لورنس عربستان چگونه از زندان قصر فرار کرد؟

سایت بدون -نام لورنس عربستان که به میان می‌آید، یاد فیلم جذاب و پرهزینه‌ای با همین نام می‌افتم که در سال ۱۹۶۲، توسط دیوید لین ساخته شد و با هنرنمایی درخشان پیتر اوتول و آنتونی کوئین، هفت جایزه اسکار گرفت. اما برای کسانی که با متون تاریخی سر و کله می‌زنند، لورنس بیش از آن‌که قهرمان یک فیلم اکشن باشد، جاسوسی زبردست است که حتی برخی، طرح خاورمیانه پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و نیز، ایجاد کشورهای ریز و درشت عربی را به او منسوب می‌کنند. وقتی زندگی توماس ادوارد لورنس را مطالعه می‌کنید، در می‌یابید این ادعاها، چندان گزاف نیست. او را، بدون اغراق، باید متخصصی زبده در امور اقوام خاورمیانه دانست؛ مأموری که در رشته تاریخ تحصیل کرده بود و نمی‌توان موفقیت‌هایش را در قلمرو امپراتوری در حال احتضار عثمانی، انکار کرد. اما نکته‌ای که شاید در زندگی لورنس مغفول مانده، حضور او در ایران و فراری دادنش از زندان قصر در دوره پهلوی اول است؛ ماجرایی که تا پس از وقایع شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران توسط متفقین، کسی از آن خبر نداشت و در نهایت این راز را، سروان ابراهیمی، مردی که روزی روزگاری، به عنوان افسر رکن دو ارتش در آذربایجان حضور داشت، فاش کرد و محمد مسعود، روزنامه‌نگار شهیر و فقید و صاحب امتیاز روزنامه «مرد امروز»، داستان آن را با قلم نصرا… شیفته، ابتدا به صورت پاورقی در روزنامه‌اش و سپس، در قالب کتاب «۳ مرد عجیب»، در اختیار مردم قرار داد. بعدها، اسنادی منتشر شد که صحت این ادعا را تأیید کرد و ما در این نوشتار، قصد داریم به شرح این ماجرای پر رمز و راز بپردازیم.
دوگانه لورنس – سیمیتقو
اسماعیل‌آقا سیمیتقو، رئیس قبیله‌ای بود که عرصه سکنای آن، در دو طرف مرز ایران و عثمانی قرار داشت. برخی معتقدند که سیمیتقو داعیه تجزیه‌طلبی در سر می‌پروراند و می‌خواست نواحی غربی آذربایجان و کردستان ایران را به انضمام بخش‌هایی از شرق ترکیه امروزی، به کشوری واحد تبدیل کند. اما واقعیت آن است که برای کشف حقیقت فعالیت او، به مستندات و پژوهش‌های بیشتری نیاز داریم. شورش اسماعیل‌آقا، به هر دلیلی که بود، توجه انگلیسی‌ها را، مانند آلمانی‌ها و دیگر دولت‌های توسعه‌طلب اروپایی، به خود جلب کرد و زمینه‌ای شد برای سفر لورنس به نواحی غربی ایران و دیدار با سیمیتقو. ظاهراً این ملاقات و پشتیبانی در سال ۱۳۰۸ و بسیار حساب شده و محرمانه صورت ‌گرفت؛ چون کسی از آن مطلع نبود. تا این‌که پس از سرکوبی شورش توسط ارتش ایران و بازداشت تعدادی از اطرافیان سیمیتقو، مأموران ایرانی دریافتند که جاسوسی انگلیسی در میان شورشیان حضور داشته است. بنا به دلایلی که ما از آن بی‌خبریم، مأمور رکن دو آن زمان، ظنّ قوی داشت که جاسوس مد نظر لورنس است. پس از مدتی تعقیب و گریز، مأموران ایرانی، لورنس را در مدرسه آمریکایی ارومیه پیدا کردند؛ او ادعا می‌کرد کشیشی به نام «جکسن» است و در مدرسه تدریس می‌کند. اما عکس‌های فراوانی که از لورنس عربستان در دسترس بود، کار جاسوس انگلیسی را سخت کرد و مأموران، پس از شناسایی، او را بازداشت کردند.
مهمان زندان قصر!
مأموران پس از بازداشت لورنس، موضوع را به علی منصور، استاندار وقت آذربایجان خبر دادند و او که انتظار بازداشت جاسوس انگلیسی را نداشت، از بیم غضب شاه، به سرعت مراتب را طی یادداشتی به تهران منعکس کرد. در این بین، خبر بازداشت لورنس در میان نظامیان ایران پیچیده بود و اگر رضاشاه او را آزاد می‌کرد، به لحاظ ژست‌هایی که می‌گرفت، مناسب نبود و امکان داشت تأثیر مخربی داشته باشد. به همین دلیل، لورنس را در زندان قصر حبس کردند تا ببینند چاره کار چیست؟ سفارت انگلیس، پس از کسب اطلاع از ماجرا، فوراً خواستار آزادی لورنس شد. اما آزادی او، به این سادگی، رسوایی بزرگی به بار می‌آورد.
فرار بزرگ
رضاشاه مسئولیت حل و فصل موضوع را به رئیس شهربانی وقت، یعنی فضل‌ا… زاهدی، مردی که بعدها، در سال ۱۳۳۲، کودتای ۲۸ مرداد را فرماندهی کرد، سپرد. زاهدی، ارتباطات گسترده‌ای با سفارت انگلیس داشت؛ هر چند در اواخر دوران رضاشاه، با عنوان یک آلمانوفیل شهرت یافت. او با بررسی اوضاع، به این نتیجه رسید که باید لورنس را از زندان فراری دهد؛ اما چطور می‌شد این کار را کرد؟ اوایل دوره پهلوی بود و فقط سه چهار سال از آغاز سلطنت رضاشاه می‌گذشت و هنوز قرار نبود آن روی دیگر وی، معلوم باشد. بنابراین، با استفاده از عوامل شهربانی در زندان، تحریک زندانیان غائله سیمیتقو آغاز شد. قرار بود آن ها، شورشی بزرگ را در زندان تازه تأسیس قصر راه بیندازند. تدارک کار چند ماهی طول کشید. در یکی از روزهای سال ۱۳۰۹، با بهانه‌ای که چند و چون آن بر ما معلوم نیست، آشوب در زندان آغاز شد و زندانیان، به جان هم افتادند. درست در همین زمان، سرتیپ فضل‌ا… زاهدی، وارد زندان شد و در پوشش معرکه برپا شده، به طرف سلول لورنس رفت، او را بیرون آورد و به مکان امنی برد. زاهدی چند روزی از لورنس پذیرایی و سپس با هماهنگی سفارت و دربار، او را با احترام، از ایران خارج کرد. نصرا… شیفته در مقدمه کتابش، اقدام زاهدی را، اقدامی سرخود و بدون اجازه دانسته است؛ این ادعا البته مقرون به صحت نیست؛ چون اطلاع شاه از حضور لورنس که طی گزارش علی منصور کامل شده بود، مانع از اقدام خودسرانه زاهدی می‌شد. بنابراین، باید گفت که فراری دادن لورنس عربستان از زندان قصر، اقدامی بود که با دستور رضاشاه و خواست سفارت انگلیس در تهران ممکن شد.
منابع:
سه مرد عجیب؛ نصرا… شیفته(با مقدمه محمد مسعود)؛ انتشارات عطایی؛ تهران؛ ۱۳۶۳
ورود مخفیانه لورنس عربستان به ایران فرار از زندان قصر؛ مجله گزارش؛ شماره ۱۶۳؛ اردیبهشت ۱۳۸۴
خاطرات لورنس عربستان؛ ترجمه: مسعود کشاورز؛ انتشارات عطایی؛ تهران؛ ۱۳۶۹
 

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «گربه تنبل را موش طبابت می‌کند»

سایت بدون – ضرب‌المثل «گربه تنبل را موش طبابت می‌کند» نمادی از وضعیت‌هایی است که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *