبر علمی است، استفاده کرده‌اند. آنها با استفاده از این روش نشان می‌دهند که چه راه‌حلی برای کاهش فقر مؤثر بوده و این تاثیر چقدر بوده است؛ مثلاً با استفاده از این روش می‌توان متوجه شد که شیوه کمیته امداد در استفاده از منابع مالی برای کمک‌رسانی به فقرا، باعث کاهش فقر شده است یا نه. قبلاً به این موضوع توجه چندانی نمی‌شد و کمک به فقرا شهودی انجام می‌شد؛ یعنی چند نفر می‌نشستند و با همفکری هم به این نتیجه می‌رسیدند که مثلاً اگر وامی با مبلغی معین به فقرا بدهیم خوب است و باعث بهبود وضع زندگی افراد نیازمند می‌شود. اما این روش( RTC) به‌جای استفاده از روش شهودی بر استفاده از شواهد علمی تأکید دارد. یعنی باید از داده‌هایی که در عمل و با انجام آزمایش به آنها دست ‌یافته‌ایم، به راه‌حلی درست برای کمک کردن به فقرا برسیم؛ برای مثال ممکن است با استفاده از این روش متوجه شویم که دادن وام به فقرا باعث شود آنها فقیرتر و وابسته‌تر شوند. 

در کتاب اقتصاد فقیر که در ایران توسط انتشارات دنیای اقتصاد چاپ‌شده است، حاصل ۱۰ سال مطالعات و فعالیت‌های پژوهشی آبحجیت بنرجی و استر دوفلو در ۱۵ کشور فقیر دنیا آمده است. آنها در این کتاب استفاده از روشRTC را برای کمک به فقرا پیشنهاد می‌کنند و معتقدند این روش مؤثرتر از پول‌هایی است که بی‌هدف خرج می‌شود؛ پول‌هایی که حتی نتایج نامطلوبی هم به همراه دارد. دولت در آفریقا برای اینکه بچه‌ها تشویق شوند و به مدرسه بروند، غذای گرم یا روپوش مدرسه مجانی می‌داده است یا مثلاً کتاب درسی رایگان به آنها می‌داده. بعداً مشخص می‌شود این افراد روپوش را دریافت می‌کردند ولی به مدرسه نمی‌رفتند. این دو محقق پیشنهاد داده‌اند به‌جای این کار با دعوت از پدر و مادرهای این دانش‌آموزان توضیح دهیم اگر فرزندشان به‌اندازه ۵ سال در مدرسه تحصیل کند و سواد خواندن و نوشتن کسب کند، درآمدشان در آینده چندین برابر خواهد شد. چون زمانی که می‌خواهد معامله‌ای انجام دهد سرش کلاه نخواهد نرفت. درواقع این محققان به این نتیجه رسیده‌اند که آگاهی‌بخشی به والدین بسیار مؤثرتر از پول‌هایی است که خرج شده تا دانش آموزان تشویق به مدرسه رفتن شوند. در این حالت پدر و مادر پشتیبان فرزندشان می‌شوند تا به مدرسه برود چراکه آگاه می‌شوند آینده فرزندشان، اگر به مدرسه بروند، بهتر خواهد بود. یا مثلاً خانواده‌ها فکر می‌کردند اگر تنها یکی از فرزندانشان به مدرسه و بعد به دانشگاه برود و بقیه بچه‌ها بی‌سواد باشند، کافی است؛ نتیجه تحقیق آبحجیت بنرجی و استر دوفلو نشان داده است اگر همه بچه‌ها تا کلاس پنجم یا ششم درس بخوانند، سطح درآمد خانواده بسیار بیشتر از زمانی خواهد بود که تنها یکی از فرزندان که به نظر باهوش‌تر می‌رسد تا مدارج بالا تحصیل کند. این پژوهشگران با فعالیت‌های خود نشان داده‌اند که با این تغییرات کوچک می‌توان تحولات بزرگ و زیادی ایجاد کرد. مثال جالب دیگری می‌زنم. 

افراد فقیر بسیار ناامید هستند، اگر به آنها نشان دهیم که با تلاش و اصلاح الگوی خرج پول (به آنها یاد بدهیم چگونه بخشی از پول خود را پس‌انداز کنند) می‌توانند وضعیت خود را بهتر کنند درواقع اگر به آنها امید داد (‌البته امید واقعی و شدنی) بسیار بهتر و مؤثر از این است که به آنها پول داد. یعنی با استفاده از شیوه‌هایی کوچک که به آنها تلنگر گفته می‌شود، می‌توان زندگی افراد فقیر را تا حد زیادی تغییر داد. استفاده از روش‌های روانشناسی، اطلاع‌رسانی درست، آموزش‌های درست و آگاه کردن افراد فقیر می‌تواند به آنها کمک زیادی کند. مثلاً به آنها آموزش داد پول‌های اندکی که آن را صرف خرج‌های غیرضروری می‌کنند ذخیره کنند، پس از دو سال می‌توانند ابزاری بخرند که با آن کار کنند و درآمد خود را به میزان قابل‌توجهی افزایش دهند. 

تا پیش‌ازاین اقتصاددانان ادعاهای بزرگ می‌کردند، معتقد بودند ریشه‌کن کردن فقر باید توسط دولت و با خرج بودجه‌های کلان و با توسعه زیرساخت‌ها انجام شود؛ این پژوهشگران برخلاف ادعاهای رایج اقتصاددانان، در مناطق فقیر به تحقیق پرداخته و دریافته‌اند با انجام اصلاحات رفتاری و کوچک می‌توان به‌تدریج عادات فقرا را تغییر داد، زمانی هم که عادات رفتاری افراد فقیر تغییر کند، پیشرفت‌های خوبی در زندگی می‌کنند. 

به نظر شما این شیوه چقدر می‌تواند علم اقتصاد را جلو ببرد؟

با استفاده از این شیوه می‌توانیم مطمئن شویم فقر بسیار سریع‌تر از بین رود؛ چراکه قبلاً عده‌ای می‌گفتند برای مبارزه با فقر بودجه‌های میلیاردی نیاز است از آنجایی هم که فراهم کردن این بودجه‌ها برای دولت‌ها ممکن نیست بنابراین فقر را نمی‌توان از بین برد اما اکنون مشخص‌ شده است که با راه‌های بهتر، مؤثرتر و ساده‌تری، به شرطی که واقعاً انجام شوند، در مدت ۱۰ سال می‌توان فقر شدید را کاملاً از بین برد که گزاره‌ای مهم و امیدوارکننده است.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «دلنگ دلنگ»

سایت بدون – صدای زنگ شتر و هر زنگوله ای که به گردن حیوانات وصل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *