سایت بدون -علیرضا بیرانوند با گردن کج و میکروفنی در دست با مدیریت ملی «من بمیرم، تو بمیری» روبروی تماشاگران ایستاد و از هواداران پرسپولیس در ورزشگاه خواست کمی تنگتر بنشینند تا جا برای هواداران داماش باز شود و آنها داخل بیایند! چیزی مثل رو انداختنهای ایرانی در ۱۳ به در که «آقا میشه کمی زیلوتون رو جمعتر بچینید جای ما هم بشه؟»
این خلاصهای از مدیریت در فوتبال ایران است. آنچه شب گذشته در فینال جامحذفی دیدیم شرمآور بود. هیچ واژه جایگزین دیگری وجود ندارد. حتی «غافلگیر شدیم» معمول هم جواب نمیدهد. همه میدانند پرسپولیس و استقلال هرکجا بروند هوادار دارند، آن هم در دیداری که جام میدهند و قهرمان معرفی میشود و بساط کری خواندن هموار! خیلی از هواداران که در طول سال ورزشگاه نمیروند در چنین بازیهایی هر جور شده بلیت میگیرند تا در جشن قهرمانی کنار تیمشان باشند.
از مشهد تا کرمانشاه، از تهران تا اهواز محل برگزاری دیدار فینال جامحذفی عوض شد تا اینکه قرعه به نام ورزشگاه شیک اهواز افتاد اما درست وقتی هزاران هوادار در ورزشگاه و میلیونها نفر در خانهها منتظر شروع بازی بودند، ناگهان اعلام شد که داماشیها قصد ورود به زمین ندارند چون به حدود ۳۰۰ هوادار دو آتشه این تیم که راه طولانی رشت- اهواز را طی کرده بودند راه ندادند. یعنی جای مشخصی برایشان تدارک دیده نشد. به همین سادگی!
چطور ممکن است اتفاقی به این اندازه قابل انتظار باز هم رخ بدهد؟ انتظار داشتند هواداران ورزشگاه نیایند؟ فکر کردند حالا ۳۰۰ هوادار داماشی خیلی مهم نیست؟ مدیریت فقط دویدن کنار زمین و گفتوگو کردن با رسانهها و «فحش خوردن» نیست. این امور اصلاً فضیلت هم نیست. سالهاست در دنیا مدیران واقعی نمیدوند، آنها از دور دویدنها را مدیریت میکنند. این سیستم مدیریت در دولت محمود احمدینژاد نشان داد که مفید نیست. حتی اگر با نیت خیر هم انجام شود باز خسارتزاست، هم برای مدیر و هم برای مردم. اینکه مدیر نان و پنیر بخورد، شب و روز نخوابد و ساعتها بدود افتخار نیست، اتفاقاً نشاندهنده فقر مدیریت است.
پرسپولیس و داماش آخرین پرده از سریال ناکامی مدیریت در فوتبال ایران بود. مدیریت «مرگ من، مرگ تو»، مدیریت «ریش سفیدی بیرانوند»، مدیریت «زشته مردم چی میگن» جواب نمیدهد. کسانی که کشور را به این نقطه رساندهاند «توانایی اداره یک نانوایی را ندارند» اما روی صندلیهای بزرگ نشستهاند. ربط زیادی هم به بودجه و ورزشگاه شیک و امکانات ندارد.
کاش یک نفر به مارک ویلموتس بگوید این اتفاقات یک نوع بازی بومی- محلی در ایران است. چیزی مثل رسمهای برره! جدی نگیرد و به رسمهای ما احترام بگذارد!
احسان محمدی/ ایران ورزشی