سایت بدون – اگر تجربه سفر به جنوبشرق آسیا را ندارید، زمان مناسبی است که چمدان ببندید و با رمان «دختر تاجر ابریشم» راهی سفر به ویتنام شوید. نویسنده رمان «داینا جفریز» خود میگوید برای نگارش این رمان بیدرنگ بلیت سفر به ویتنام گرفته و راهی سفر شده است؛ بنابراین بیتردید با تاریخنگاشتهای برآمده از دل رویایی محض سروکار خواهیم داشت. او که با اصالت مالاییاش اکنون یکی از نامآشناترین نویسندگان انگلستان بهشمار میرود، پیرو تجارب پیشین، ترکیب جادویی تاریخ و عشق را از بر است و با بهرهگیری از نژاد شرقی خود دست به خلق تصاویری عمدتا حقیقی و قابلتخیل میزند.
رمان عاشقانه-اجتماعی «دختر تاجر ابریشم»، که در نشر نفیر به چاپ رسیده، روایت زندگی پرفرازونشیب دخترک دورگه ویتنامی-فرانسوی به نام نیکول دووال را توصیف میکند. نیکول در عمارتی مجلل در شهر هانوی، پایتخت ویتنام به همراه پدر و خواهرش سیلوی روزگار میگذراند. او که ازسوی پدر و سیلوی، عامل و مقصر ازدسترفتن مادر حین تولدش قلمداد میشود، با صورتی ویتنامی از کودکی تا به الان در ۱۸سالگی، از پدر و خواهر فرانسویاش متمایز و مورد بیمهری آنها قرار گرفته است.
درنهایت پدر که تاجر ابریشم است و در سیاست صاحبمنصب، تجارت خود را به سیلوی، خواهر بزرگتر محول کرده و برای خالینبودن عریضه اداره مغازه ابریشمفروشی در بخش ویتنامی شهر را به نیکول میسپارد. نیکول، که آشکارا توی ذوقش خورده و نمیتواند با این تبعیض واضح کنار بیاید، بر آن میشود تا تمام هم و غم خود را برای موفقیت مغازه کوچکش بگذارد. در این میان، با ورود به بخش ویتنامی شهر و مواجهه با درگیریهای ویتنامیهای خواستار جدایی و استقلال، با فردی به نام «تران» آشنا میشود. آشنایی با تران، او را که تا ۱۸سالگی در حاشیه امن عمارت فرانسوی زیسته، با مفهوم استعمار فرانسوی و آنچه بر سر ویتنام آورده، روبهرو میکند و این تناقض از نیکول، که ناخواسته از دخالت پدر و خواهرش در امور جنگ به نفع فرانسویها باخبر میشود، شخصیت متفاوتی میسازد. از سوی دیگر، جوانی آمریکایی و خوشبرورو به نام مارک که تاجر ابریشم است، نیکول را درگیر عواطفی زنانه میکند.
دگردیسی نیکول از دخترکی نازپرورده به دور از تنشهای اجتماعی به زنی پخته و با درایت همان چیزی است که جفریز به ما نمایش میدهد. دقیقا همانند فرایندی که برای کرم ابریشم از تنیدن پیله به دور خود آغاز و به پروانهشدن میانجامد.
نیکول اکنون پروانه شده و در این مسیر آسیبها، خیانتها و رازهای سربهمهر زیادی را به خود دیده است و آنچه در آن پای میگذارد، جاده بیبازگشت تکامل و بلوغ است. سیلوی از زمان تولد نیکول، شمشیر را از رو بسته و ملغمهای از حسادت، کینهتوزی و خودپسندی را برابر نیکول اختیار کرده، شاید بتوان گفت تغییرات رابطه بین دو خواهر از نقطه ابتدا تا پایان رمان همان وجه انسانی وقایع سیاسی است؛ آنجا که ویتنام شمالی و جنوبی با از سر گذراندن جنگها و دشمنیهای بسیار به اتحاد ویتنام میرسند.
داینا جفریز که در هر یک از رمانهای پیشین خود از جمله «همسر چایکار» که اعتبار و شهرت فراوانی برای او به همراه داشته، به معرفی بخشی از شرق آسیا میپردازد، اینبار خواننده را با تصاویر ذهنی قهرمان داستان پیش میبرد؛ صداها، تصاویر، بوها و همه و همه زنده از کلام جان میگیرند و در ذهن خواننده زنده به بار مینشینند. عمارت پدری نیکول در کنار رودخانه پرفیوم همان جایی است که میشود درست مانند نیکول پشت پنجرههایش در تب و تاب روزهای تعلیق و بیخبری به انتظار آینده نامعلوم هانوی نشست. از باریکه نور تابیده از پنجرههایش امید گرفت و با کوچکترین ضربه به در از جا پرید.
نیکول دووال بیش از آنکه زنی باشد پا گذاشته در مسیر صعبالعبور جسارت و دغدغه سیاست، زنی است که دغدغه بقا دارد و با تمام توان برای بقا در وضعیتی که برای گریختن و رسیدن به ساحل امن هیچ راهی جز رفتن نیست، خطر را به جان میخرد. او ابریشم تجارت میکند؛ ابریشمی که از لطیفترین الیاف است و درعینحال از بادوامترینشان. شخصیت نیکول در دل هرجومرجها و عدم ثبات لحظهبه لحظه مانند پارچه ابریشم با حفظ لطافت روح هرچه بیشتر قوت میگیرد.
همراهی و همدلی مخاطب و قهرمان همان کاری است که جفریز بهخوبی با حفظ بیطرفی از پسش برآمده است، حتی اگر وقایع در دل یک شهر ویتنامی دهه۱۹۵۰ گذشته باشد و حافظه تاریخی ما پیش از این هیچ نشانی از پیشامدها نداشته باشد.
اینجاست که با رسیدن به صفحات پایانی کتاب، دلهره شیرینی مخاطب را در برمیگیرد از به پایانرسیدن این سفر در ماشین زمان و لذت وصفناشدنی همزیستی با آدمهایی که قبلا ملاقاتشان نکرده، معجزه از همینجا آغاز میشود؛ از لمس دقیق و واقعی سرنوشت زنی آنسوی دنیا، زیرا نویسنده با زبانی مشترک سخن میگوید از عشق و تاریخ که در نقطهنقطه جهان قابلتکرار و بازآفرینی است.
مترجم کتاب، سیدمیثم فدایی که وظیفه شناساندن این نویسنده را به مخاطب ایرانی برعهده داشته و رمانهای پیشین او را ترجمه کرده، با کلامی میانه که نه پرتکلف است و نه ساده، به باورپذیری توصیفات نویسنده کمک فزایندهای میکند تا خواننده در این همراهی با رغبت تمام به زمان و مکان ویتنام درگیر جنگ سفر بکند. رمان «دختر تاجر ابریشم» برای علاقهمندان به تاریخ و ادبیات، فارغ از۴۵۰صفحهای که خواندنش برای دیدار با تاریخ این کشور انتخاب مناسبی است، قطعا آنها را برای مراجعه به رمانهای دیگر این نویسنده و آشنایی بیشتر با جهان روایی داینا جفریز ترغیب میکند.