معنای اخراج بیلسا از لیدز/مرگ عشق در فوتبال


واقعیت در نهایت گریبان مارسلو بیلسا و لیدزیونایتد را گرفت. شما می‌توانید مدت‌ها فوتبال فانتزی بازی کنید اما وقتی وفاداری به سبک، موجودیت شما را به‌عنوان یک تیم لیگ برتری به خطر می‌اندازد، زمان حتی برای قابل احترام‌ترین مربی‌ها هم به پایان می‌رسد.
مربی آرژانتینی بعد از باخت ۴ بر صفر مقابل تاتنهام از سمت خود اخراج شد، این اتفاق برای هیچ کس غیرمنتظره نبود اما برای همه روشن کرد که عشق در فوتبال مرده است.
لیدز در پنج بازی آخرش در لیگ برتر ۲۰ گل خورده و سه باخت در۶ روز مقابل منچستریونایتد، لیورپول و تاتنهام با دریافت ۱۴ گل و زدن تنها دو گل داشته است. ۲ برد در ۱۲ بازی آخر لیگ برتر به معنای آن است که لیدز که بعد از ۱۶ سال دوری در سال ۲۰۲۰ با هدایت بیلسا به لیگ برتر برگشته، در رده شانزدهم جدول قرار دارد. آنها دو امتیاز از برنلی رده هجدهمی بیشتر دارند در حالی که از تیم‌شان دایچ دو بازی بیشتر انجام داده‌اند.
بنابراین زنگ خطر به صدا درآمد تا دوران چهارساله به یادماندنی بیلسا به پایان برسد. این برای هواداران و بازیکنان غم‌انگیز بود چون این مربی ۶۶ ساله به تیم زندگی بخشیده بود. لیام کوپر، کالوین فیلیپس و پاتریک بامفورد، بازیکنان لیدز در شبکه‌های اجتماعی از بیلسا تشکر کردند اما پیام‌شان پیام رسمی روابط عمومی در تقدیر از مربی اخراج شده نبود، پیامی بود برآمده از دل، پر از حسرت و البته قدردانی نسبت به کسی که زندگی حرفه‌ای و شخصی آنها را پیشرفت داد. آندره‌آ رادریتزانی، رئیس باشگاه تصمیم به اخراج مربی لیدز را سخت‌ترین تصمیم توصیف کرد و تراست، کانون هواداران لیدز، بیانیه‌ای برای وداع با بیلسا منتشر کرد که به نامه عاشقانه شبیه‌تر بود و از او به خاطر ۱۳۵۳ روز فوق‌العاده تشکر کرد که در آن اسطوره باشگاه شد و زندگی خیلی‌ها را تغییر داد.
اما با این سه شکست اخیر داستان عشقی لیدز و بیلسا به پایان رسید و عقل‌گرایی مقامات باشگاه را به تصمیم‌گیری واداشت.
اخراج بیلسا درس تلخی بود، اینکه مربیانی که بیش از حد به فلسفه تاکتیکی خود پایبند هستند اگر تغییر را نپذیرند، محکوم به شکست هستند. بیلسا به فهرستی ملحق می‌شود که شامل امثال لویی فان‌خال، خورخه سمپائولی، مائوریتزیو ساری و آرسن ونگر در سال‌های آخر کارش در آرسنال می‌شود؛ کسانی که با تغییر دنیای پیرامون خود تغییر نکردند. این بزرگی امثال پپ گواردیولا و یورگن کلوپ را هم نشان می‌دهد که همیشه به نوع بازی اهمیت می‌دهند اما وقتی نیاز به پیروزی داشته باشند، تغییر می‌کنند. ژوزه مورینیو با تمام منتقدانی که دارد، همیشه به پیروزی اولویت می‌دهد چون به جز عده‌ای کمال‌طلب که هیچ گاه نظرشان عوض نمی‌شود، جام برای همه از تحسین‌ها ارزش بیشتری دارد.
لیدز از رؤیای عاشقانه خود بیدار شده و وقت دارد که اجازه ندهد به کابوس سقوط تبدیل شود. هواداران باشگاه بیلسا را به خاطر فوتبال پرانرژی، پرسینگ و بازی روان تیم تحسین می‌کردند اما حتی در دو فصل حضور در چمپیونشیپ، ضعف‌های تیم به وسیله رقبای سازمان یافته نمایان می‌شد. در لیگ برتر هم این تیم بارها شکست‌های سنگینی متحمل شد چون بیلسا نمی‌خواست تغییر کند. البته دست او با مصدومیت‌های شدید کوپر، فیلیپس و بامفورد خالی شد که فصل گذشته محور تیم بودند اما تاکتیک‌های اشتباه و حمله بی‌محابا، حفره‌های بزرگی در دفاع به وجود آورد تا جایی که لیدز با ۶۰ گل خورده در ۲۶ بازی، پنج گل بیشتر از تیم قعرنشین نوریچ سیتی دریافت کرده است.
بیلسا با تمام اشتباهاتش، لذت را به لیدز برگرداند؛ همان کاری که کوین کیگان در دهه ۹۰ در نیوکاسل کرد. تیم او سرگرم کننده بود اما به هیچ چیز نرسید چون سر الکس فرگوسن و منچستریونایتد می‌دانستند سرسختی و نتیجه‌گرایی به اندازه فوتبال زیبا اهمیت دارد و همه چیز را بردند و هیچ به تیم کیگان نرسید.
بیلسا و تیمش مثل کیگان و تیمش در ذهن‌ها می‌مانند اما هیچ کس نمی‌خواهد هیجان‌انگیزترین تیم سقوط کند و این مسیری بود که با مربی آرژانتینی در آن حرکت می‌کردند.

مطلب پیشنهادی

حتما باید دید/ تلقین؛ زندگی معلق بین واقعیت و رویا

سایت بدون – فیلم تلقین (Inception) یکی از برجسته‌ترین آثار سینمایی کریستوفر نولان است که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *