«همگناه» را از یک نظر میتوان سریال خوبی به حساب آورد. داستان سریال با یک جناب سرهنگ صبوری (با بازی پرویز پرستویی) آغاز میشود که پس از سالها موفق شده اطلاعاتی درباره زن و پسر گمشدهاش به دست بیاورد. سریال در اپیزود پایلوت خود شروع موفقی دارد و میتواند مخاطبش را به خود نزدیک کند.
سجاد صداقت: این روزها ویاودیهای ایرانی نبض بازار نمایش خانگی را به دست گرفتهاند. حالا مدتها از آن روزی که مهران مدیری با «قهوه تلخ» و تیم دو نفره محمدحسین لطیفی و حامد عنقا با «قلب یخی» شبکه نمایش خانگی در ایران را یک مرحله جلوتر بردند میگذرد. در این مدت اتفاقات بسیاری در چگونگی دسترسی مخاطب ایرانی به این فیلمها افتاده و در حالی که بازار دانلود غیرقانونی همچنان فعالانه به کار خود ادامه میدهد اما حالا ویاودیها کار را بسیار آسان کردهاند و احتمالا با خرید یک اشتراک نه چندان گران میتوان به ساعتها محتوای تولیدی در سینمای ایران و سینما و تلویزیون جهان دست پیدا کرد. رخدادی که در وهله اول و در عصر تکنولوژی بسیار هم مورد توجه است و نشان میدهد که مدتهاست شاهد تماشای تغییرها در عرصه صنعت سرگرمی حتی در قرائت رسمی آن در ایران هستیم.
استقبال از ویاودیها باعث شده که آنها تنها نقش پلتفرمهایی برای دسترسی و انتشار به آثار تولید شده در سینمای ایران که مجوز ورود به شبکه نمایش خانگی را گرفتهاند یا فیلمها و سریالهای خارجی را نداشته باشند، بلکه در یک اتفاق ویژه – و احتمالا در نگاه اول مثبت – وارد عرصه سرمایهگذاری برای تولید آثار تلویزیونی و سینمایی هم شوند.
در سالهای ابتدایی فعالیت شبکه نمایش خانگی به شکل کنونی آن و تولید و عرضه سریالهای تلویزیونی معمولا درد مشترکی به عنوان پایان نیافتن آثار و حواشی اطراف آن رخ میداد. اما به تدریج نهتنها این مشکل برطرف شد بلکه شاهد اتفاقات دیگری هم در عرصه سریالسازی در شبکه نمایش خانگی بودیم. به این ترتیب سریالهایی تولید و به صورت هفتگی در اختیار مخاطب قرار گرفت که هر یک از آنها میتوانست تاثیری کلیدی بر روند سریالسازی در شبکه نمایش خانگی داشته باشد. مورد پرحاشیه و پر جنجال «شهرزاد» ساخته حسن فتحی دقیقا در حال انجام چنین کاری بود. هر چند «شهرزاد» با استقبال فراوان مخاطبان طی سه فصل به پایان رسید اما حواشی اطراف آن خبر از داستان پرحادثه سریالهای شبکه نمایش خانگی میداد. در سالهای بعد هم سریالهایی متفاوتی در شبکه نمایش خانگی پخش شد که نمیتوانست همه موارد مورد نظر برای توجه همگانی را به خود جلب کند.
هر چند که در طول مدت اخیر نامهای معروفی برای ساخت مجموعههایی در شبکه نمایش خانگی مطرح شده و حتی در حال فیلمبرداری هستند، اما بدون شک مهمترین پدیده این روزهای شبکه نمایش خانگی در ویاودیهای مهم ایران، سریال «همگناه» است. سریالی به تهیهکنندگی و کارگردانی مصطفی کیایی که هفته گذشته با پخش اپیزود ۱۲ به کارخود در فصل اول پایان داد و قرار است به فاصله کوتاهی فصل دوم آن نیز در دسترس مخاطبان قرار بگیرد.
در زمانهای که سریالهای شبکه نمایش خانگی سعی میکنند پای ستارههای سینما را به حضور در مجموعههای خود باز کنند، سریال «همگناه» بدون شک یکی از پرستارهترین سریالهایی لقب میگیرد که در شبکه نمایش خانگی پخش شده است. سریالی که شاید بخش مهمی از ترکیب بازیگران آن مدیون حضور برادران کیایی در پشت دوربین و فیلمنامه این اثر باشد.
«همگناه» را مصطفی کیایی ساخته است. کارگردانی که آثار سینمایی او معمولا در زمره پرفروشهای سال قرار میگیرد. فردی که با ساخت آثاری روان و با ریتم تند در سینمای ایران معروف شد و در فیلمهایش گرچه دغدغه گیشه به خوبی دیده میشد اما معمولا موضوع فیلم را فدای گیشه نمیکرد. مصطفی کیایی در آثاری چون «خط ویژه»، «عصر یخبندان» و «بارکد» تا فیلمهایی مانند «چهارراه استانبول» و حتی با اغماض «مطرب» نشان میدهد که نبض مخاطب را در دست دارد و میداند چگونه میتوان در زمانی نزدیک به ۱۲۰ دقیقه کاری کرد که سینما هر سانس پُر از تماشاگر باشد.
از سوی دیگر نویسنده فیلمنامه «همگناه» محسن کیایی است. بازیگر بانمک این روزهای سینمای ایران که گرچه در کارنامه نویسندگی یک سریال و یک فیلمسینمایی را دارد اما تاکنون مانند بازیگری در فیلمهای برادرش، در مقام نویسنده در کنار مصطفی کیایی قرار نگرفته بود. محسن کیایی به همراه علی کوچکی فیلمنامه همگناه را نوشتهاند و در آن تلاش کردهاند با طراحی یک قصه پرشخصیت حول خانواده صبوری، داستانی را تعریف کنند که رازهایی از گذشته و حال را در خود دارد.
با این توضیحات مفصل میتوان به سراغ بررسی سریالی رفت که طبق آمارهای منتشر شده از سوی روابط عمومی یکی از ویاودیها، قسمت پایانی فصل اول آن با «ثبت ۱۰ میلیون دقیقه تماشا در روز اول» به رکوردی تازه دست پیدا کرده است. این مساله نشان میدهد که «همگناه» علاوه بر ترکیب بازیگران در زمینه مخاطب هم بسیار مورد توجه بوده است. اما سوال کلیدی در ورای این آمارها، ترکیب بازیگران و تلاش برادران کیایی این است که آیا میتوان سریال «همگناه» را اثری ویژه در بین سریالهای شبکه نمایش خانگی دانست؟
«همگناه» را از یک نظر میتوان سریال خوبی به حساب آورد. داستان سریال با یک جناب سرهنگ صبوری (با بازی پرویز پرستویی) آغاز میشود که پس از سالها موفق شده اطلاعاتی درباره زن و پسر گمشدهاش به دست بیاورد. سریال در اپیزود پایلوت خود شروع موفقی دارد و میتواند مخاطبش را به خود نزدیک کند. در این بین پس از سالها دوباره پرویز پرستویی و حبیب رضایی در یک قاب در مقابل هم قرار میگیرند و این شاید زنده کردن یکی از بزرگترین ترکیبهای دو نفره سینمای ایران در طول سالهای پس از انقلاب باشد. اما آنچه در قسمت ابتدایی رخ میدهد، خیلی زود راه افول به خود میگیرد و قرار است سریال غیر از این داستان، داستانهای دیگری را هم دنبال کند. به عبارتی تمام خانواده صبوری بخشی از اتفاقاتی هستند که با ورود پسر سرهنگ رنگ و بوی رفتار آنها هم تغییری کاربردی میکند.
اما سریال بههیچوجه در این بخش موفق نیست. بازیهای سریال به شکلی اساسی در اغلب اوقات چنگی به دل نمیزند. حتی بازیهای کوتاه حبیب رضایی در نقش پرویز و طنازیهای معمولا جذاب محسن کیایی در نقشهایش هم کمکی به نجات آنچه در «همگناه» در حال رخ دادن است نمیکند. متاسفانه نهتنها بازیهای ستارههای سریال مانند پرویز پرستویی و مهدی پاکدل هیچ چنگی به دل نمیزند بلکه بازیگرهای کمتر دیده شده سریال (مانند بازیگر نقش هدیه و بازیگر نقش لیدا) هم حرفی برای گفتن ندارند و در بهترین حالت حتی کمکی هم به پیشبرد درست بار درام نمیکنند.
«همگناه» بر خلاف سایر آثاری که از کارگردانش سراغ داریم با ریتمی معمولی ساخته شده است. هر چند که شکل فیلمنامه احتمالا اقتضای چنین انتخابی بوده اما حالا نقطه تمایز مصطفی کیایی با هم نسلان خود در فیلمسازی که همان ریتم تند و پر حادثه فیلمها بود را هم ندارد.
در «همگناه» ما با ترکیبهای دو نفره زیادی روبهرو هستیم. هر چند که ترکیب پرویز پرستویی و حبیب رضایی قابل تحمل است و ترکیب محسن کیایی و هدیه تهرانی به دل مینشیند اما در مقابل ترکیبهایی مانند آنچه احسان کرمی در نقش امین با روشنک گرامی در نقش نیکی میسازند بسیار بد از آب درآمده است. حتی ترکیب سارا و پیمان (با بازی مارال بنیآدم و پدرام شریفی) هم این چنین است.
«همگناه» بر خلاف سریالهایی که در شبکه نمایش خانگی ساخته شده به دلیل داستانهای زیادی که قرار است تعریف کند وقتی برای ساختن موزیکویدئو در میانه سریال ندارد اما این تعدد داستانها گاهی باعث میشود که داستان اصلی به کلی فراموش شود. قطعا بخشی از این داستانها حتی در راستای داستان اصلی هم قرار ندارد و این باعث میشود که سریال ضربهای کاری از این تشتت دریافت کند.
شاید به عنوان نکته آخر بتوان به جمعبندی سریال در فصل اول پرداخت. متاسفانه در ایران و در صنعت ساخت سریال آن هم برای شبکه نمایش خانگی برخی از تعاریف استاندارد جهانی تغییر کرده است. یکی از این تعاریف پایان فصل برای مجموعه تلویزیونی است. وقتی ما از پایان فصل حرف میزنیم یعنی توقع داریم داستان تا حدی پیش رفته، گرههایی افکنده شده و حادثههایی در میان باشد که تماشاگر را برای تماشای فصل دوم آماده کند. اما در «همگناه»این قواعد تنها مسائلی برای گذران وقت است. گویی سریال برای ۲۴ اپیزود ساخته شده و حالا برای تنفس گروه تولید یا جذابیت رسانهای قرار است آن را از وسط به دو نیمه تقسیم کنیم و بهترین کار در این راه هم این است که بنویسیم: پایان فصل اول. در اپیزود ۱۲ سریال «همگناه» هیچ اتفاق ویژهای رخ نمیدهد تا جایی که به راحتی میتوان قسمت ۱۳ را هفتهها یا سال یا سالها بعد با برچسب فصل دوم پخش کرد بدون اینکه حتی ذهن مخاطب را به خود درگیر کند.
«همگناه» قرار است داستان خانواده صبوری و همنشینی گناه آنان را بازگو کند. اتفاقی از گذشته که بر زندگی امروز آنان اثر گذاشته است. اما به اندازهای در این ۱۲ قسمت به این موضوع بیتوجهی شده – به جز صحنههای بدون کلام جوانی سرهنگ صبوری – که گویی با مجموعهای روبهرو هستیم که تاکید در آن بیش از همگناه بودن بر روی کمگناه بودن است.