اوتهای مثبت حاصله در روش و مراتب بازی تیم ملی، نسبت به دورهای که کیروش حضور داشت، آنقدر اندک است که انگار اصلاً وجود خارجی ندارد
سایت بدون – سؤالات و ابهامهای موجود پس از پیروزی ۱-۲ اخیر در زمین ازبکستان در ارتباط با عملکرد تیم ملی فوتبال ایران فراوان است و مهمترین پرسش این است که این پیروزی را واقعاً پر ارزش بشمریم یا دستاورد معمولی که برای فوتبال ذاتاً پیشرو ایران هیچ امتیاز بزرگی بهحساب نمیآید. این اولین باری بود که تیم ملی فوتبال ایران با هدایت دراگان اسکوچیچ به میدان میرفت و با اینکه حدود ۹ ماه بعد از انتصاب وی بخش عظیمی از این زمان با تعطیلات و رکود ایام کرونایی سپری شده بود و اسکوچیچ وقت برای تلاش و کار گروهی و تمرین مستمر نداشت اما تیم ملی ایران ۲۰ ماه بعد از قطع همکاری با کارلوس کیروش بهگونهای متفاوت و انقلابی و سریع و تهاجمی بازی نکرد که از آن توقع میرفت و اگر هم نمایی از پیشرفت و نگرههای تازه در بازی این تیم رؤیت شده باشد، کوچکتر و اندکتر از آن بود که هر چشمی آن را ببیند و پاس بدارد. بیتوجه به عقل سلیم! سرمربی کروات و ۵۴ ساله تیم ملی فوتبال در این دیدار از پنج بازیکن پرسپولیس استفاده کرد که فقط سیامک نعمتی جزو ذخیرههای بهمیدان آمده بود و کنعانیزادگان، خلیلزاده، نوراللهی و امیری از آغاز در میدان حضور داشتند حال آنکه عقل سلیم حکم میکرد از اکثر آنها و حتی همه آنها استفاده نشود زیرا بر اثر کثرت مسابقات ماههای اخیر تیم باشگاهیشان بشدت خسته و فاقد انرژی لازماند و چون امتحانهای خود را پس دادهاند و کیفیتشان از هرجهت مشخص است، جا داشت اسکوچیچ از دیدار تاشکند برای سنجیدن سایر نیروهایش بهره بیشتری میگرفت. چرا صادق محرمی؟ کسی نفهمید بهرهگیری از صادق محرمی در پست پیستون راست براساس کدام اصول و باوری صورت گرفته و آیا سرمربی اسبق ملوان و فولاد معتقد است او بهترین بازیکن ایران در این پست است یا فقط میخواست وی را از نو محک بزند. درست است که او در تک فصلی که در پرسپولیس پس از جدایی و کوچ رامین رضاییان به اروپا در ترکیب فیکس قرار گرفت، بسیار موفق عمل کرد اما چوب انتقال بیش از حد سریع و زودهنگامش به لیگ کرواسی را خورد و در دیناموزاگرب تیم سابق برانکو ایوانکوویچ و همچنین طی حضور قرضی و موقتیاش در تیمی دیگر از این لیگ هرگز موفقیتی را تکرار نکرد که در جمع قرمزهای تهرانی از او به چشم دیده بودیم. نمایش لرزان نیازمند پیام نیازمند در اولین بازی ملی خود نمایش ضعیف و لرزانی داشت. او یک گل بد و بدوی با شوتی از بازیکن ازبکی خورد که از پشت ۱۸ قدم با ضربهای زمینی و سست و شبیه به «قل دادن» توپ بود که دروازهبانان حرفهای هرگز نمیخورند و دوبار هم تیر دروازهاش لرزید و با خوش شانسی گل نخورد که روی موقعیت اول فقط شوت بازیکن میزبان را تماشا و مشایعت کرد و در مرتبه دوم این خود نیازمند بود که طی یک پرش با ضربه دستش توپ را به سمت تیر دروازه و در نقطه سهکنج آن سوق داد. دروازهبان جوان و بلندبالا و متین سپاهان قطعاً آینده روشنتری را در پیش دارد اما اولین مسابقه ملیاش بویی از این قضیه نداشت و حکایت مرد جوانی بود که در زمانی نامناسب در جایی نامناسب قرار داده شده است. «خوب»های بد! درباره بازی خوب علی قلیزاده، سردار آزمون و شجاع خلیلزاده طی این مسابقه حرفهای زیادی گفته شد اما قلیزاده در لیگ بلژیک از اینها بسیار بیشتر و بهتر نشان داده، آزمون در عین گل قشنگی که زد، یکی دو گل دیگر را از دست داد و «شجاع» بهرغم شور و همت فراوانش برای احراز شایستگیاش در پی یک دوری چند ساله از تیم ملی طبعاً طراوتی را نداشت که حضورهای بسیار پرشمار او در دیدارهای اخیر پرسپولیس از او ستانده است. حاصل کار طارمی بهرغم پنالتی گرفتن از رقیب و گل کردنش و همچنین کاوه رضایی با احتساب زمان کوتاهی که بهوی داده شد و احسان حاجیصفی به سبب تعویض شدنش با امید نورافکن در جریان نیمه دوم، فراتر از مواردی نبود که پیشتر در کار آنها دیدهایم و مهدی قایدی و حتی علی کریمی هم در همین تعریف میگنجند و اسکوچیچ از اکثر نفراتش بهگونهای بهرهگرفت که در درجه اول به حفظ برتری ایران بینجامد و به هر قیمتی بازی را ببرد نه آنگونه که برای آزمودن و پردازش هرچه بیشتر ملیپوشان بدون توجه به نتیجه بازی به آن نیاز است. تفاوتهای ما و کلمبیا حاصل کلی و محصول نهایی امر این است که با احتساب ۹ ماه تلف شده برای آمدن مارک ویلموتس و عقد قرارداد با وی و سپس فسخ آن و رفتن او و آمدن اسکوچیچ و تعطیلی طولانی کارها بهخاطر ظهور تلخ کرونا تیم ملی بههیچوجه نشانی از اقتدار و میدانداری و احاطه زمان هدایتاش توسط کیروش ندارد و پیشرفتاش نسبت به آن زمان دستکم در زمینه امور تهاجمی اگر هم حاصل آمده باشد، اندکتر از چیزی است که بتوان دید و مهم شمرد و دستاوردی دانست که باید ۲۰ ماه بعداز رفتن مربی قبلی حاصل آید، کیروش طی همین مدت به کلمبیا رفته و این تیم را در رنکینگ فیفا تا رتبه دهم بالا برده و همین چند روز پیش به برد قاطع سه بر صفر مقابل تیم سرسخت و خوب ونزوئلا در بازگشایی دیدارهای مقدماتی جام جهانی ۲۰۲۲ در منطقه آمریکایجنوبی نایل کرد. همه اینها طبعاً به این معنا نیست که همین حالا برویم و کیروش را برگردانیم و او را دوباره بهجای اسکوچیچ سرمربی تیم ملی کنیم. بخصوص که آن سرمربی موزامبیکیالاصل تبعه پرتغال مردی زیادهخواه و بددهن بود و بیاحترامیهای زیادی به جامعه فوتبال ایران کرد و قطع همکاری با او کاری کاملاً درست و بجا از هر دیدگاه و زاویهای بود اما وقتی ۲۰ ماه از رفتن مربی قبلی میگذرد و سطح کار تیم ملی با جانشینان وی چیزی است که میبینیم، باید با کمال تأسف گفت که باوجود بیش از حد دفاعی و منفی بودن سیستمهای کیروش ما هیچ سیستم مشخص و برتر و سوددهی را که جانشین مناسبی برای آن روشها باشد رو نکرده و آشکارا به سطحی پایینتر از گذشته نزول کردهایم و تلخترین قسمت ماجرا همین بخش و دیدن تیمی در میدان است که نه قدرت دفاعی بسیار زیاد و تحسینبرانگیز زمان کیروش را دارد (که امثال اسپانیا و پرتغال و آرژانتین را هم فلج کرد) و نه اثرگذاری تهاجمی و توفیق در وسیعتر کردن طیفها و ابعاد بازیاش را که بارها وعدههای بیسرانجام آن داده شده است. به واقع تفاوتهای مثبت حاصله در روش و مراتب بازی تیم ملی آنقدر اندک است که انگار اصلاً وجود خارجی ندارد.