وقتی قصه های مجید ، قصه های مجید نیست!

بعد از حذف چهره‌ها، بعضی تصاویر و نام‌ها در کتاب‌های درسی حالا نوبت به دستکاری قصه‌ها رسیده…

هوشنگ مرادی کرمانی در اعتراض به اضافه کردن جمله‌هایی در «قصه‌های مجید» در کتاب‌های درسی گفت: «در داستان دست می‌برند و می‌خواهند از این راه بچه‌ها را نمازخوان کنند اما این کار تأثیر آموزشی و تربیتی برای بچه‌ها ندارد.»

شعر معروف «آرش کمانگیر» سیاوش کسرایی را می‌آورند بدون نام شاعر، در داستان نادر ابراهیمی دست می‌برند و خانواده‌اش را ناچار به اعتراض می‌کنند و حالا هم که نوبت رسیده به قصه‌های مجید. ماجرا به داستان «سفرنامه اصفهان» برمی‌گردد؛ داستانی از مجموعه «قصه‌های مجید» که تألیف‌کنندگان کتاب‌های درسی آموزشی، در متن آن دست برده‌اند. در اصل قصه آمده: «بی‌بی برایم بار و  بندیل بست. من هم بی‌‌کار ننشستم، ناشتایی خورده و نخورده پریدم روی چرخ…» اما در کتاب درسی متن را به این شکل تغییر داده‌اند: «بی‌بی وقت نماز صبح بیدارم کرد، برایم بار و بندیل بست. من هم نماز خواندم،  ناشتایی خورده و نخورده، پریدم روی چرخ…» این درحالی است که کسانی که با کاراکتر مجید در آن داستان‌ها آشنایی داشته باشند می‌دانند مجید نوجوانی ده یازده‌ساله است و حتی به لحاظ شرعی به سن تکلیف هم نرسیده که این وظیفه به عهده‌اش باشد. باز جای دیگری در متن اصلی داستان آمده است: «ظهر شد. صدای اذان می‌آمد. کار اکبر آقا تمامی نداشت. حوصله‌ام سر رفته بود…» اما در کتاب درسی آن را به این شکل تغییر داده‌اند که: «ظهر شد، صدای اذان می‌آمد. وضو گرفتم و نماز خواندم. کار اکبر آقا تمامی نداشت. حوصله‌ام سر رفته‌ بود.‌..»

از سلیقه تا سیاست…

این نوع اقدام‌ها پیش از این هم سابقه داشته؛ گاهی در کج‌سلیقگی‌ها ریشه دارد و البته گاهی هم عامدانه شکل می‌گیرد. به عنوان مثال چرا باید اولین آشنایی دانش‌آموز با نیما یوشیج که به پدر شعر نو معروف است، با یک غزل انجام شود؟ در کتاب پایه نهم غزلی از نیما یوشیج آمده «در پیله تا به کی، بر خویشتن تنی؟». درحالی‌که نیما را باید به همان چیزی معرفی کرد که در آن راه معروف است. حتی در کتاب پایه دهم دوباره یک مثنوی از نیما یوشیج انتخاب شده و هنوز برای دانش‌آموزان مدارس اهمیت او در شعر نو شرح داده نشده! اصلا این اصرار در انتخاب قالب‌های کهن برای پدر شعر نو همان‌طور که گفتیم همچنان پرسشی قابل تأمل است. از دیگر نمونه‌ها می‌توان اشاره‌ای کوتاه به اسم فروغ فرخزاد و احمد شاملو کرد. فقط در کتاب علوم و فنون ادبی (۲) که مختص رشته علوم انسانی است، بندی کوتاه از فروغ فرخزاد ذکر می‌شود و در مثال تشبیه، قطعه‌ای کوتاه از احمد شاملو. یک بار دیگر هم البته در کتاب پایه دوازدهم مثالی کوتاه از شاملو آورده شده. همین! این مثال‌ها آنقدر کوتاه هستند که حتی به سه خط هم نمی‌رسند! با این حال فروغ فرخزاد انگار در همان سه خط همه چیز را به استعاره توضیح داده است: «شب در تمام پنجره‌های پریده‌رنگ / مانند یک تصور مشکوک / پیوسته در تراکم و طغیان بود» (فروغ)

بدون اجازه در خانه‌ام اتاق ساخته‌اند!

تمام اینها باعث شد بار دیگر چهره‌های ادبی نسبت به اقدام تألیف‌کنندگان کتاب‌های درسی اعتراض کنند. به هر حال اجازه گرفتن از نویسنده برای دست بردن در داستانش، امری طبیعی و اخلاقی و قانونی است که باز هم انجام نپذیرفته. هوشنگ مرادی کرمانی هم در اعتراض به این دستکاری در گفت‌وگویی با ایسنا گفته: «بدون مجوز نویسنده و بدون اطلاع من دست به چنین کاری زده‌اند. من رضایت ندارم و اطلاع هم نداده‌اند… مجید به سنی نرسیده که نماز بخواند. در هیچ‌کدام از داستان‌ها هم نماز نخوانده است اما بی‌بی نماز می‌خواند و چندجای داستان سر سجاده است که کار خیلی خوبی هم هست، اما مجید یک بچه ۱۰-۱۲ ساله است و به سنی نرسیده که نماز بخواند؛ در این داستان این بچه می‌خواهد به اصفهان برود و جاهای دیدنی‌اش را ببیند… این داستان مانند خانه من است، انگار که آمده‌اند و بدون اجازه من در بخشی از خانه‌ام اتاق ساخته‌اند. آیا این کار درست است که بدون اجازه چنین کاری کنند؟ در داستان دست می‌برند و می‌خواهند از این راه بچه‌ها را نمازخوان کنند اما این کار تأثیر آموزشی و تربیتی برای بچه‌ها ندارد.»

اعتراض خانواده ابراهیمی

البته این اولین بار نیست که چنین جرح و تعدیل‌هایی بدون اجازه نویسنده یا صاحبان اثر در کتاب‌های درسی اتفاق می‌افتد. چند وقت پیش خانواده نادر ابراهیمی هم به دستکاری داستان نویسنده اعتراض کرده بودند. ماجرا به داستان «قلب کوچک را به چه کسی بدهم» در کتاب هفتم دبستان برمی‌گشت. در متن اصلی نادر ابراهیمی آمده: «قلبم را می‌بخشم به همه‌ آن‌هایی که جنگیدند و دشمن را از خاک ما، از سرزمین‌ ما و از خانه ما بیرون انداختند.» اما تألیف‌کنندگان بخشی از جمله را عوض کرده‌اند و جای آن نوشته‌اند: «قلبم را می‌بخشم به همه آن‌هایی که به‌ خاطر اسلام جنگیدند.» همین اتفاق باعث شد فرزانه منصوری، همسر این نویسنده در اعتراضی اعلام کند: «روز، که هر اتفاق کوچکی در هر گوشه‌ دنیا، بی‌درنگ، به چشم و گوش همه می‌رسد، چطور فکر کرده‌اند که «این نیز بگذرد و کسی نخواهد فهمید بدون اجازه‌ صاحب اثر  دستی در آن برده‌ایم؟!» البته همان زمان محسن حاجی‌میرزایی، وزیر آموزش و پرورش، در صفحه شخصی خود در توییتر نوشت: «از تغییر متن نویسنده فاخر کشورمان در کتاب فارسی پایه هفتم، متاسف شدم. (هرچند تغییر در دوره مسئولیت من نبوده است). در همان ماه‌های اول مسئولیت، فرآیند دقیق، منسجم و حرفه‌ای را برای بررسی و اصلاح تغییرات تدوین و ابلاغ کردم تا مطمئن شویم که در آینده شاهد چنین مواردی نخواهیم بود.» که البته متأسفانه شاهد هستیم و این‌بار به دستکاری در قصه‌های مجید کشیده است!

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «سوراخ سنبه»

سایت بدون – سنبه ابزاری بود شبیه میله که برای پرکردن تفنگ های قدیمی به …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *