۱ -این منم فرمانده پرسپولیس
گابریل کالدرون فاز دوم را دارد به انتها میرساند،این فاز که به پایان برسد ،هر کسی که مقابل محل کار مینویسد ؛پرسپولیس می داند که فرمانده این تیم کیست و در اردوگاه این تیم حرف حرف کیست…
۲/.. و نکته اینجاست که فتح قلعه را چنان با تجربه انجام داد که کمترین تلفات و تبعات را داشت،او نشان داد که بلد است چگونه تیمش را جراحی کند
۳/به ابتدای فصل برگردیم،کالدرون به رختکن تیمبرنده پا گذاشته بود،یعنی رختکن تیمی که سه بار قهرمان لیگ شده بود،یک بار قهرمان جام حذفی…سرها به آسمان میسایید و دماغها پر از باد،بازیکنهای مغرور و اشباع را باید به خط کرد ؛چه کار سختی
۴/کالدرون فاز اول را با انتقاد از بازیکنان شروع کرد،با جملات تند غرورها را نشانه رفت،آن ها باید پس از سالها طعم نقد را میچشیدند ،چه بهتر که این نقد از درون باشد
۵/فاز دوم اما فازی است که در آن یادآور این جمله طلایی است که:«هیچ بازیگری نباید از بازی بزرگ تر باشد»،او تک تک بازیکنان را از بازی خارج کرد و نتیجه گرفت ،تا به تک نک بازیکنان بگوید هیچ کس از تیم بزرگتر نیست و برای تیم هم یکنفر تصمیم میگیرد ؛سرمربی
۶-سیدجلال،شجاع،عالیشاه،بشار ،کمال،علیپورو…حالا علی بیرانوند همه کنار کالدرون روی نیمکت نشستند تا خاطرات روزهای قهرمانی را به خاطرهها بسپارند و مجبورند از نو بجنگند حتی برایرسیدن به ترکیب
۷-مثل آن روزی که برانکو رامین رضاییان و دیگران را ،مثل آن روزی که کیروش مهدی رحمتی و دیگران را کنار گذاشت ،کالدرون هم یک کودتای بزرگ در تیمش کرد تا همه بدانند این تیم فقط یک فرمانده دارد اما کودتای او کم سروصداتر بود
افشین خماند