تعقیب مرگبار سارقان خانه همسایه


سایت بدون – پسر جوان که مدعی بود برادرش در جریان درگیری با سارقان خانه همسایه به قتل رسیده از سوی بازپرس جنایی بازداشت شد.
ساعت ۱:۳۰ بامداد سه‌شنبه ۸ مهر مأموران کلانتری ۱۰۸ نواب در تماس با بازپرس کشیک قتل پایتخت از مرگ مرد جوانی در یکی از بیمارستان‌ها خبر دادند. نخستین بررسی‌ها نشان می‌داد این جوان چند روز قبل در یک درگیری با چاقو مجروح شده و پس از انتقال به بیمارستان جان باخته است. به‌دنبال اعلام این خبر تحقیقات به دستور بازپرس ساسان غلامی آغاز شد.تیم جنایی در تحقیق از خانواده وی دریافتند که ۴ مهر امسال این پسر ۲۶ ساله به‌علت اصابت ضربه چاقو به بیمارستان منتقل شده است. به‌دنبال این حادثه پرونده‌ای در یکی از دادسراهای تهران تشکیل شده اما با مرگ پسر جوان، پرونده برای رسیدگی به دادسرای جنایی پایتخت فرستاده شد.
در ادامه تحقیقاتی که از سوی بازپرس جنایی صورت گرفت، مشخص شد برادر مقتول نیز در صحنه درگیری حضور داشته اما اظهارات متناقضی از این ماجرا دارد. همچنین یک قمه خونین نیز از خانه‌اش کشف شده بود که با خون برادرش مطابقت داشت. پسر جوان در تحقیق و بازجویی محل درگیری را به درستی بیان نکرده و در مورد نحوه درگیری نیز دچار تناقض‌گویی شده بود. همین اظهارات باعث شد تا برادر مقتول به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت به اتهام اخفای ادله جرم بازداشت شود.
گفت‌و‌گو با برادر مقتول
برادرت چگونه به قتل رسید؟
ساعت ۷:۵۰ شامگاه ۴ مهر در خانه خوابیده بودم که مادرم صدایم کرد و گفت از طبقه چهارم خانه‌مان سر و صداهای عجیبی می‌آید. از آنجا که همسایه طبقه چهارم به مسافرت رفته بود و وضع مالی خیلی خوبی هم داشتند فکر کردیم دزد آمده است. می‌دانستم در آن موقع روز غیر از ما کسی در ساختمان نیست چون واحد طبقه سوم خالی بود و همسایه طبقه دوم نیز دیر وقت به خانه می‌آمد.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
یک قمه دست‌ساز که در تراشکاری خودم آن را درست کرده بودم و اصلاً تیز نبود برداشتم و به پارکینگ رفتم تا از آنجا با آسانسور به طبقه چهارم بروم ناگهان درب آسانسور باز شد و دو مرد جوان با ماسک از آسانسور بیرون آمدند. همزمان برادرم که می‌خواست به سرکار برود به پارکینگ آمد تا موتورش را بیرون ببرد. من با دیدن دو مرد ناشناس شروع به فریاد کردم و گفتم دزد دزد. برادرم با صدای من متوجه سارقان شد و به طرف آنها رفت. من هم قمه‌ای که به‌دست داشتم را به سمتشان پرتاب کردم اما به کسی برخورد نکرد. دو سارق فرار کردند و من و برادرم نیز به تعقیب آنها به کوچه رفتیم. آنها به ما گاز اشک‌آور زدند. وقتی چشم باز کردم سارقان فرار کرده بودند و از پای برادرم خون می آمد مرد سارق او را زده بود. با عجله برادرم را به بیمارستان رساندم.

مطلب پیشنهادی

حتما باید خواند/مادام بواری؛ فاجعه ای در انتظار است

سایت بدون – مادام بواری (Madame Bovary) رمانی نوشته‌ی گوستاو فلوبر، نویسنده برجسته‌ی فرانسوی، است …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *