سایت بدون – طارمی در یکی از هیجان انگیزترین نقل وانتقالات فوتبالی به پورتوی پرتغال پیوست. یک انتقال گران و جالب که میتواند سرآغاز حضور بازیکنان دیگر فوتبال کشورمان در اروپا بهخصوص پرتغال باشد. آن هم در شرایطی که مدتهاست ستارههای فوتبال کشورمان انتقال بزرگی را تجربه نکردند. روزگاری یکی از تفریحات ما تماشا یا رصد هنرنمایی فوتبالیستهای ایرانی در لیگهای معتبر فوتبال دنیا بود. ستارهها یا لژیونر نمیشدند یا به یک لیگ معتبر میرفتند. بازیکنانی هم که چندان ستاره نبودند یا روزهای آخر فوتبالشان بود به جای حضور در لیگ فوتبال کشورمان، به کشورهای حاشیه خلیج فارس میرفتند تا کسب درآمد کنند. بماند که خیلی از ستارههای فوتبال ایران مثل مبعلی، عنایتی، کاظمیان، اولادی و… با حضور در همین تیمهای عربی فوتبالشان تباه شد و به آنچه حقشان بود نرسیدند اما حضور در لیگی مثل بوندسلیگا سخت بود و امکان نیمکت نشینی هم بالا، لیگ خودمان هم درآمد چندانی نداشت. گزینه دیگری هم وجود نداشت. اما چند سالی است که غیر از لیگهای سطح اول اروپا مثل آلمان، انگلستان، اسپانیا و ایتالیا، پای بازیکنان ایرانی به لیگهای معمولیتر اروپایی مثل روسیه، پرتغال، هلند، بلژیک و حتی یونان باز شده است. هر چند تا الان حضور در لیگهای درجه دو منجر به یک جهش بزرگ نشده، جهانبخش با عنوان آقای گلی لیگ هلند به انگلستان رفت و نیمکت نشین شد. سردار آزمون طی پنج سال اخیر فقط در رسانهها به تیمهای بزرگ منتقل میشود و مشتری دارد اما در نهایت سال بعد کماکان حضور در لیگ روسیه را تجربه میکند. با این حساب عجیب نیست از حضور طارمی در پورتو به وجد بیاییم. بهخصوص این که پورتو تیم بزرگی در اروپاست و هر سال در قامت یک تیم مطرح وارد لیگ قهرمانان اروپا میشود. در این پرونده سراغ لژیونرهای مطرح فوتبال کشورمان رفتیم که بعد از انقلاب حضور در تیمهای خارجی را تجربه کردند. یک گفتوگو هم با ستاره محبوب و قدیمی فوتبال کشورمان خداداد عزیزی درباره علت موفقیت یا ناکامی لژیونرها داریم. با ما باشید.
نسل طلایی بوندسلیگایی
مروری بر نحوه لژیونر شدن ستارههای قدیمی فوتبال ایران
جنگ تحمیلی و مشکلات برگزاری لیگ سراسری، حضور کم فروغ تیمملی در بازیهای بینالمللی و برخی محرومیتها اجازه نداد نسل طلایی دهه ۶۰ فوتبال ایران مثل فرشاد پیوس، احمد عابدزاده، ناصر محمدخانی، مجید نامجومطلق، شاهرخ بیانی و… در سطح بینالمللی دیده شوند. با گذر زمان و از جامملتهای ۱۹۹۶ بود که امثال دایی و عزیزی و باقری فرصت دیده شدن پیدا کردند. مروری بر عملکرد آنها داریم: علی دایی| آرمینیا بیلهفیلد و بایرن علی دایی در آرمینیا بیلهفیلد ۲۵ بازی کرد و ۷ گل زد، بعد در بایرن ۲۳ بازی ۶ گل و از همه مهمتر اگر محافظه کاری هیلتسفیلد مربی بایرن نبود حق دایی بود که در فینال لیگ قهرمانان مقابل منچستر به جای کارستن یانکر بازی کند. بعد به هرتابرلین رفت و بعد از مدتی نیمکت نشینی به لیگهای عربی رفت. حیف که دایی زود به اروپا نرفت و گرنه استمرار بهتری داشت. خداداد عزیزی| کلن آلمان خداداد در مدت حضورش در کلن ۱۰ گل زد که یکی از آنها به بایرن و الیور کان آن هم با ضربه سر زده شد. خداداد آنچنان که باید در فوتبال منظم آلمان تثبیت نشد و حاشیههایی داشت. در لیگ اتریش و آمریکا هم حضور مقطعی داشت که برای یک بوندسلیگایی دستاورد محسوب نمیشود. کریم باقری| بیلهفیلد و چارلتون کریم با دایی به بیلهفیلد رفت و حضور موفقی داشت. بعد هم سر از لیگ انگلستان درآورد که مقارن شد با فوت پدرش. در لیگ انگلستان فقط یک بازی برای چارلتون انجام داد. مثل بقیه لژیونرها مدتی هم به تیمهای عربی رفت تا اینکه به پرسپولیس برگشت. مهدوی کیا| موشک هامبورگ مهدویکیا برای بوخوم ۱۲ بازی کرد و ۳ گل زد. هشت سال در هامبورگ به عنوان بال راست ۲۰۸ بازی انجام داد و ۲۶ گل زد که مهمترینش در لیگ قهرمانان به یوونتوس و بوفون بود. طی سه سال هم در فرانکفورت ۳۲ بازی انجام داد تا با بیش از ۲۵۰ بازی در بوندسلیگای آلمان مستمرترین حضور یک ایرانی و حتی آسیایی را در لیگهای اروپایی تجربه کند. علی کریمی| جادوگر اماراتیها علی کریمی به عنوان یک هافبک طی چهار سال ۴۵ گل برای الاهلی امارات زد و حتی در فصل آخر کاپیتان این تیم بود تا این که بعد از دریافت کلی پیشنهاد از لیگ اسپانیا که بهخاطر تکنیک بالا و حضور موفق در تیم ملی بود سر از بایرن درآورد. انتقالی که با توجه به نوع فوتبال کریمی عجیب بود. در بایرن یک فصل خوب را سپری کرد اما در فصل دوم مصدوم شد. با پایان مصدومیت طولانی مدتش بیشتر ذخیره بود. انتقال کریمی از لیگ امارات به بایرن خیلی عجیب بود اما عجیبتر این که کریمی بعد از مدت کوتاهی نیمکتنشینی نه تنها از بایرن رفت بلکه حتی قید اروپا را زد و به قطر رفت. بعد هم به لیگ ایران برگشت. در این بین مدت کوتاهی هم در شالکه بازی کرد. رحمان رضایی| اولین لژیونر کالچو بعد از درخشش در تیمملی به لیگ ایتالیا رفت و در پروجا ۳۸ بازی و در مسینا ۱۰۸ بازی انجام داد. رحمان فوتبال را جدی و حرفهای بازی میکرد و اهل حاشیه نبود. همین تمرکز باعث شد با این که او جزو فوق ستارههای فوتبال ایران نبود اما بتواند در یک لیگ معتبر چند سال حضور داشته باشد. اتفاقی که بعد از رحمان برای هیچ مدافعی نیفتاد. مهرداد میناوند| اتریش آلمان نشد میناوند از ۲۱ سالگی بازیکن اصلی تیمرویایی و محبوب مایلیکهن شد. مدت کمی بعد از ملیپوش شدن و حضور در جامجهانی بازی در لیگ اتریش را تجربه کرد و با اشتورم گراتس سه بار قهرمان لیگ این کشور شد. تصور این بود که میناوند بهواسطه سن کم و تکنیک بالایش بعد از اتریش به یک لیگ معتبر مثل آلمان برود اما مهرداد خیلی زودتر از چیزی که همه فکر میکردند به ایران برگشت و حتی در لیگ خودمان هم موفق نبود و در سن کمی ناچار به خداحافظی از فوتبال شد. رضا شاهرودی| امان از انتخابهای بد رضا شاهرودی بازیکن محبوب و خاصی بود. بخشی از این شهرت به دلیل چهره جذاب او بود. موضوعی که بعدها درباره نیکبخت هم تکرار شد. اما وجه اشتراک هر دو بازیکن این بود که انتخابهای بدی داشتند. شاهرودی بهرغم پیشنهادهای خوب از بوندسلیگا برای پول بیشتر راهی تیم دالیان قهرمان لیگ چین شد و حتی با این تیم تا نیمهنهایی لیگ قهرمانان آسیا هم آمد. بعد هم به لیگ ترکیه رفت اما در مجموع انتظاری که از او وجود داشت برآورده نشد. در آن مقطع بازیکنانی مثل علی سامره با حضور ناموفق در لیگ ایتالیا، علی منصوریان در یونان، نیما نکیسا در لیگ دوم ایتالیا یا رسول خطیبی در هامبورگ، تکرار تجربه ناموفق شاهرودی طی چند سال فشرده بودند. جواد نکونام|جواد لالیگایی نکونام فوتبال چشمنوازی نداشت اما همیشه در یک سطح ظاهر میشد. جواد را میشود با علی دایی مقایسه کرد. هر دو توانمند و موفق و رکوردشکن بودند اما چندان که باید محبوبیت نداشتند. نکونام طی هفت سال در اسپانیا بیش از ۱۷۰ بازی و حدود ۳۰ گل بهثمر رساند و بعید است حالاحالاها کسی بتواند رکورد او را بهعنوان یک ایرانی در لالیگا بشکند. آندو تیموریان| سامورایی در انگلستان آندو اوایل فوتبالش با اواخر فوتبال مهدویکیا و دایی مقارن شد. سامورایی پرشور فوتبال ایران بیشتر از ۳۰ بازی و دو گل زده را در لیگ انگلستان تجربه کرد اما خیلی زود به لیگ برتر ایران برگشت و مثل مارکوپولو مسافر تیمهای مختلف شد. آندو سبک بازی جذابی داشت اما استمرار کافی نداشت و نتوانست حقش را به اندازه نکونام از فوتبال بگیرد.