یادداشت حمیدرضا صدر در مورد دیه‌گو مارادونا/می‌خواست خودش باشد

سایت بدون – دیه‌گو می‌خواست خودش باشد، فقط خودش. نمی‌توانست خلق و خوی آمریکای جنوبی‌اش را نادیده بگیرد. نمی‌توانست اروپایی شود. نمی‌توانست ادا در‌بیاورد. اعتقاد داشت برای کسی که شیفته خودش نمی‌شود، معجزه‌ای رخ نخواهد داد. در او چیزی خودستایانه موج می‌زد که متعلق به خودش بود. اصرار بر «مارادونا بودن» آرژانتینی‌ها را خوش می‌آمد، ولی حال خیلی‌ها را به‌هم می‌زد. بنابراین وقتی در جام جهانی ۱۹۹۴ در ادرارش نشانه‌های افدرین پیدا کردند، بلافاصله بیرونش انداختند. گفتند: «برو خانه‌ات، همان جایی که به آن تعلق داری». انتخاب دیه‌گو مارادونا از سوی نسل جوان‌تر به عنوان بازیکن برتر قرن قابل درک بود. او فرزند فوتبال مدرن و امروزی دو دهه پایانی قرن بود. عصری که او قابلیت‌های حیرت انگیز فردی‌اش را با قدرت بدنی در‌هم آمیخت و در جام‌های جهانی این دوران و لیگ‌های دشوار اسپانیا و ایتالیا حضور یافت. رکوردشکنی‌های او در بازار نقل و انتقالات – که یکی از ویژگی‌های فوتبال آن عصر است- سه بار پیاپی تکرار شد. او در ۱۹۷۸ با رقم یک میلیون پوند به بوکا جونیورز پیوست که برای یک بازیکن تین ایجر رکوردی به شمار می‌رفت. انتقال او با سه میلیون پوند در ۱۹۸۲ به بارسلونا رکوردی جهانی بود و وقتی دو سال بعد با رقم پنج میلیون پوند به ناپل پیوست، رکورد جهانی دیگری به جای گذاشت. دیه‌گو برخلاف بازیکنان آمریکای جنوبی که پس از مدتی زندگی در اروپا، اروپایی شدند، خوب یا بد، اروپایی نشد. آرام نگرفت و یاغی‌گری از نوع آرژانتینی‌اش گاه و بی‌گاه زبانه کشید. وقتی شروع به حرف زدن کرد کسی جلو‌دارش نشد ولی وقتی پا به توپ دوید، مهارناپذیرتر بود. فوتبال با رفتن مارادونا آخرین یاغی‌اش را از دست داد. آخرین نافرمانش را، آخرین شورشی‌اش را، آخرین لشکر یک نفره‌اش را.

دکتر حمیدرضا صدر

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «جا خوردن»

سایت بدون – آدمی که دستپاچه می شود موقعیت خود را فراموش می کند یعنی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *