من هم دارم ! اسکرین شات از او را می گویم ، جمله هایی که اکنون دوست ندارم با کسی تقسیم کنم به هر دلیل …من هم تا خبر تلخ را شنیدم ، بی اختیار به دنبال یادگاری هایش رفتم ، توییتر را ، تلگرام را بالا و پایین کردم ، همه کلماتش را، همه جملاتش را …این خاصیت جدایی است انگار ، وقتی قرار است به نبودن بزرگ عادت کنی ، دلت را خوش می کنی به تکه پاره هایی که هنوز معنای بودن می دهند .طبیعی است که بیشتر چت ما فوتبالی بود ، کی روش ، برانکو ، دعوایشان ، سردار آزمون و …آن قدر مسلط که آن همه درد ، آن بیماری هولناک هم نتوانسته بود خدشه ای به قوه حافظه و قوه خلاقه اش وارد کند ، شور داشت در مورد همه چیز ، وقتی چت ها را مرور می کردم ، تازه فهمیدم او چقدر عاشق بردن بود؛ چقدر امید به بردن داشت ، حتی در جام جهانی …افسوس یادگارهای من خیلی زیاد نیست ،خیلی دوست داشتم بیشتر چت می کردیم اما یک بار پشت تلفن گفت :اذیت می شوم تایپ می کنم و …
خبر مرگ مهدی شادمانی که آمد ، چیزی که بیش از هر چیز به نظرم آمد ، همین اسکرین شات ها بود ، هر کس در گوشی خود گنجی از او مخفی دارد و با دیگران تقسیم می کند ، برای شناختن مهدی شادمانی شاید همین کنار هم گذاشتن اسکرین شات ها کافی باشد، شناختن چیست؟ او از شناخت عبور کرده بود ، شاید باید بنویسم ، راز اهمیت مهدی شادمانی را می توان در همین اسکرین شات ها پیدا کرد، پشت آن همه جمله های ساده و روزمره می شد خیلی چیزها را می شود دید. انگار او بود که در میان درد و رنج و بیماری قرار بوده به همه ما امید بدهد ، به واژه هایش دقت کنید ، به کلماتی که به کار می برد به تعریف هایی که می کرد. انگار کار برعکس بود ، او بود که به مخاطبانش می گفت که سخت نگیر ، توکل کن ، حل است …از درون اسکرین شات ها ، یک عشق عجیب به ماورا تاب مستوری ندارد . خوش به حال خدا که یک نفر این قدر دوستش داشت که حتی بیماری را وسیله نزدیکی به او برمی شمرد.جمله هایش درمکالمه با همه از جنس امید بود ، فرقی نمی کرد که در مورد تیم ملی حرف می زد یا زندگی ، او صاحب فلسفه ای بود برای همه ما که او را می شناختیم و نمی شناختیم که در آن می گفت که تا هستی باید بهترین شکل هستی را تجربه کنی و اگر نبودی خب قسمت است …اسکرین شات را نگاه می کنم و به خودم می گم این جمله ها شاید بیشتر از همه درس های تعلیمات دینی که در دانشگاه ها تدریس می کنندو همه آن را یک شبه حفظ می کنند ، درس خداشناسی عملی داشت .آن اعتقاد بی نمایش بود که دلت را حسرت زده معنویت می کرد ، بخشی از آن چیزی است که ما را مطمتن می کند که جای خالیش را به عنوان یادگاری نگه خواهیم داشت ، هر وقت که دلمان امید خواست ، هر وقتی که سختی ها به مو رساند روزگارمان را ، یاد اسکرین شات های کسی می افتیم که عاشق بود و همین عشقش باعث می شد که امید را باور کند و بین دیگران پخش کند ، کسی که تنها ابزارش در مقابل همه درد ها ، خنده بود و میراثش هم شاید همین خاطره خنده هایش در گوشی های دیگران
افشین خماند
برچسبافشین خماند بدون سایت بدون سرطان مهدی شادمانی
مطلب پیشنهادی
ریشه و داستان ضرب المثل « کار نباشه زرنگه »
سایت بدون – این ضربالمثل ایرانی به طنز و کنایه اشاره دارد و معمولاً زمانی …