چرا هیچ کس نمی خواهد چاق باشد/ آرمان نمایی لاغری

نویسنده :  کریستوفر فورث| ترجمۀ حسین رحمانی

چرا از آدم‌های چاق منزجریم؟ شاید دلیل این حس ناخوشایند، تلاش‌های شکست‌خوردۀ خودمان برای رسیدن به بدنی باریک و خوش‌اندام باشد. چاق‌ها ما را یاد زشتی‌های بدن خودمان می‌اندازند اما اگر از منظری تاریخی نگاه کنیم، ماجرا پیچیده‌تر می‌شود.  این تحمل‌ناپذیری چاقی جنبه‌ای کاملا مدرن دارد، دست‌کم وقتی بحث شکل و اندازۀ بدن مطرح می‌شود. از میانه‌های قرن ۱۹ پیشرفت‌های علمی آغاز شد و در پی آن، غذا و کالاهای دیگر در دسترس مردم بیشتری قرار گرفت و همین عاملی شد تا فربهی که زمانی نماد برتری اجتماعی طبقۀ متوسط بود، بی‌اعتبار شود. همین که تعداد بدن‌های چاق رو به افزایش گذاشت، چاقی در سلسله‌مراتب اجتماعی به‌شکلی غم‌انگیز «عادی» شد. رفته‌رفته چاقی پیوند محکم‌تری با طبقات فرودست و بدن‌های غیرسفید پیدا کرد و نمود ظاهری ثروت به شکل‌های دیگری از مصرف گره خورد و فرقه‌ای از اندام‌های باریک و سالم و ورزشی و کارآمد و زیبا بر سلسه‌مراتب تظاهر تسلط یافت. ضمن این که به نظر می‌آمد در خلال قرن ۱۹ عادت تمسخر آدم‌های چاق رو به فزونی بوده است، فرهنگ رو به گسترش تبلیغات و مصرف انبوه این گرایش را تشدید کرد. تمرکز دیداری این فرهنگ واضح و بدیهی بود: هالیوود، در کنار سینمای اروپا، نقشی فراموش‌نشدنی در بین بازیگران داشت.  

 چاقی، تهدیدی برای زیبایی!

ابتدای قرن ۲۰ دوره‌ای است که می‌تواند برای تعمق درباره دیدگاه‌های کنونی‌مان در خصوص چاقی مفید باشد. از این زمان، انگارۀ غرب از بدن‌های فربه نمایندۀ «تهدیدی زیباشناختی و خطری برای سلامت» است که با برداشت‌های قرن بیستمی از بدن در پیوند است، برداشت‌هایی از این قبیل که بدن چیزی مصرفی و در معرض نمایش است. از قرن ۱۶، «چاقی» را مرضی دانسته بودند که عمر را کوتاه و جسم را بدریخت می‌کند. پزشکان هم که قاصدان بیماری و ناتوانی و پیری و مرگ بودند، چاقی را بیش از پیش تقبیح کردند. از مردم خواسته شد اشتهای شان را کم کنند و برنامه‌های غذایی و ورزشی سالمی در پیش بگیرند و به این ترتیب، بدن به چیزی تبدیل شد که باید همیشه با دخالت مستقیم نیروی اراده به سامان درآید. همۀ این‌ها نشانه‌هایی هستند از تناقض‌های جامعۀ توده‌ای که از سویی تشویق به مصرف می‌کند و از سوی دیگر خودداری بیشتری می‌طلبد.  

 چاقی، نشانه از دست دادن مهار خود

در دهه‌های بعدی، این روند پیشرفت بیشتری داشت. همراه با رشد نئولیبرالیسم در دهۀ ۱۹۷۰ و «فرهنگ پرخوری» ملازم آن که مصرف اجباری را در کنار نیاز به انضباط نفس می‌نشاند، چاقی به علامتی رؤیت‌پذیر بدل شد که نشان می‌داد شخص مهار خود را از دست داده و در ظرافت و زیبایی افول کرده است. ولی آیا این سیر تکاملی می‌تواند به‌کفایت توضیح بدهد که چرا واکنش به بدن‌های چاق تا این حد زننده و شدید است که گویی وجود چاق‌ها به‌خودی‌خود می‌تواند آلوده‌کننده باشد؟  

 چاقی، مانعی بر سر آرمان‌شهرباوری بدن

انواع مختلف آرمان‌شهرباوری جسمانی در طول تاریخ مشهود بوده است، آن هم نه فقط به شکل تلاش و کوشش برای بررسی و بیشینه‌سازی کمال بشری و مبادرت به افزایش طول عمر انسان بلکه تا جایی که (تلاش می‌شود) حتی بر مرگ هم غلبه شود. افزون بر این، امید به غلبه بر محدودیت‌های تن‌یافتگی معمول می‌تواند الهام‌بخش نقشه‌های جدیدی برای سازمان‌دهی جامعه باشد. عده‌ای ظهور و افول تلاشی «آرمان‌شهری» برای ایجاد بدن‌هایی کارآمد را که تسلیم خستگی نشوند، دنبال کرده‌اند، رؤیایی که با تلاش برای به حداکثر رساندن توانایی‌های ماشینی کارگران تا قرن ۲۰ ادامه یافت.

jpgfile_20183_670159_637026437496053783.jpg

ارسال دیدگ

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «گربه تنبل را موش طبابت می‌کند»

سایت بدون – ضرب‌المثل «گربه تنبل را موش طبابت می‌کند» نمادی از وضعیت‌هایی است که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *