سایت بدون- پسر شیاد که با انتشار تصاویرش در لباس پلیس، اعتماد دختران و زنان جوان را جلب و با ترفندی خاص از آنها کلاهبرداری میکرد، دستگیر شد.
چند روز قبل دختر جوانی به پلیس مراجعه کرد و گفت: مدتی قبل در اینستاگرام با پسر جوانی به نام سینا آشنا شدم، صفحه اینستاگرامش پر بود از عکسهای او با لباس نظامی. وقتی با هم صحبت کردیم خودش را مأمور پلیس معرفی کرد و چند روزی از آشنایی مان نگذشته بود که پیشنهاد ازدواج داد. به تصور اینکه پلیس است و قابل اعتماد، خیلی زود به ازدواج او پاسخ مثبت دادم.
دختر جوان ادامه داد: مدتی از این ماجرا گذشت تا اینکه به من پیشنهاد داد حضوری همدیگر را ببینیم و در رابطه با زندگی آینده مان و روز خواستگاری صحبت کنیم. آن روز به محل قرار رفتم و سوار خودروی سینا شدم اما او در راه به من آبمیوه ای داد که بعد از خوردن آن نیمه هوش شدم.
سینا مرا به باغی در اطراف تهران برد و بعد با تهدید روی یک برگه از من امضا گرفت که داخل آنها نوشته بود به خواست خودم اجازه برداشت پول از حساب بانکیام را به سینا دادهام.
دختر جوان که قربانی خواستگار قلابیاش شده بود، گفت: بعد از آن هم کلی از من عکس و فیلم گرفت و تهدیدم کرد که اگر از این ماجرا حرفی بزنم یا شکایت کنم تصاویرم را در فضای مجازی منتشر خواهد کرد. بعد از آن، مرا به خانه رساند اما ماجراهای اخاذی تمامی نداشت و هر بار به بهانه انتشار تصاویرم، از من پول میگرفت. اخاذیهای سریالی مرد شیاد ادامه داشت تا اینکه خسته شدم و تصمیم گرفتم شکایت کنم.
شکایتهای مشابه
تحقیقات در رابطه با دستگیری متهم در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت و در ادامه مأموران با شکایتهای مشابه دیگری مواجه شدند که خواستگار قلابی با معرفی خود به عنوان پلیس از دختران کلاهبرداری کرده بود. با ادامه تحقیقات متهم شناسایی و دستگیر شد. وی که در مواجهه حضوری با شاکیها از سوی آنها شناسایی شده بود در تحقیقات به جرم خود اعتراف کرد و در بازجوییها گفت: از بچگی عاشق شغل پلیسی بودم و حتی گاهی اوقات جاهایی که میرفتم خودم را مأمور معرفی میکردم، اما این آرزوی کودکی ام هیچ وقت به تحقق نرسید.
از طرفی شغل پلیسی شأن و شخصیت خاصی در جامعه دارد و خیلی از دختران دوست دارند همسر یک پلیس شوند من هم با همین ترفند تصمیم به کلاهبرداری گرفتم.
متهم درخصوص شگردش برای سرقتها و کلاهبرداری از دختران و زنان جوان گفت: چند دست لباس پلیس خریدم و با لباسها کلی عکس انداختم و آنها را در صفحه اینستاگرامم منتشر کردم.
دنبال کنندگانم تصور میکردند که من پلیس هستم و بعد از اینکه مدتی با آنها ارتباط برقرار میکردم پیشنهاد ازدواج میدادم. آنها هم خیلی زود به من پاسخ مثبت داده و به بهانه صحبت کردن، آنها را به محل قرار کشانده و مابقی نقشه ام را اجرا میکردم.
با اعتراف او، متهم جوان در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار گرفت و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
مطلب پیشنهادی
ریشه و داستان ضرب المثل «نانش در روغن است»
سایت بدون – ضربالمثل «نانش در روغن است» در زبان فارسی به کسی اشاره دارد …