جلال چراغپور به این سووال جواب می دهد/چرا فوتبال ایران در سراشیبی قرار گرفته است؟

جلال چراغپور


وقتی یک موضوع کلان پیش رو داریم، بررسی موضوع کلان به طور همزمان و دیدن همه ماجرا به صورت یکجا، غیرعملی است. پس باید کلان را به اجزای کوچک‌تر تبدیل کنیم. وقتی موضوع بزرگ را به اجزا تبدیل کنیم، باید تک تک اجزا را مورد بررسی قرار دهیم. بعد از آن، مجدد اجزا را سر جایش بگذاریم. به این ترتیب متوجه مشکل می‌شویم چون موضوع را بررسی و شناسایی کردیم. پس اگر در اجزا اشکالی وجود داشته باشد، چه به لحاظ مکانیکی، روحی، تخصصی و…  در «کل» هم دارای اشکال هستیم. هر کلی که در اجزای آن اشکال دیده می‌شود، دچار مشکل خواهد شد. پس تقسیم نقش هر کدام از اجزا در کل، روش استقرایی است. روشی که سقراط برای حل مسائل از آن استفاده می‌کرد. کل را خرد خرد می‌کرد و حتی خردها را خردتر و ریزتر. به این صورت چیزی از دستش در نمی‌رفت. الان این روش در مکانیک و ساخت را مهندسی معکوس می‌گویند. کل را می‌گیرند جز جز می‌کنند و اجزا را آنالیز. اینکه چه فلزی، چه مقاومتی، چه آلیاژی و… در آن به کار رفته و بعد آن را به‌هم می‌چسبانند. مثل پهبادی که از آمریکا گرفتیم و با مهندسی معکوس ساختیم.
حالا در مورد علل نزول فوتبال ایران ما اگر همان اول بخواهیم در مورد کل صحبت کنیم، از این موضوع به آن موضوع می‌پریم و این درست نیست اما اگر اجزا را ببینیم و اینکه فوتبال از چه چیزی درست شده و به چه چیزی فوتبال ایران می‌گوییم متوجه مشکلات خواهیم شد. آیا به بازی که در زمین انجام می‌دهند، می‌گوییم؟ حتی اگر به آن می‌گوییم، چرا بد بازی می‌کنند و اثری از آن فوتبال عمیق نیست؟ چرا بدن‌های بازیکنان محدودیت حرکتی دارند و بدن‌ها با حرکات مهارتی زیبا که در فوتبال جهان می‌بینیم متفاوت است؟ ما وقتی فوتبال اروپایی می‌بینیم با اینکه احساسی به آن بازیکن نداریم اما آنچنان به او علاقه‌مند می‌شویم که انگار نسبتی با او داریم. دلیل این علاقه، حرکت هنرمندانه با توپ است که این مهارت ناب را نشان می‌دهد. یعنی حرکت، توأم و مملو از مهارت است. این حرکت آنقدر زیباست که گاهی فکر می‌کنیم قیچی که بازیکنی به توپ در ارتفاع ۲ متر و ۳۰ سانتی می‌زند، چطور پیش می‌آید؟ از آنجا فکر می‌کنیم الان با کمر می‌خورد زمین یا اینکه الان دچار شکستگی می‌شود اما هیچ‌کدام اتفاق نمی‌افتد.
می‌بینیم چقدر تمرکز دارد که این نشان می‌دهد آن فوتبالیست، در سن پایین، ژیمناستیک هم رفته وگرنه نمی‌شود همینطوری قیچی زد. اگر اینطوری بود من هم باید می‌توانستم اما اگر من این کار را انجام بدهم، حتماً استخوان ترقوه یا لگنم می‌شکند. پس چه می‌شود که او می‌تواند و ما نمی‌توانیم. او ورزش‌های پایه را از ۵/۵، ۶ سالگی شروع کرده، ورزش‌هایی مثل ژیمناستیک، شنا و دوومیدانی. برای همین در زمین خوردن مشکلی پیدا نمی‌کنند. چرا ما اولین بار که زمین می‌خوریم یک اتفاقی برایمان می‌افتد اما آنها ۵۰ بار هم زمین بخورند و تکل بروند، هیچ اتفاقی برایشان نمی‌افتد؟
پس ما برای اینکه فوتبال را تعریف کنیم باید آن را جزء جزء کنیم و مورد بررسی قرار دهیم. اگر توانستیم آن را جزء جزء کنیم می‌توانیم بگوییم چرا دارد رو به پایین می‌رود وگرنه نظرمان غیرعلمی است. به این صورت اگر یکی در جواب‌مان بگوید فوتبال رو به بالا می‌رود جوابی برایش نداریم.
اولین چیزی که اساس فوتبال را تشکیل می‌دهد و ما هم از آن مبرا نیستیم، آموزش است. آموزش عبارت است از وارد کردن دانش فوتبال که به آن Knowledge of the game یا همان دانش بازی (Game) می‌گوییم. مفعول وارد کردن دانش فوتبال به درون آن، مربیان هستند. مربیان باید دانش داشته باشند که از سن ۵/۵ یا ۶ سالگی به درون مدارس فوتبال یعنی درون تیم‌های پایه، نونهالان و نوجوانان تزریق کنند. به این ترتیب بازیکنان به محض اینکه می‌آیند بالا باید هم سواد فوتبال داشته باشند و هم دانش فوتبال یاد گرفته باشند. حتی یک استپ ساده را اجازه ندهند بدون دانش انجام دهند. ۵۰ دفعه یک توپ به یک شکل رها شود و نتواند کاری کند. این یعنی سرعت پیش‌بینی، سرعت درک یا سرعت شناخت و همه اینها دانشی است که در درون این ورزش است. فوتبال با پا بازی می‌شود، نه با دست، پس برای گرفتن توپ با پا باید آمادگی آن را داشته باشیم و باید به عمق مطلب فرو برویم.
وقتی می‌رویم سر تمرین می‌بینیم مربیان این کار را نمی‌کنند. می‌گوییم این آموزش چنین است. می‌گویند کجا درس می‌دهند؟ می‌گوییم در کمیته آموزش؟ می‌گویند به ما درس ندادند. به کمیته آموزش می‌گوییم و وقتی جزوه‌های آنها را نگاه می‌کنیم می‌بینیم قسمت زیادی از آموزش فوتبال دنیا در جزوه‌های ایران نیست. مثلاً یکسری نکته‌های اصلی در این جزوه‌ها وجود ندارد. به این ترتیب وقتی این آموزش در قطر، امارات، عربستان، عراق و… انجام می‌شود ما نمی‌توانیم با آنها رقابت کنیم. پس همه چیز از اینجا شروع می‌شود.
تیم ملی جوانان به افغانستان می‌بازد. حالا مجسم کنید وضعیت افغانستان چطور است. شرایط اجتماعی، بمب‌گذاری، طالبان و… با این وضعیت ما چطور به این تیم می‌بازیم؟ تیم ما که در ناز و نعمت است و چپ و راست مدرسه فوتبال داریم. چرا ما باید به افغانستان ببازیم؟ این باخت سیگنال نیست؟ این یعنی اینکه ما اشکال داریم. از آن طرف می‌رویم نتایج تیم امید را می‌بینیم که کل بازی‌هایش را می‌بازد. می‌گویند داریم آماده می‌شویم و باخت مهم نیست. درست است باخت مهم نیست اما به قرقیزستان، گرجستان و… ؟ اینها نشان می‌دهد در شیب سراشیبی باخت قرار گرفتیم. تیم امید با یک بهانه از جمله بی‌احترامی به سرود ملی ایران، بازی را به بحرین می‌بازد. به جای فرافکنی و اینکه به در و تخته بزنند، بهتر است عمیق‌تر نگاه کنند که چرا می‌بازند؟
روزی تیم ملی ۱۱ بازیکن از اروپا داشت. از علی دایی، کریم باقری، هاشمیان و مهدوی‌کیا گرفته تا پاشازاده، سیدعلی موسوی، رسول خطیبی، خداداد و… که در آلمان بازی می‌کردند. امروز کجاست بازیکنی که در آلمان بازی کند؟ یکی، ۲ بازیکن در اروپا داریم که آن هم برای این است که جنس جور شود. مثلاً می‌گوییم بازیکن در لیگ انگلیس داریم اما با چه قرارداد و مبلغی؟ با این مسائل خودمان را گول نزنیم.
از کی‌روش می‌خواهیم در رابطه با این بحث استفاده کنیم. او قبول داشت فوتبال ایران عقب است. اشکان دژاگه و رضا قوچان‌نژاد را پیدا کرد. دفاع راست را از آمریکا آورد. قدوس را از اروپا و چند بازیکن دیگر. چرا؟ چون اعتقاد داشت داخل ایران به جز چند استثنا، فوتبال بازی نمی‌کنیم. Game نمی‌بینیم. در یکی از بازی‌ها که به ورزشگاه رفته بود، خوابید و به او انتقاد زیادی شد. چرا خوابید؟ چون Game نمی‌دید و همه فوتبال ما Play بود. یعنی بازی، بازی، بازی و یک بازی بچگانه با توپ. وقتی همه اینها را کنار هم بگذاریم متوجه کار کی‌روش می‌شویم.
فوتبالیست‌های ما با سلام و صلوات به ترکیه می‌روند و بعد از یک مدت کوتاه او را پس می‌دهند. بازیکنی مثل وحید امیری که بهترین بازیکن تیم ملی هم بود. الان بازیکنان ایرانی فقط می‌خواهند به تیم‌هایی در هر گوشه که باشند، بروند و قرارداد دلاری بگیرند اما مدت‌هاست فوتبال ما بازیکن مطرح ترانسفر نکرده. این یک سیگنال مهم است.
سیگنال‌هایی مثل ۱-آموزش، ۲-ترانسفر بازیکن سطح اول به فوتبال جهان، ۳- عدم استفاده از بازیکن داخلی و استفاده از بازیکنان ۲ رگه.
یک آیتم دیگر هم باید اضافه کنیم. زمانی در فوتبال ما بازیکن ارزان‌قیمت و بی‌کیفیت خارجی نمی‌توانست بازی کند چون همه پست‌ها را خودمان تأمین می‌کردیم و بازیکنانی در سطح فوتبال خودمان داشتیم. امروز نوک خط حمله استقلال را دیاباته در اختیار دارد، در فولاد شیمبا و در سپاهان هم کی‌روش استنلی. وقتی نوک‌های فوتبال را به خارجی‌ها می‌دهید، فوتبال با گردش مالی ۸۰۰ میلیارد تومانی می‌چرخد. فکر نمی‌کنید شاید یک روز مثلاً سردار آزمون که البته او هم خارج از ایران بازی می‌کند، به هر دلیلی نخواهد در تیم ملی باشد. آن وقت برای نوک تیم ملی چه خواهید کرد؟ چه کسی قرار است نوک تولید کند؟ فوتبال ایران سانتر فوروارد نمی‌خواهد؟ چه کسی مسئول فنی و مدیر فنی لیگ است؟ چرا شیمبا ۱۰ سال در فوتبال ایران بازی می‌کند؟ چرا باتیستا سال‌ها در فوتبال ایران حضور دارد؟ چون سطح فوتبال ما پایین آمد. وقتی بازیکن در این پست‌ها نداریم، اینها می‌آیند. این خارجی‌ها، سکوت هم می‌کنند، مصاحبه نمی‌کنند و به راحتی کار را پیش می‌برند. پس حضور بازیکنان ارزان‌قیمت بی‌کیفیت که در لیگ ما بازی می‌کنند، یک روی سکه است و روی دیگری هم دارد.
هر چقدر این بازیکنان زیادتر شوند نشان‌دهنده نزول فوتبال ایران است. در واقع حضور این بازیکنان خارجی خودش باعث نزول فوتبال ما می‌شود. اول اینکه لیگ را پر می‌کنند و دوم هم اجازه تولید به داخلی‌ها نمی‌دهند. پس خودشان باعث نزول فوتبال هم هستند.
عامل دیگر نزول فوتبال ما این است که در فوتبال، استعداد فوتبالی عامل بالا آمدن بازیکنان نیست و وضع مالی خانواده تعیین‌کننده است. دقیقاً شبیه تقسیم‌بندی یارانه‌ها که گفتند به ۶۰ میلیون تعلق می‌گیرد. این ۶۰ میلیون که استحقاق گرفتن یارانه دارند، نمی‌توانند کفش یک میلیونی برای بچه‌شان بخرند. بنابراین فوتبال ما طبقاتی هم هست چون آن ۶۰ میلیون که استحقاق گرفتن یارانه دارند نمی‌توانند کفش یک میلیونی بخرند و همچنین نمی‌توانند توقع دلالان فوتبال پایه را برآورده کنند. برای اینکه دلال‌ها اجازه دهند یک بازیکن جوان رشد کند، مطالبات مالی دارند. در نتیجه فوتبال طبقاتی شده و فقط قسمتی از جامعه که دارای توان مالی خوب است می‌تواند هزینه‌های آن را به دلالان بپردازد تا راه رشد فرزندان‌شان هموار شود اما ۶۰ درصد دیگر تقریباً اگر حادثه‌ای کمک‌شان نکند، راه رشدشان مسدود است و این مسأله خود به خود باعث افت تیم‌های ملی نوجوانان، جوانان و امید می‌شود و در یک پروسه ۱۰ ساله یک درجه دیگر فوتبال ایران ضعیف‌تر خواهد شد.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «گربه تنبل را موش طبابت می‌کند»

سایت بدون – ضرب‌المثل «گربه تنبل را موش طبابت می‌کند» نمادی از وضعیت‌هایی است که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *