سایت بدون – اولین بار سال ۱۳۶۰ شمسی بود که پزشکان آمریکایی از همهگیری عجیب یک بیماری رازآلود خبر دادند. تعداد زیادی از مردان جوانی که عمدتا گرایشات نامتعارف جنسی داشتند به بیماری مرموزی مبتلا شده بودند که سیستم ایمنی بدن را از بین میبرد و باعث مرگ آنها میشد. آمار مرگومیر این اپیدمی به شکل ترسناکی در حال افزایش بود. این ویروس تازهوارد توانسته بود با قربانیهای بالای خود در زمانی کوتاه برای خود آوازهای به ترسناکی «طاعون هزاره سوم» پیدا کند. رفتار پرخطر جنسی بین همجنسگرایان عامل اصلی این اپیدمی بود و شاید از این جهت هنوز باورهای غلطی درباره راههای انتقال ویروس اچآیوی (HIV) در افکار عمومی باقی مانده است. اما وقتی چنین بیماریای همهگیر میشود و راه انتقال شایعی مثل آمیزش جنسی دارد، یافتن منشأ یا منابع بیماری اهمیت زیادی پیدا میکند. برای کنترل بیماری پیداکردن اولین بیماران و یافتن راه انتقال بیماری به آنها حیاتی است تا بتوان از تکرار یا همهگیرشدن آن جلوگیری کرد. از این رو بنیاد بیماریهای مقاربتی پژوهشی را برای کشف ارتباطات جنسی ۴۰ نفر از این بیماران ترتیب داد که نتایج بهتآور آن در نشریه علمی پزشکی آمریکا در سال ۱۳۶۳ منتشر شد.(تصویرپایین – راست)
نقطه صفر ماجرا کجا بود؟
این بیماران از ایالات و شهرهای مختلف آمریکا انتخاب شده بودند؛ نیویورک، لسآنجلس، فلوریدا، جورجیا، پنسیلوانیا و تگزاس. رسم ارتباطات همه این بیماران با یکدیگر، شبکهای از بیماران را درست میکرد که در یک نقطه مرکزی به یک نفر ختم میشد. در این پژوهش نام این بیمار را «بیمار صفر» گذاشتند و بیمار صفر کسی نبود جز یک مهماندار هواپیما به نام گِیتان
دوگا.
تحقیقات مشخص کرد این مهماندار فرانسوی کانادایی از بیماری خود با خبر بوده و آن را به عنوان «سرطان همجنسگرایی» میشناخته است. او بعد از اطلاع از مرگ قریبالوقوع خود، با بدذاتی با صدها فرد مختلف در شهرها و ایالات مختلف (که با توجه به شغلش کار سختی نبوده است) ارتباط برقرار کرده و بیماری خود را آگاهانه به آنها منتقل کرده است.
این فرد به شکل خودخواسته مسؤول بیماری هزاران نفر در اولین اپیدمی ویروس اچآیوی در بین همجنسگرایان جنسی بود و باور غلط انتقال ویروس اچآیوی تنها از طریق ارتباطات همجنسگرایانه را برای خیلیها باقی گذاشت.
دوگا در همان سال ۱۳۶۳ درگذشت، اما باوجود مسؤولیت غیرقابل انکارش در اپیدمی ایدز دهه ۸۰ آمریکا، همه میدانستند او نمیتوانسته واقعا اولین بیمار مبتلا شده به اچآیوی باشد. از ابتدا تاکنون بیش از ۷۵ میلیون نفر در جهان به ویروس اچآیوی مبتلا شدهاند و قریب به ۳۲میلیون نفر از آنها جان خود را از دست دادهاند و همه اینها نمیتوانسته کار دوگا بوده باشد. از این رو تحقیقات برای یافتن منشاء بیماری ادامه پیدا کرد.
قبل از دوگا
چه کسی به ایدز مبتلا شده بود؟
دانشمندان شروع به جستوجو بین مرگومیرهای مشکوک پیش از آن تاریخ کردند و در بین جستوجوهایشان دائما با موارد پیشینی ابتلا به ویروس برخورد میکردند. یک ملوان انگلیسی در سال ۱۳۵۷، یک آمریکایی در سال ۱۳۴۷ و یک پرستار اهل شیکاگو در سال ۱۳۴۰ از جمله موارد متعدد یافتههای پژوهش آنها بود و برای مدتی عنوان «بیمار صفر» بین نامهای مختلف و نقاط مختلف دست به دست میشد.
اما سر نخ اصلی بیماری نه در بیماران و خط و ربطشان، بلکه در خود ویروس اچآیوی نهفته بود. دانشمندان در سال ۱۳۶۳ توانسته بودند ویروس اچآیوی را شناسایی و توالی دیانای آن را مشخص کنند. میدانیم ویروسها از سلولهای بدن میزبان خود برای کپی کردن نسخه دیانای خود استفاده میکنند. ولی خوشبختانه این کپیبرداری چندان دقیق نیست و در هر بار کپی شدن بخشی از رشته دیانای ویروس تغییر میکند. و باز هم خوشبختانه این تغییرات ویروس دارای نرخ قابل پیشبینی در طول زمان است و بهراحتی میتوان از روی میزان تغییرات دیانای ویروس پیبرد که برای این تغییرات دو سال زمان نیاز بوده یا پنج سال. به این ترتیب تنوع ژنتیک ویروسهای اچآیوی اطلاعات باارزشی از منشا مشترک خود در دل دارند. در واقع گویی
هر ویروس ایدز در دل خود یک ساعت دارد که بر اساس تفاوت رشته ژنی خود به ما میگوید که به چه مقدار زمان نیاز داشته تا از یک نمونه دیگر ویروس فاصله بگیرد.
این اطلاعات به دانشمندان نشان داد ویروس اچآیوی برای اولین بار در دهه ۱۳۴۰ وارد آمریکا شده است. به همین ترتیب دانشمندان توانستند رد این ویروس را تا هائیتی دنبال کنند و از هائیتی به منشا واقعی ویروس در آفریقا بازگردند. در واقع متفاوتترین و قدیمیترین ویروسهای همخانواده با ویروس اچآیوی در آفریقا پیدا شد که خود به این معناست اگر به دنبال بیمار صفر واقعی میگردیم باید روی آفریقا تمرکز کنیم.
روند تحقیقات، دانشمندان را به دو نفر از اولین بیماران شناختهشدهای رساند که آزمون اچآیوی آنها مثبت بود. یکی از این دو از روی قطره خونی که در بیمارستانی در کیناشاسا، پایتخت جمهوری دموکراتیک کنگو نگهداری میشد شناسایی شد. قطره خون متعلق به مردی است که نه کسی نام او را میداند و نه مدرکی از دلیل مرگش بهجا مانده است. با وجود این با پیدا شدن ویروس در خون او در سال ۱۳۳۸ او تا مدتها به عنوان اولین ناقل اچآیوی و بیمار صفر شناخته میشد.
سالها بعد دانشمندان نمونه دوم ویروس را در کیناشاسا در بافت انسانی حفظ شده در پارافین پیدا کردند. این بافت انسانی هم متعلق به یک بیمار دیگر ایدزی بود و خوشبختانه زمان این نمونه هم همان سال ۱۳۳۹ را نشان میداد. دانشمندان با داشتن دو نمونه نزدیک به هم و میزان تفاوت آنها میتوانستند منشأ مشترک این دو را پیدا کنند و تخمین قابل قبولی را از زمانی که برای انحراف این دو ویروس از هم نیاز بوده کشف کنند. دانشمندان محاسبات خود را انجام دادند و در نهایت به این نتیجه رسیدند که اولین نیای مشترک این دو ویروس در سال ۱۲۸۷ شمسی در بدن یک انسان ناقل میزیسته است و به احتمال زیاد، او بیمار صفر واقعی این پرونده است. با این فرض که او اولین انسان مبتلا به ایدز بوده است، ما میدانیم این طاعون جدید تنها ۱۱۰ سال پیش به جامعه ما انسانها شبیخون زده است.
آنفلوآنزا را از پرندگان میگیریم
ایدز را از کی؟!
حالا که زمان انتقال بیماری این قدر واضح است، سوال اصلی این بود که اگر ما انسانها آنفلوآنزا را از پرندگان میگیریم، ویروس اچآیوی از کدام گونه به ما منتقل شده است؟ برای پاسخ به این سوال باید به دنبال ویروسهای مشابه در گونههای دیگر بگردیم. یکی از اولین نمونههای مشابه اچآیوی در خون یک گونه میمون پیدا شد. میزان شباهت تا حدی بود که آن را اسآیوی (SIV) نامیدند. بعد از این کشف ادامه تحقیقات نشان داد که بیش از ۲۰گونه از میمونهای آفریقا یک نسخه از ویروس اسآیوی را با خود دارند. اما از بین تمام این خویشاوندان ناقل، این شامپانزهها بودند که نزدیکترین نسخه از اسآیوی را به ویروس اولین بیمار انسانی داشتند.
حالا سوال این بود، کدام شامپانزهها و در کجا این ویروس را به ما منتقل کردند؟ تحقیقات روی شامپانزههای مختلف در سراسر آفریقای مرکزی و غربی شروع شد. البته رفتن به طبیعت و نمونه خون گرفتن از شامپانزههای روی درختها در اقصی نقاط آفریقا به هیچ وجه شدنی نبود. اما خوشبختانه این ویروسها را در نمونه مدفوع شامپانزهها هم میتوان پیدا کرد. پس محققان شروع به جمعآوری ۷۰۰۰ نمونه مدفوع از ۹۰ گونه مختلف شامپانزه کردند تا نزدیکترین خویشاوند ویروس منتقلشده به انسان را پیدا کنند.
نتایج مطمئن و بینقص بود. نیای مشترک ویروس اچآیوی در یک گونه خیلی مشخص از شامپانزه پیدا شد که جایی مشخص در آفریقای مرکزی در جمهوری دموکراتیک کنگو بین سه رودخانه اصلی این کشور زندگی میکند. میزان دقت تطابق در حدی است که میتوان محدوده انتقال بیماری به انسان را با دقت ۲۶۰ کیلومتر مربع مشخص کرد!
رمزگشایی از داستان اولین انتقال
این داستان حقایق علمیای بود که درباره انتقال بیماری ایدز، زمان و مکان دقیق و گونه ناقل آن تاکنون بهدست آمده است. از اینجا به بعد باید برای داستان بیمار صفر خود نظریهپردازی کنیم که البته در این مکان و زمان خاص کار چندان دشواری نیست. معتبرترین نظریه در این زمینه «شکارچی زخمی» است. قبایل بومی کنگو در این ناحیه با شکار و خوردن گوشت شامپانزه زندگی میکنند. حال بیایید به سال ۱۲۸۷ شمسی برگردیم؛ جایی در آفریقای مرکزی و جنوب شرق کامرون و هممرز با کنگو. شکارچی ما تیرکمان خود را به سوی شامپانزهای رها میکند. شکار بعد از شنیدهشدن صدای جیغی محو از بالای درخت به پایین میافتد. حالا شکارچی ما مشغول سلاخی شکار خود است و اینجا همان اتفاقی افتاد که نباید میافتد… شکارچی دست خود را میبرد و تماس مستقیم خون او با خون شکار برقرار میشود. شکارچی اکنون «بیمار صفر» ماست! این که رودخانهها و شهرهای این منطقه مسیر اصلی تجاری آفریقا هستند خود بقیه قطعات پازل داستان را کامل میکند. بیمار صفر ما بعد از شکار از راه رودخانه به شهر میرود تا ویروس را به بیمار بعدی منتقل کند. این شکارچی قطعا نمیدانسته مسؤول مرگ
۳۲ میلیون نفر در ۱۱۰ سال آینده خواهد بود!