خودویرانگری به سبک پیام صادقیان؛ ستاره‌ای که خاکستر شد /قمار پای زندگی

سعید آقایی

 تمام شد. یعنی خیلی پیش از این تمام شده بود. آن روزها که در لباس سرخ دلبری می‌کرد و با پاس‌های بیرون پا و دریبل‌های ریز یک استادیوم را نیم‌خیز می‌کرد، می‌شد پیش‌بینی کرد که سرنوشت شومی در انتظارش است. بچه ستاره هیجان انگیزی که در ذوب آهن نامی برای خود دست و پا کرد و هنوز غوره نشده، مویز شد و پیراهن پرسپولیس را پوشید. پیراهنی که برای این ستاره تازه به دوران رسیده خیلی زود بود و او را به باتلاق حاشیه‌ها برد.
در پرسپولیس زمخت و البته ناکام علی دایی با آن فوتبال نچسب و فیزیکی‌اش تنها ستاره‌ای فانتزیست همچون او می‌توانست هواداران تشنه، خسته و عاصی پرسپولیس را نجات دهد. همو که با آن نبوغ والایش یک تنه با شانه‌های نحیف و قامت کوتاهش بار تیم دایی را به دوش می‌کشید و خیلی زود بدل به نگین انگشتری سرخ‌ها شد. پیام اما هر اندازه که در فوتبال نابغه بود، در حاشیه نیز استعداد داشت و به موازات پیشرفت در فوتبال، در حاشیه‌ها نیز به سرعت نور می‌تاخت و پول بی‌حساب و کتاب نیز به این روند دامن می‌زد. آنجا که روزی در یک مصاحبه عجیب فاش کرد «هفته‌ای ۱۲ میلیون خرج لباس می‌کنم» مشخص بود که او برای کارهای دیگری به تهران آمده و در کنارش فوتبال هم بازی می‌کند! رقمی که با توجه به زمان خودش یک عدد افسانه‌ای بود و حتی با گذشت سال‌ها و این تورم افسارگسیخته هم عجیب و نجومی می‌نماید.
پیام در گرداب حاشیه‌ها غرق شد اما به جای اینکه دستش را بگیرند، بیشتر به او لگد زدند. او به جرم تابلو شدن با شدیدترین برخوردها روبه‌رو شد تا بلکه تادیب شده و به راه بیاید اما این رفتارها بیشتر و بیشتر او را طرد و منزوی کرد.
روزی که از پرسپولیس رفت، وعده داد که متنبه شده و با قدرت باز می‌گردد و همه چیز را پس می‌گیرد اما زهی خیال باطل. حاشیه‌ها دمار پسرک خوش تکنیک را جوری درآورده بود که او دیگر کمر راست نکرد و فوتبالیست نشد. ستاره سابقی که بسان یک آواره از تیمی به تیم دیگر کوچ کرد اما مسیر بازگشت برای او بن‌بست مطلق بود. صبا، نفت، سپیدرود، ماشین سازی و حتی عثمانلی اسپور هم درد صادقیان را دوا نکردند تا او آرام آرام فراموش شود. خاموشی یک ستاره. پایان یک نابغه. نابودی یک استعداد محشر. خودویرانگری محض. ستاره‌ای که در ۲۷ سالگی تمام شد. پایانی که البته از مدت‌ها پیش رقم خورده بود اما پیام بالاخره با آویختن کفش‌ها و ورود به دنیای مافیایی و وحشتناک شرط‌بندی آن را رسمی کرد.
ستاره‌ای که روزگاری او را آینده فوتبال ایران و جانشین علی کریمی می‌دانستند، حالا در فراموشی مطلق دست به یک اشتباه دیگر زده و وارد دنیایی شده که از شخصیت حاشیه‌دوستش نشات می‌گیرد. شرط‌بندی و قمار که مسیری رو به تباهی و نابودی است و هیچ برنده‌ای ندارد اما پیام با توجه به علاقه وافر و اعتیادگونه‌اش به این تفریح خطرناک، حالا خود وارد گود شده و تصمیم گرفته یک سایت شرط‌بندی راه اندازی کند.
او با استفاده از پیج شخصی‌اش به هواداران پرحاشیه‌اش وعده داد که خبرهای خوبی در راه است؛ خبری که البته مثل تمامی رفتارهای سال‌های اخیر او به حاشیه‌های کبود متصل بود. صادقیان دست به یک بیزینس جنجالی و حیرت انگیز زده و خبر از تاسیس یک سایت شرط‌بندی با مسوولیت خودش و توسط دو رفیق دیگرش که یکی مثل خودش فوتبالیست آواره بوده و دیگری یک خواننده گمنام و بی‌نام و نشان، داده است؛ یک قمار خطرناک که حتی می‌تواند به قیمت پایان زندگی‌اش تمام شود.
صادقیان با این جملات بدون واسطه با هوادارانش حضور خود را در این بیزینس مافیایی و خانمان‌برانداز رسمی کرد: «من برای این سایت پیش‌بینی هزینه زیادی انجام دادم و اعتبارم را گذاشته‌ام. صفر تا صد مسوولیت با من است و این سایت برای خودم است. خیال همه کسانی که می‌خواهند در این سایت بازی کنند، راحت باشد که خودم پشتیبانی‌اش را انجام می‌دهم!»
این ستاره ۲۷ ساله در حالی اقدام به تاسیس سایت شرط‌‌بندی فوتبال کرده که طبق قوانین بین‌المللی فوتبال هیچ کدام از بازیکنان فعال در این رشته نمی‌توانند خود یا خانواده‌شان به صورت مستقیم یا غیرمستقیم با این سایت‌ها ارتباطی داشته باشند و در صورتی که این مساله محرز شود، محرومیت‌هایی برای آنها در نظر گرفته می‌شود. صادقیان هم با این کار احتمالا دیگر قید فوتبال بازی کردن را زده و نه تنها در داخل ایران که حتی در خارج از کشور هم نمی‌تواند به عضویت تیمی در بیاید. به عبارت بهتر می‌توان گفت که صادقیان در ۲۷ سالگی و خیلی زود از فوتبال خداحافظی کرده و دیگر شاهد حضور او در تیم‌های لیگ برتری نخواهیم بود. این پایان رسمی یک ستاره جذاب است؛ یک پایان تلخ، عبرت آموز و وحشتناک. اینجا آخر خط برای پیام است؛ پایان خط ستاره خاکستر شده.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «نون به هم قرض می‌دن»

سایت بدون – ضرب‌المثل «نون به هم قرض می‌دن» یکی از اصطلاحات رایج در زبان …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *