راضیه زرگری| ما ایرانیها در سبک زندگیمان همیشه غرزدن را داشتهایم و دایم در حال غرزدن هستیم و از هر موضوعی که نامناسب باشد و ما را به سختی و مشکل بیندازد، گلایه میکنیم؛ چرا هوا اینقدر سرد شده است؛ چقدر باید در این شهر آلوده نفس بکشیم؛ چقدر همه چیز گران شده است؛ چقدر ساعت کاریمان زیاد است؛ چقدر درسهایم سخت است و جملاتی از این باب که همه ما زیاد شنیدهایم.
سایت بدون -در حالی که بهندرت از خودمان این سوال کلی را پرسیدهایم که آیا ما بلد هستیم، زندگی کنیم؟ آیا یاد گرفتهایم چگونه خودمان را با شرایط زندگی سازگار کنیم؟ وقتی درسهایمان سخت است، برنامهای برای مرور چندباره و یادگیری بهتر داشتهایم؛ یا وقتی هوا آلوده است، قید استفاده از خودروی شخصی را زدهایم و از اتوبوس و مترو استفاده کردهایم تا خودمان در جهت کاهش آلودگی هوا گام برداریم؛ یا زمانی که مشکلات اقتصادی باعث گرانشدن مایحتاج روزمره میشود، هیچ به این فکر کردهایم که میتوانیم سبک زندگی مصرفزده و فرهنگ خرید خودمان را تغییر دهیم و خیلی از اقلام غیر ضروری را نخریم؛ نه! تقریبا اکثر مردم کشور ما مهارتهای زندگی در همه شرایط را نیاموختهاند و به محض اینکه روزگار و عرصه کمی برایشان تنگ میشود، شروع به غرزدن و گلایهکردن میکنند.
مهارتهای زندگی را سازمان جهانی بهداشت به این شکل تعریف میکند: توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونهای که فرد بتواند با چالشها و ضروریات زندگی روزمره کنار بیاید. یونیسف مهارتهای زندگی را میان سه حوزه تقسیم کرده است؛ رویکرد مبتنی بر تغییر رفتار یا شکلدهی رفتار که برقراری توازن میان سه حوزه را مد نظر قرار دهد: حوزه دانش، نگرش و مهارت.
پژوهشهای متعدد نشان داده که سه مقوله خودآگاهی، عزت نفس و اعتمادبهنفس شاخصهای اساسی توانمندیها یا ضعفهای هر انسانی است. به بیان سادهتر این سه ویژگی فرد را قادر میسازد تا فرصتهای زندگیاش را مغتنم شمرده، برای مقابله با خطرات احتمالی آماده باشد، به خانواده و جامعهاش بیندیشد و در حالی که نگران مشکلات اطرافش است، به چارهاندیشی بپردازد. مهارتهای زندگی به عنوان واسطههای ارتقای سه ویژگی فوقالذکر در آدمها میتواند فرد و جامعه را در راه رسیدن به اهداف فوق کمک کند.
آموزش مهارتهای زندگی را نخستینبار در سال١٩٧٩، دکتر گیلبرت بوتوین آغاز کرد. او در این برنامه آموزشی به نوجوانان یاد میداد که چگونه با استفاده از مهارتها، رفتار جرأتمندانه، تصمیمگیری و تفکر نقاد در مقابل وسوسه یا پیشنهاد سوءمصرف مواد از سوی همسالان مقاومت کنند. هدف بوتوین طراحی یک برنامه واحد پیشگیری اولیه بود و مطالعات بعدی نشان داد که آموزش مهارتهای زندگی تنها در صورتی به نتایج مورد نظر ختم میشود که همه مهارتها به فرد آموخته شود. پژوهشها حاکی از آن بود که این برنامه در پیشگیری اولیه مصرف چند نوع مواد مخدر ازجمله سیگار موفق بوده است.
سازمان بهداشت جهانی در سال ١٩٩٣ پیشنهاد کرد که در مدارس، دانشگاهها و آموزشگاهها طرح مهارتهای زندگی تدریس شود. اساتید و دانشآموختگان این رشته تاکنون توانستهاند بسیاری از مشکلات را در سطح خانواده و کار حل یا از بروز آنها پیشگیری کنند. از طرفی این باور به وجود آمده که برای یک زندگی سالم، شاد، خلاق و موفق باید آموزش دید و مهارتهای زندگی را فرا گرفت.