سایت بدون – سریالهای تلویزیونی کرهجنوبی در ۲۵ سال اخیر طرفداران فراوانی داشتهاند و هر فرد که سری به شهر سئول زده، لابد متوجه شده که انواع نمایشها در کره بینندگان متعددی دارند و این گونه برنامهها در تضاد با «تاکشو»های رایج در غرب هستند که بهجای صحبت رودرروی مجری با یک میهمان تعداد زیادی از اجرا کنندهها و هنرمندان جوان را در بر دارند و آنها بهجای نشستن در داخل استودیو در محلهای عمومی مثل پارکها، مغازههای بزرگ یا سطح خیابانها مشاهده میشوند، اگرچه آنان به بازیهایی سطحی مثل قایم باشک و طناببازی مشغول هستند اما فضایی شاد را ایجاد میکنند که خصلت و هدف اصلی این گونه نمایشها است.
ترکیبی از یأس و امید
با این مقدمات و پیشآگاهیها پخش سریال جدید و موفقی به نام «بازی مرکب» از تلویزیون کره که اینک به سطح دنیا هم بسط یافته و هنردوستان ایرانی هم جذب آن شدهاند، اسباب حیرت ناظران شده زیرا متن سایر سریالهای موفق تلویزیونی کره طی دو دهه گذشته نیز بیشتر اتفاقات تاریخی و اغلب آمیخته با هنرهای رزمی بوده است. حال آن که «squid Game» با عبور از مرزهای فوق قدم به ناکجاآباد میگذارد و دنیایی پیش روی بینندگان میگذارد که هم نوعی آشکار از کاپیتالیسم غربی در آن جریان دارد و هم پروسهای از اصلاحطلبیهای مردمی و در چنین مسیر متضادی به تبیین ایرادهای طبقات و ترسیم مظالمی میپردازد که انواع مختلف سرمایهداری در دهههای اخیر برای مردم جهان به ارمغان آورده و دنیا را به نقطه فعلی رسانده و ترکیبی از یأس قابل فهم و امیدواری غیر عقلایی را آفریده است.
آنها دست به هرکاری میزنند
«بازی مرکب» به فراخور نام این مجموعه تلویزیونی براساس یک مسابقه سرعت انتقال و قدرت واکنش ساخته شده که شرکت کنندگان خیالی آن مردمان ناامیدی هستند که قرض کلانی به این و آن دارند و بههمین سبب برای دستیابی به سرمایههای سریع و پولی فوری حاضرند دست بههر کاری بزنند. محل وقوع اتفاقات و بواقع مکان اجرای این مسابقه و شکلگیری قسمتهای مختلف آن به جای این که در داخل استودیو و روی سایتهای اینترنتی یا پارکها و محوطه فروشگاههای بزرگ باشد، یک جزیره مهجور و کم سکنه است که در آن هم نوعی طراحی و مهندسی مدرن در ساخت عمارات مشاهده میشود و هم موسیقی استادان و قدمای کلاسیک مانند «اشتراوس» و «باخ » از طریق بلندگوهای بزرگ قابل شنیدن است. بدتر و عجیبتر از همه اینها این نکته است که نتیجه و مجازات باختن در این مسابقه و حذفشدن از این روند نه سرشکستگی و نه حتی جریمه سنگین مالی، بلکه «مرگ» است.
رودررو با گاردهای نقابدار
با این همه روند و پایه قصه این سریال نه خیلی پیچیده، بلکه ساده است و در مرکز ماجراها با کاراکتر سئونگ جیهون (با بازی لی جونگ جائه) آشنا میشویم که در پایان یک روز پرکار و پر زحمت به یک بازی ظاهراً کودکانه به نام تاکجی دعوت میشود. این بازی در شرایطی صورت میگیرد که او ساعاتی پیشتر پس از مضروب شدن به دست چند زورگیر و خلافکار و واگذاری کل پولی که در شرط بندی روی نتایج مسابقات سوارکاری بهدست آورده بود، با روحیهای منفی و افسردگی به محل انجام این رقابت میآید.
یک مرد غریبه که در اجرای بازی «تاکجی» استاد است، جیهون را به حضور در بازی ریسکآمیزی تشویق میکند که درآمد حاصل از آن میتواند به ۴۰ میلیون دلار هم برسد. وقتی جیهون این را میپذیرد، او را به جزیرهای متروکه میبرند که در آن بازیهای به ظاهر کودکانه اما بسیار قساوتآمیز برقرار است و اگر پاداش برندهها صعودی بدیهی به راندها و مراحل بعدی این بازی است، سزای بازندهها بسیار جدیتر و بدتر از اینها و همانا مرگ است و کسانی که این مجازات را اعمال میکنند، تعدادی گارد و مأمور حفاظتیاند که یونیفرمهای یکسان صورتی رنگ بر تن دارند و نقاب برچهره گذاشتهاند تا قیافهشان دیده نشود.
این قدر مهربان نباش!
تصور نکنید که جیهون آدمی بیگناه و در تضاد با شرایط آدمها و ویژگیهای این مسابقه فردی سالم و بیخدشه است و برعکس او یک دزد خرده پا، قمارباز و فردی معتاد است و حتی یکی از تک خصلتهای خوب او که بخشندگی و مهربانی به برخی افراد است، نیز میتواند در بسیاری از موارد به ضرر وی کار کند و نه تنها محصول مثبتی برای او نداشته باشد بلکه سبب ظلم سایرین در حق وی و متضرر شدن او از جهات مختلف شود. حتی وقتی رقیب اصلی او در این بازی نافرجام و «مسابقه مرگ» که یک دوست دوران کودکی وی به نام« چوسانگ وو» است به او میگوید این قدر غمخوار سایرین نباشد و ابتدا غم خودش را بخورد، جیهون باز هم متنبه نمیشود و راه بیسرانجام خویش را ادامه میدهد. درست است که او بهرغم تمامی این کاستیها و «محسنات تبدیل شده به عیب» و در تضاد با شرایط و پیچ و خمهای این مسابقه پرخطر از چند مرحله عبور و به دور نهایی ورود میزند، هیچ امنیت ولو نسبی را نیز نمیتوان گرداگرد او رؤیت کرد و وی را در ساحل نجات خوشبختی دید.
تقلا برای یک دقیقه بیشتر
در نهایت و با احتساب هرچیز که در پایان سریال برای کاراکتر اصلی روی میدهد، این سؤال روبهروی بینندگان و تمامی مردم جهان خودنمایی میکند که آیا با بساط بیرحمانه و زندگی فاقد اصولی که کاپیتالیستها بر جهان حاکم ساختهاند، کوچکترین راهی برای رستگاری انسانهای در بند کشیده شده متصور و مقدور است و اگر تنها راه زنده ماندن کشتن کسانی است که اگر حذف نشوند قرعه حذف و مرگ به نام شما میخورد، آیا میتوان روش زندگی و بافت اتفاقات رایج در غرب را یک زندگی قابل فهم دانست؟ اگر همه اینها انسانی و درک شدنی است، چگونه میتوان به آینده کره خاکی امید بست و با این زندگیهای مبتنی بر وحشیگری آیندهای قابل تحمل را برای بیشتر لجام گسیخته ها قائل بود؟ بازی مرکب شاید یک بازی غریب و معادله خیالی و راز غیرمعقول باشد اما در قالب استعارهها نیز نشانگر وضع اسفبار تشکیلاتی در غرب و بیانگر مصایبی است که مردم عادی تحمل میکنند تا در بازی مرگ محسوس و نامحسوسی که به راه افتاده، زندگی خود را ولو فقط یک دقیقه بیشتر استمرار بخشند.
برچسببدون پیشنهاد سریال سایت بدون سریال بازی مرکب معرفی سریال
مطلب پیشنهادی
ریشه و داستان ضرب المثل «گربه تنبل را موش طبابت میکند»
سایت بدون – ضربالمثل «گربه تنبل را موش طبابت میکند» نمادی از وضعیتهایی است که …