نام ایرج دانایی فردهم اضافه شد به هنر های این سال بد/ با ۱۰ ثانیه می توان جاودانه شد

vob_17684440_303.jpg

سایت بدون – نام ایرج دانایی فرد هم اضافه باید کرد به هنر این سال ، سالی که انگار می خواهد هیچ بخش از خاطرات ما را بی لباس سیاه نگذارد ، نام ایرج دانایی فرد را هم باید اضافه کرد به داریوش شایگان،به عباس عطار ، به ناصر چشم آذر ، به ناصر ملک مطیعی ،به قاسم افشار ،به عباس امیرانتظام ، به عزت الله انتظامی ، به حسین عرفانی ، به سعید کنگرانی ،به بهرام شفیع  به خیلی های دیگر  که بخشی از حافظه ما را می ساختند ، حافظه ای که نه با این هجوم بی وفقه اطلاعات بی حاصل ، نه از روی گوشی های لایک خوان بلکه در محدوده محدود دوست داشتنی ها برای خودش توشه می گرفت ، هرکدام از این ها بخشی از آن چیزی بودند که برای ما ، ما بودن را تعریف می کرد…از این نام ها که رفتند ، برخی را با هنرشان خاطره داشتند، با فیلم هایی که مجاز و ممنوع می دیدیم ، برخی نوای دلنشینی بود که کشف می کردیم ، برخی نام هایی بودند که در روزنامه و کتاب ها آشنایشان شدیم اما ایرج دانایی فرد ، فقط با ۱۰ ثانیه آدم مهمی برای همه ما بود، ۱۰ ثانیه از یک فیلم رنگی خیلی رنگ و رو رفته ، در جدال با یک بازیکن سیه پوش در آن گوشه محوطه جریمه ، با آن ضربه که اولین امتیاز را برای فوتبال ایران در یک سطح جهانی یادگار آورد ، ایرج دانایی به اسکاتلند گل زد تا مهمترین بازیکن اسکاتلندی ها برای ما در تاریخشان آرچی گمیل باشد ، چه اهمیت داشت که در همان تیم کنی داگلیش افسانه ای یا جو جوردن گلزن استثنایی منچستر یونایتد  هم بازی می کردند، برای ما فرقی نمی کرد بدانیم که آرچی گمیل اصلا در بازی اول مقابل پرو در ترکیب اصلی نبود ، ما قصه ای را از بر داشتیم ، آن قدر این قصه شنیده بودیم که می دانستیم ، آرچی گمیل ستاره اصلی و مغز متفکر اسکاتلند در جام جهانی ۱۹۷۸ بود، حشمت خان مهاجرانی برای مهار او از ایرج دانایی فر استفاده کرد و  درنهایت ایرج کار را به جایی رساند که گمیل مامور مهار او شد و در این ماموریت ناکام شد و آن ده ثانیه شکل گرفت ، ده ثانیه گل به اسکاتلند که در همه متن ها با صفت «پرمدعا» کامل می شد …ایرج دانایی فرد نمونه استفاده درست از موقعیت بود ، قدر فرصت را دانستن !

بعدها شاید اطلاعاتمان درباره ایرج دانایی فرد ، با همین کامل می شد که پسر علی دانایی فرد است ، یک مربی بازیکن ساز در فوتبال ایران اما خود ایرج در همان ده ثانیه خلاصه ماند ، انگار تقدیر همین بود ، او اگر دو سال زودتر یا دوسال دیرتر این گل را می زد شاید سرنوشتی متفاوت داشت ، شاید اگر کوچ نمی کرد ، از او مصاحبه ای زیادی می خواندیم ، از همین مصاحبه های اسطوره خراب کن ، از همین ها که ما کم پول می گرفتیم این ننرهای جدید پورشه سوار بی هنر حقشان این نیست … اما نه !او قرار بود اسطوره تبدیل تهدید به فرصت بماند ، او قرار بود اسطوره حضور مختصر ومفید بماند ، او قرار بود رمز آلود ماندنی باشد ،او در همان ده ثانیه ماند ، خاطره شد، جاودانه شد ، آن قدر که امروز بخشی از خاطره ما عزادار شده … نام ایرج دانایی فرد را هم اضافه کردیم به هنرهای این سال، این سال بد!

افشین خماند

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «گربه تنبل را موش طبابت می‌کند»

سایت بدون – ضرب‌المثل «گربه تنبل را موش طبابت می‌کند» نمادی از وضعیت‌هایی است که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *