اصغر وصالی فرمانده دسته دستمال سرخ ها که بود و چگونه شهید شد؟

سایت بدون – اصغر وصالی فرمانده دسته دستمال‌سرخ‌ها، پس از سال‌ها در فیلم «چ» بود که دوباره به جامعه ایران معرفی و نقش پررنگش در وقایع کردستان که از او یک قهرمان ساخته بود، این‌بار در سینما بازآفرینی شد؛ جوانی مبارز و انقلابی که در میان گفت‌وگو‌های هم‌بندی‌هایش در زندان‌های زمان شاه از هر طیف تعریف‌های زیادی از او شنیده می‌شود. اصغر شجاع بود، اصغر مؤمن بود، فعال بود و تعریف‌هایی از این قبیل که او را فارغ از دسته‌بندی‌های سیاسی داخل زندان می‌دانستند. نام کاملش اصغر وصالی طهرانی‌فرد است که در سال ۱۳۲۹ در جنوب تهران متولد شده و مبارزات خود علیه شاه را در اوج جوانی آغاز کرده است، پدرش اهل ورزش باستانی و به حسن‌ چرخی معروف بود و اصغر نیز با این فضا‌ها بیگانه نبود، به زورخانه کریم سیاه می‌رفت و برای خودش پهلوانی شده بود. آشناهایش می‌گویند زمانی که هنوز سازمان مجاهدین خلق دچار التقاط نشده بود، عضو آن شد و ایران را به مقصد فلسطین برای آموزش‌های چریکی ترک کرد. وقتی به ایران بازگشت، به خاطر شرایط و اهدافش زندگی مخفی را برگزید؛ اما ساواک بعد از مدتی مخفیگاهش را یافت و به اعدام محکوم شد که با یک درجه تخفیف به حبس ابد و نهایتا با ۱۲ سال حکم راهی زندان قصر شد. با ایمانی که به آرمان‌هایش داشت مقاومت را در مقابل ساواک به التماس ‌ ترجیح داد و ساواکی‌ها براثر این مقدار از استقامتش به او اصغرپررو می‌گفتند! او کل دستگاه عریض و طویل امنیتی شاه را با مقاومتش خسته کرده بود. تهرانی شکنجه‌گر معروف ساواک بعد‌ها در اعترافاتش گفت: ما در کمیته مشترک از دست دو نفر خسته شدیم، یکی عزت‌شاهی و یکی هم اصغر وصالی که با وجود شکنجه‌های زیاد از موضع‌شان دست‌بردار نبودند. مثلا من پنجشنبه وصالی را به پنکه سقفی می‌بستم و می‌رفتم، شنبه برمی‌گشتم.

روحیه جوانمردی اصغر و شجاعتش حتی در اعدام ساواکی‌هایی که او را به‌شدت شکنجه کرده بودند نیز عیان بود؛ ساواکی که او را به حدی شکنجه کرد که ۲۷ کیلو وزن کم کرده بود و  وقتی مجبورش می‌کردند روی دست‌هایش راه برود، استخوان سینه‌اش را شکسته بودند. از جانب عده‌ای روایت شده است که وقتی خلخالی حکم اعدام تهرانی را داد، به اصغر گفت شما او را ببرید و اعدام کنید. اصغر گفت: «من این کار را مردانه نمی‌دانم؛ اینکه کسی را بکشم که دست‌هایش بسته است. یک کلت به من و یک کلت به او بدهید تا مردانه مبارزه کنیم». در زندان با تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین در سال۵۴ اصغر وصالی نیز مسیر خود را از آنها جدا کرد و گفته می‌شود کارش به درگیری نیز کشیده بود. شهید حاج مهدی عراقی در‌این‌باره می‌گوید: «در اوین گاهی بحث می‌شد. یک روز بین وصالی و مسعود رجوی درگیری به وجود آمد که اصغر با سر زد توی صورت رجوی و جلوی آنها ایستاد». وصالی در عین تمام استقامتش در مقابل دشمن شخصیتی شوخ و مهربان داشت. جواد منصوری از هم‌بندی‌هایش می‌گوید وصالی به شوخی بعد از پایان غذا می‌گفت خدایا گرسنگان را سیر کن یا بکش! به نقل از شنیده‌ها او بیش از آنکه یک چریک با روحیه نظامی باشد، فردی اخلاق‌مدار با روحیات خاصی بوده است که سیر وقایع، آن بخش از روحیه ناب او را نادیده گرفته است. او به یارانش بسیار اعتماد داشت و ضمن مشورت با آنها کارهایش را انجام می‌داد و روحیه تک‌روی نداشت. با پیروزی انقلاب به‌دلیل آشنایی‌ای که با زندان داشت، انتظامات زندان قصر را تشکیل داد و با گروهی به‌دنبال نیرو‌های ساواک رفت. در همان اوایل بود که سپاه پاسداران با ۹ گردان تشکیل شد و اصغر وصالی در تأسیس اطلاعات سپاه نقش مهمی ایفا کرد و در اطلاعات خارجی سپاه نیز حضور داشت؛ اما یک چریک انقلابی ساختار را برنمی‌تابد و رفت در صحنه عملی انقلاب تا اسلحه از دستش نیفتد. تیر ۵۸ با انتشار خبر شورش نیرو‌های کُرد و سر‌بریدن چند پاسدار، وصالی با دستور ابوشریف به‌عنوان فرمانده عملیات سپاه راهی مریوان شد. وصالی گروهی به نام دستمال‌سرخ‌ها ایجاد کرد و علت انتخاب این اسم بستن دستمال سرخی به دور گردنشان بود که نماد شهادت، برای شناسایی در هنگام جنگ و وسیله‌ای برای بستن زخم و مجروحیت احتمالی بود که به جای باند استفاده کنند. روایت می‌شود با شهادت یکی از اعضای جوان گروه که هنگام شهادت، لباسی سرخ بر تن داشت، هم‌رزمانش به‌عنوان یادبود او، تکه‌هایی از لباس او را بر گردن بستند و عهد کردند که تا گرفتن انتقامش، آن را از خود جدا نکنند و این دستمال‌ها از ساختمان‌های پیشاهنگی یکی از شهرهای آزاد‌شده به ‌دست آمده بود.
‌وصالی با دو تانک و گروه چریکی‌اش راهی کردستان شد و توانست نیرو‌های تجزیه‌طلب‌ ضد انقلاب ‌ را در سنندج، کامیاران و مریوان و پاوه شکست دهد و پس از آن دولت با فرستادن تیم‌هایی در تلاش برای گفت‌وگو و مذاکره بود. وصالی به ژاندارمری نیز مشکوک بود و می‌گفت آنها اطلاعات نظامی را به ضد انقلاب داده‌اند و ارتش در این زمینه با آنها همکاری کرده است. از طرفی دولت موقت دستور داده بود سپاه تمام مناطق کردستان را تخلیه کند. وصالی اجازه بازگشت به تهران را به چمران نمی‌دهد و به او می‌گوید باید زخمی‌ها را با خود ببرید. چمران که راهی نداشت، اسلحه دست گرفت و تا آزادسازی پاوه در کنار اصغر وصالی ماند که هلی‌کوپتر زخمی‌ها به دست نیرو‌ها‌ی کرد در این نبرد منفجر می‌شود. وصالی به همراه دستمال‌سرخ‌ها عملیات‌های فراوانی در مقابله با ضدانقلاب ‌‌انجام داد. او در همان مبارزه در کردستان با مریم کاظم‌زاده، خبرنگار روزنامه انقلاب اسلامی، ازدواج کرد. اوج کار اصغر وصالی در عملیات پاوه است که در نهایت غائله پاوه نیز با پیام امام به پایان رسید ضد انقلاب‌ها ‌‌از آن منطقه فرار کردند.
‌متن پیام امام به این شرح است: «از اطراف ایران، گروه‌های مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کرده‌اند‏‎ ‎‏که من دستور بدهم به سوی پاوه رفته و غائله را ختم کنند. من از آنان تشکر می‌کنم و به ‎‏دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار می‌کنم اگر با توپ‌ها و تانک‌ها و قوای مجهز تا ۲۴‏‎ ‎‏ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول می‌دانم.‏ من به‌عنوان ریاست کل قوا به رئیس ستاد ارتش دستور می‌دهم که فورا با تجهیز‏‎ ‎‏کامل عازم منطقه شوند و به تمام پادگان‌های ارتش و ژاندارمری دستور می‌دهم که -‏بی‌انتظار دستور دیگر و بدون فوت‌ وقت- با تمام تجهیزات به‌سوی پاوه حرکت کنند‏‎ ‎‏و به دولت دستور می‌دهم وسایل حرکت پاسداران را فورا فراهم کنند.‏ تا دستور ثانوی، من مسئول این کشتار وحشیانه را قوای انتظامی می‌دانم و در‏‎‌صورتی‌که تخلف از این دستور نمایند، با آنان عمل انقلابی می‌کنم. مکرر از منطقه‏‎ ‎‏اطلاع می‌دهند که دولت و ارتش کاری انجام نداده‌اند. من اگر تا ۲۴ ساعت دیگر عمل‏‎ ‎‏مثبت انجام نگیرد، سران ارتش و ژاندارمری را مسئول می‌دانم. والسلام، ‏‏۲۴ شهر رمضان ۹۹ ، ۲۷ مرداد ۵۸‏، ‏‏روح‌الله الموسوی الخمینی».‌‌ اختلاف‌سلیقه‌ها در آن زمان باعث می‌شود حکم بازداشت وصالی صادر شود، اما این حکم پس از شهادتش به کردستان می‌رسد. به گفته یکی از هم‌رزمانش، یک روز آمدند برای بازداشت اصغر، یکی از همرزمان اصغر می‌گوید اگر به‌دنبال اصغر وصالی می‌گردید، بروید بهشت‌زهرا دنبالش بگردید، او شهید شده، بروید آنجا دستگیرش کنید. سرانجام ‌اصغر وصالی، در ظهر ۲۹ آبان ۱۳۵۹ هنگام تدارک عملیاتی برای روز عاشورا در تنگه حاجیان از ناحیه سر مورد اصابت گلوله ضدانقلاب قرار گرفت و بر‌اثر همین جراحت، در چهلمین روز شهادت برادرش اسماعیل، به شهادت رسید. شهید اصغر وصالی در قطعه ۲۴ بهشت‌زهرای تهران در کنار برادرش و در میان گروه دستمال‌سرخ‌ها به خاک سپرده شد.

مطلب پیشنهادی

معرفی کتاب/ جین ایر؛ روایت یک استقلال زنانه

سایت بدون – کتاب “جین ایر” (Jane Eyre) رمانی است از شارلوت برونته، نویسنده انگلیسی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *