نگاهی به فیلم«سرخپوست»؛ قصه مکرر مردمان که هر لحظه نو به نو می شود

سایت بدون -همه چیز از یک روز بارانی اواسط دهه ۴۰ شمسی و نمایش چوبه دار در یک زندان در حال تخریب، شروع می شود. فیلم فاقد مقدمه و مؤخره و زوائد رایج این روزهای سینماست. شسته و رفتگی که شاید یکی از علل موضع گیری دو سویه درباره پایان نیمه باز فیلم «سرخپوست» است.
تمام ماجرا حول محور به دار آویختن یک بیگناه می چرخد. کشاورز ساده ای که مخالفتش با اربابان و خانهای قدرتمند به مخالفت می پردازد. او از فروش زمینش سر باز می زند. این مخالفت پاپوش قتلی می شود که تاوانش چوبه دار است، اما طبق یک باور قدیمی و ریشه دار سر بیگناه تا پای دار می رود اما نباید به بالای آن برسد.
فیلم ماجرای یافتن زندانی مفقودی در گیر و دار نقل و انتقال یک زندان و تلاش مددکار زندان برای اثبات بی گناهی و فراری دادن اوست.
احمد سرخپوست همان کشاورز ساده و زندانی مفقودی است که تبعات اصلاحات ارضی را چون چوبه داری بر دوش می کشد و زیر سنگینی بار آن دست و پا می زند. او سرخپوستی است که برای فرار از چنگال عدالت ساختگی، مجبور به سیاه کردن روی خود می شود. جابه جایی زندان فرصتی است تا احمد سرخپوست بتواند جان خود را نجات دهد و بی گناهی اش را ثابت کند. یک قصه ساده و یک خطی که چیدمان از آغاز تا پایان بیننده اش را با لذت کشف لحظه به لحظه همراه می کند.
تصویر احمد تا پایان فیلم به طور واضح دیده نمی شود، چون نماد و نماینده تمام مظلومینی است که بی گناه و در نتیجه زورگویی و سلطه طلبی با انگ های مختلف فدای قدرت ها می شوند. حکایت تلخی که در طول تاریخ و در تمام جوامع وجود دارد محو نشده، بلکه از قابی به قاب دیگر متغیر است. احمد می تواند نام تمام بیگناهانی باشد که در زندان ها هستند.
در نهایت، تیم جستجو احمد را در جعبه پایان چوبه دار پیدا می کنند که تا پای دار رفته اما بالای آن نمی رود.
روایت از سه منظر پیش می رود. دو منظر اصلی و یک منظر که هدف جستجو است. رئیس زندان (نوید محمدزاده) از یک سو و مددکار کریمی (پریناز ایزدیار) از سوی دیگر با اهدافی متفاوت به دنبال زندانی هستند که خود او نیز در پی آزادی است. تم جستجو تم غالب فیلم است که در یک هزارتوی عمیق اتفاق می افتد.
در این میان، رئیس زندان طی پروسه ای ظاهرا به زن مددکار علاقه پیدا می کند، اما این مانع از انجام وظیفه و سبب چشم پوشی او از فرار احمد نمی شود. بلکه سماجت، پایمردی و خطر کردن زن مددکار و اطرافیان احمد برای اثبات بی گناهی اوست که رئیس زندان وظیفه شناس را بالاخره مجاب می کند. با وجود بازی چشمگیر نوید محمدزاده در نقش نعمت جاهد رئیس زندان، پریناز ایزد یار و ستاره پسیانی در نقش همسر احمد، تکلیف رئیس سابق شهربانی و شخصیتی که مانی حقیقی بازی می کند، چندان مشخص نیست. رئیس شهربانی نقشی قوام یافته نیست و به همین علت بعضی از رفتارهایش توجیه پذیر و قابل باور نیست. بیشتر باسمه ای به نظر می رسد.
«سرخپوست» به لحاظ بازیگر و لوکیشن فیلم جمع و جور و محدودی است. به لحاظ قصه، قرص و محکم و پر از ظرافت هایی است که حساسیت بالایی دارند. از منظر فضاسازی نیز با در نظر گرفتن اضول زیبایی شناسی،ترکیب رنگ،نور و فرم سعی در ایجاد بستری مناسب با روح حاکم بر درام شده است. ترکیبی از یأس و امید و ایجاد فضایی تیره، ابری و آشفته با رگه هایی از زرد و آبی و بنفش که به این آشفتگی بیشتر دامن می زند.
نکته جالب و متمایز این فیلم، اهمیت بخشی به شخصیت ها و تیپ هاست که نمونه آن انتخاب آتیلا پسیانی برای ایفای یک نقش پیش پا افتاده است. به نظر می رسد که نیما جاویدی با این شیوه نقش های فرعی را به نوعی کد گذاری می کند. نمونه ها و کد ها آرام و حساب شده در کنار هم قرار می گیرند و تکه های پازل معمایی که طرح می شود را کامل می کنند. امتناع مرد نجار از ساختن دار و نوع گفت و گوی او با رئیس زندان که می گوید؛«ممکنه یکی بیگناه باشه اونوقت چی؟ جاهد پاسخ می دهد که اینها هیچ کدام بیگناه نیستند. مرد نجار،می پرسد اگر کسی بود چی؟!…»

شخصیت پردازی چند لایه و دقیق نعمت جاهد به عنوان یک مسئول وظیفه شناس،دقیق، موشکاف و سخت و محکم که به سادگی مجاب نمی شود، یکی از برگ های برنده فیلم است. انتخاب نوید محمدزاده و ترسیم نمودار تحول او حساب شده و تدریجی است، اما از آنجایی که زمان کلی فیلم کم است، تلورانس این تحول شیب تندی پیدا می کند. فیلم از ابتدا نما و پلان بی خود و بی کارکرد ندارد . پلان ها بی جهت چیده نشده اند. زمانی که از ابتدا وقایع و مکالمات کنار هم به نمایش درمی آید، در نهایت تحول رئیس زندان قابل باور می شود. آدم سخت و رسوخ ناپذیری که زندانش را محکم نگه داشته است . در کارنامه کاری او هیچ زندانی ای فرار نکرده است. آدم معتقد،منضبط و پایبند به اصولی است. همانطور که مددکار کریمی به کار خود اعتقاد دارد و معتقد بودن این دو در نهایت به نقطه اتصال شان تبدیل می شود.
در «سرخپوست» چهار نوع پرده بندی وجود دارد: پرده اول؛ افتتاحیه و معرفی، پرده دوم؛ عشق، پرده سوم؛ ورود شاهدان عینی و اوج گره افکنی و در نهایت پرده چهارم؛ گره گشایی.
این فیلم، فرم حساب شده و طراحی صحنه و لباس مینیمال و به اندازه ای دارد . یکی از حسن های آن تصاویر بکر و زیبایی است که هومن بهمنش ثبت کرده و به نمایش می گذارد. تصاویری با دمای رنگی متغیر و جذاب که پسزمینه آن انتخاب لوکیشن و صحنه مناسب است. زمان فیلم درست در نظر گرفته شده و بی جهت برای رساندن زمان از ۸۰ به ۹۰ کش نمی آید.
«سرخپوست» یک فیلم خوب معمایی با پایان درست و بجا که تمام توان خود را به کار می گیرد تا از هرگونه شعار پرهیز کند. رابطه عاشقانه ای که به نمایش میگذارد، متناسب با فضای سرد و بی روح زندان و شخصیت های سخت آن است که عشق همچون نوری از دریچه ای کوچک وارد شده و با وجود تنها بودن، فاتح روح آدم غیرقابل نفوذ درام می شود. موضوعی که با وجود روایت محدودش در یک مکان پرت قصه مکرر آدم ها در طول تاریخ است .

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «لحافی را برای شپشی دور نمی‌اندازند»

سایت بدون – ضرب‌المثل “لحافی را برای شپشی دور نمی‌اندازند” به مفهوم اهمیت‌دادن به اولویت‌ها …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *