پدرزنم را نکشتم پشیمــانم

سایت بدون – پرونده مردی که در اقدامی جنون‌آمیز همسر و مادر همسرش را به قتل رسانده و پدرزنش را مجروح کرده بود، در شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران مورد بررسی قرار گرفت.
رسیدگی به این پرونده از مرداد سال ۹۶ با گزارش درگیری خونین مردی در خانه پدرزنش به کلانتری ۱۳۳ شهرزیبا آغاز شد. پس از آن مأموران به محل درگیری که خانه‌ای ۳ طبقه در بلوار تعاون بود، رفتند و با اجساد مرضیه ۳۹ ساله، مادرش مه لقا ۶۵ ساله و پیکر نیمه جان و زخمی پدرش اصغر رو‌به‌رو شدند.
اکبر ۴۰ساله داماد خانواده در حالی که چاقوی خونینی در دست داشت روی مبل نشسته بود با توجه به اینکه وی مرتکب دو قتل شده بود به‌عنوان عامل جنایت خانوادگی بازداشت شد. پس از آن مأموران تحقیقات میدانی را با پرس و جو از همسایه‌ها ادامه دادند و مشخص شد که اکبر مدت زیادی بود که با همسرش مرضیه اختلاف داشته است. متهم در بازجویی‌ها گفت: سال‌هاست که پدر و مادر همسرم در زندگی ما دخالت می‌کردند و باعث دعوا و درگیری بین من و همسرم شده بودند. چند روز قبل همسرم همراه خانواده‌اش به عروسی یکی از بستگانش رفته بود و من در خانه تنها بودم اما همسرم پس از پایان عروسی به خانه نیامد و به خانه پدرش رفت. صبح به خانه پدرزنم رفتم و سر همین موضوع با همسرم بحث کردم. بعد هم با عصبانیت پسر پنج ساله‌ام را برداشتم و به خانه خواهرم رفتم. اما دقایقی بعد بار دیگر به خانه پدرزنم برگشتم و با آنها درگیر شدم. وقتی دعوا بین ما بالا گرفت مادرزنم دوباره دخالت کرد که با چاقو چند ضربه به او زدم. بعد همسرم را کشتم و وقتی پدرزنم می‌خواست مانع من شود به او هم چند ضربه چاقو زدم.
پس از آن متهم برای انجام معاینات روانی به پزشکی قانونی فرستاده شد. کمیسیون ۵ نفره پزشکی قانونی در گزارشی اعلام کرد اسماعیل دچار جنون است و هنگام ارتکاب جرم اختیاری نداشته است. اما با اعتراض اولیای دم به این اظهارنظر، وی این بار به کمیسیون ۷ نفره پزشکی قانونی معرفی شد که این کمیسیون اعلام کرد اگر چه وی مشکل روانی دارد اما هنگام ارتکاب جرم مسئول اعمال خود بوده است و به این ترتیب برای متهم کیفرخواست صادر و پرونده‌اش برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه وکیل اولیای دم درخواست قصاص کرد.
 سپس اکبر به جایگاه رفت و گفت:از اینکه پدرزنم را نکشتم پشیمان هستم. ۱۴ سال با مرضیه زندگی کردم. ما هر دو در اداره پست کار می‌کردیم و من گاهی اوقات شب کار بودم تلاش می‌کردم تا برای همسر و فرزندم زندگی خوبی مهیا کنم.اما مدتی بود به‌خاطر بیماری روانی شب‌ها نمی‌توانستم بخوابم. همین موضوع باعث شده بود همیشه عصبانی باشم. همه افراد را مثل گرگ می‌دیدم. وقتی به پزشک مراجعه کردم گفت اگر دیرتر می‌آمدی از بی‌خوابی می‌مردی. بعد به من دارو داد اما حالم را بدتر کرد تا اینکه مرضیه تصمیم گرفت از من جدا شود. به‌همسرم گفتم مهریه‌اش را ببخشد و از من جدا شود. من هم می‌خواستم پس از جدایی فرزندم را به خانواده‌ام در شمال کشور بسپارم تا از او نگهداری کنند. اما همسرم این موضوع را نپذیرفت.
متهم در پاسخ به این سؤال که چرا همسرش راضی به جدایی نمی‌شد گفت: همسرم می‌گفت بچه را به من نمی‌دهد. من هم به او اعتماد نداشتم چون می‌دانستم بعد از من ازدواج می‌کند و نمی‌خواستم فرزندم زیر دست ناپدری بزرگ شود.
با پایان دفاعیات متهم وکلای وی دفاعیات خود را انجام دادند و خواستار برائت متهم با توجه به مدارک پزشکی قانونی درباره او شدند.
پس از اظهارات متهم و وکیل مدافعش قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «کارکردن خر و خوردن یابو»

سایت بدون – ضرب‌المثل «کار کردن خر و خوردن یابو» به وضعیتی اشاره دارد که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *