سایت بدون – ونگر آنقدر روی فوتبال تمرکز داشته که میگوید به قدر کافی برای دخترش در زندگی شخصی وقت نگذاشته اما برای موفقیت در هر چیزی، باید به طور کامل روی آن تمرکز کرد
روری اسمیت
آن صبحها هرگز زمان کافی نبود. سالیان سال شما میتوانستید ساعتتان را با آرسن ونگر تنظیم کنید. وقتشناسی در فوتبال خصلت نادری است اما ونگر در این زمینه به شدت حساس بود. نشستهای خبری او در کلنی، زمین تمرینی تیم آرسنال در حومه شهر لندن، همیشه رأس ساعت ۹ صبح آغاز میشد، بدون یک دقیقه تأخیر. روزهایی پیش میآمد که ونگر گارد بگیرد و به شدت زودرنج و زودخشم باشد اما خیلی به ندرت این اتفاق رخ میداد. اغلب، بخصوص در سالهای پایانی مربیگریاش او این حس را منتقل میکرد که دوست دارد صحبت کند، گپی طولانی بزند و مفصل درباره مسائل و موضوعاتی که توجهاش را جلب کرده است، صحبت کند. با این حال به ندرت پیش میآمد که از آن همه حرف یک تیتر جنجالی و جذاب درآید. برای او همیشه صحبت کردن درباره پیشرفت بازیکنان در آمریکای جنوبی جذابیت و اهمیت بیشتری از موضوعات داخلی تیم خودش مثل تأخیر در تمدید قرارداد جک ویلشر داشت. با این حال هرگز زمان کافی وجود نداشت. جزو قواعد کاری ونگر بود که حتی به عنوان یک فرد پا به سن گذاشته، باید هر روز قبل از بازیکنانش وارد زمین تمرینی شود. در جایی که او برای حضور در نشستهای خبری هم یک دقیقه تأخیر را نمیپذیرفت، طبیعی بود که برای تمرین دادن بازیکنانش هم ذرهای از وقتش را هدر ندهد و اینطور بود که او شروع به انتقال بینش و تفکراتش میکرد هرچند به خاطر محدود بودن فرصت همیشه سؤالات بیپاسخ میماند و ایدههایش هرگز به مرحله اجرا نمیرسید. الان اما ونگر به اندازه کافی زمان دارد، بیشتر از زمانی که مربیگری میکرد. از سال ۲۰۱۸ که ونگر آرسنال را ترک کرد، تصور اینکه او بازنشسته شده و سمت او در فیفا به عنوان رئیس توسعه جهانی فوتبال به معنای یک حقوق بالا و کار کم است، آسان بوده است. اما واقعیت این است که ونگر اگر در هر کاری خوب بوده باشد در بازنشسته شدن خوب نیست. اگر مسئولیتی که در فیفا به ونگر محول شده، قرار بود یک پست تشریفاتی و کماهمیت باشد، قطعاً در این زمینه به او دروغ گفته شده است چون مسئولیتی که در این سازمان به او داده شده بسیار سنگین و خطیر است. او در فیفا مأمور شده تا یک دپارتمان تحقیقاتی ایجاد کند که وظیفه آن شناسایی نقوص ساختاری در فوتبال تمامی کشورهای دنیا است. او مأمور شده تا سطح امکانات و مربیگری در ۲۰۰ فدراسیون فوتبال دنیا را ارتقا دهد. ونگر میخواهد مطمئن شود که همه کشورها از شانس داشتن فوتبال ساختاری و سازمان یافته بهرهمند هستند. در اوقات فراغتش هم او شروع به نگارش یک شرححال کرده تا روزهای شلوغش پرمشغلهتر شود اما هیچیک از اینها نباید غافلگیرکننده باشد. ونگر هرگز یک کاندیدای جدی و مطمئن برای داشتن یک زندگی آرام نبوده است. بیسنته لیزارازو، مدافع سابق تیم ملی فرانسه که در مقعطی کوتاه نیز در حوزه کارشناسی تلویزیونی فوتبال با ونگر همکار بود، همیشه این نگرانی را داشت که متوقف کردن این مرد فرانسوی برای دست کشیدن از کار غیرممکن شود. این خصلت ونگر، رویکردش نسبت به مربیگری را هم دربرمیگرفت. لیزارازو درباره ونگر گفت: «او مانند یک ورزشکار سطح بالا خودش را برای کار آماده میکرد، یکی که هرگز برای خوشگذرانی بیرون نمیرفت، دیروقت شام نمیخورد، فعالیتهای بدنیاش را به موقع انجام میداد و نگاهش به کار متفاوت بود. البته اینها برای ونگر تاوان هم داشت. او برای انجام وظایفش و عمل به تعهداتش مجبور بود فداکاری کند و این باعث تحمل یکسری سختیها در زندگی شخصیاش مانند تنهایی بوده است. مثلاً او بیش از یک بار گفت آنقدر که میبایست برای دخترش «لئا» وقت نگذاشته است هرچند به همین اندازه او هر وقت که درباره این دختر صحبت کرده سرش را بالا گرفته و با غرور درباره موفقیتهای تحصیلی او در دانشگاه کمبریج صحبت کرده است.» ونگر اما هرگز از داشتن چنین سبکی از زندگی پشیمان نبوده است. او میگوید: «اگر موفقیت میخواهی باید کاملاً به کارت متعهد باشی. مهم نیست به چه سبکی زندگی میکنی، مهم این است که زندگیات معنا و هدف داشته باشد و من هم همین کار را کردم. فوتبال معنای زندگی من بود و از این بابت هم پشیمان نیستم اما مانند هر زندگی تک وجهی دیگری، زندگی من هم از برخی جنبهها باعث پیشرفتم میشود و از پرداختن به برخی مسائل دیگر باز میماند. وقتی در رقابت هستی، زمخت میشوی، احساساتت را میکشی. فقط روی بازده کار و پیروزی تمرکز داری و دیگر به سایر وجوه شخصیتت توجه نمیکنی. من فقط از این بابت از سبک زندگیام متأسفم اما از زندگی که داشتهام پشیمان نیستم. اگر به عقب برگردم باز هم به همین سبک زندگی خواهم کرد.» احساس تعهد ونگر نسبت به فوتبال با وجود بازنشسته شدنش همچنان پابرجاست. او خودش را معتاد فوتبال میداند و میگوید: «یک روز بدون فوتبال برای من مانند یک روز مناجات برای یک کشیش است.» ونگر دلتنگ مربیگری شده یا شاید هم بیشتر از آن دلتنگ اصول ابتدایی مربیگری که به قول خودش کمک به بازیکنان برای به حداکثر رساندن استعداد ذاتیشان است: «مانند آن کسی هستم که ۳۶ سال هر روز مواد مصرف کرده و الان که دیگر این فرصت را ندارد و دیگر هم قرار نیست داشته باشد، حسابی دلش برای آن تنگ شده است.» ونگر اما در این مقطع از زندگیاش توانسته تعادلی نسبی برقرار کند. او هنوز هم در خدمت فوتبال است اما دیگر آن مسائلی که در زمان مربیگری مانع از تمرکزش روی سؤالات و دغدغههای ذهنیاش میشد وجود ندارد. او الان با فراغ بال بیشتری میتواند نگران متوقف شدن توسعه بازیکنان باشد چون باشگاهها نسبت به گذشته خیلی خیلی شتابزدهتر این مشکل را حل میکنند. ونگر میگوید: «باید میان فراهم آوردن حمایت برای بازیکنان و دست به کار شدن خود آنها برای حمایت شدن تعادل ایجاد شود. ما باید بازیکنان را ترغیب کنیم که خودشان مشکلاتشان را حل کنند.» درست است که ونگر دلتنگ مربیگری شده اما بعید و باورش سخت است که او دلتنگ تمامی ابعاد این شغل شده باشد؛ از فشار و انتقاد و حرارت و … . اما با وجود تمام چیزهایی که به فوتبال داده و تمام آنچه از او گرفته شده است، به نظر نمیرسد که او از کار در این حوزه بیزار شده باشد. او حالا یک فرصت دارد که هر کاری که میخواهد انجام دهد و این همان کاری است که او میخواهد: فکر کردن به بعضی از سؤالات بزرگش و پیدا کردن جواب برای آنها و سرانجام او احساس میکند که به اندازه کافی برای این کار زمان دارد.