بدون شنیدن این جملات از رییس سازمان خصوصیسازی در گفتوگوی تلفنی برنامه زنده شبکه خبر هم پیدا بود که وعده خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس در حد یک توییت در توییتر وزیر ورزش و جوانان باقی میماند. میرعلیاشرف پوری حسینی گفته: «با روند کنونی و شرایط دو باشگاه فوتبال استقلال و پرسپولیس و عدم اصلاح ساختارها و صورتهای مالی این دو باشگاه، بعید است تا شهریور و حتی در سال جاری بتوان این دو باشگاه را از طریق فرابورس واگذار کرد.»
خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس اتفاقی نیست که با دستور وزیر یا با مساعدت سازمان خصوصیسازی رخ دهد، موضوع فراتر از یک دستور یا واژه اداری مساعدت است. در استقلال و پرسپولیس هیچ نشانی از خصوصیسازی دیده نمیشود. حتی در سالیان اخیر که اساماس بازی با هوادار تبدیل به محل درآمدی برای این تیمها تبدیل شده و اپراتورها با برداشت پول از حساب کاربران سهمی به استقلال و پرسپولیس میدهند، باز هم نمیتوانید گامهای جدی باشگاههای بزرگ ایران به سمت سودآوری را ببینید و خصوصیسازی همچنان یک وعده انتخاباتی یا یک بلوف تکراری است.
استقلال و پرسپولیس هرگز در ساز و کار فوتبال ایران، با این مدیران و با این میزان از حداقل خلاقیت در مدیریت اقتصادی، با این بیاصولی در هزینهگرایی و بدون تلویزیونهای خصوصی فقط میتوانند درباره خصوصیسازی حرف بزنند و یک گام بعد از حرف هرگز برداشته نشده است.
خصوصیسازی پیش از آنکه یک اقدام یا دستور باشد، نیازمند ایجاد رغبت واقعی بر اساس اعداد و ارقام واقعی در بخش خصوصی است و هیچکس نمیتواند بخش خصوصی واقعی را بدون واقعیتهای ترغیبکننده به سمت باشگاهداری سوق دهد. البته یک استثنا هم در این بحث داریم. اگر منظور از بخش خصوصی امثال حسین هدایتی در استیلآذین و پرسپولیس یا بابک زنجانی در راهآهن و هولدینگ امیرمنصور آریا در داماش است، موضوعی دیگر را باید طرح کرد و باید گفت اسم فعالیت امثال آنها در ورزش باشگاهداری خصوصی نیست و هرکدام بر اساس روشهای خود در اختلاس و پولشویی و جرایم اقتصادی دیگر دنبال کارکردهای دیگری از ورزش بودهاند.
این باشگاههای بدهکار که هر روز به هزینههای گزافتری تن میدهند و بیشتر از میزان علاقهمندی هواداران فوتبال در ایران هزینه میکنند و مشغول ساختن بازاری غیرقابل کنترل و کذایی هستند، نمیتوانند به بخش خصوصی واقعی واگذار شوند. بخش خصوصی دلیلی برای این نحوه باشگاهداری پیدا نمیکند، مگر دلایلی مثل دلایل حسین هدایتی برای خود کشف کند.
پیش از آنکه از خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس حرف بزنیم، باید به این درک برسیم که سبک باشگاهداری دولتی را در باشگاههای خصولتی کنار بگذاریم و به خصوصی شدن فوتبال در تمام باشگاهها بدون بودجههای زیرمیزی فکر کنیم. خصوصینمایی باشگاهها نزد کنفدراسیون فوتبال آسیا را کنار بگذاریم و اجازه بدهیم قیمت واقعی بازیکن و مربی فوتبال توسط باشگاههای کوچک و خصوصی تعیین شود و باشگاههای خصولتی هم دست از بلعیدن همه در فضای نقل و انتقالات بردارند.
وعده خصوصیسازی در سال ۹۸، فقط یک وعده تکراری است. خصوصیسازی معنا و راه دیگری دارد و باید گامهای جدی به سمت خصوصیسازی را به بخش خصوصی نشان داد و البته باید کمی به آنچه در اقتصاد ایران میگذرد هم فکر کرد و بعد وارد این بحثهای پرتکرار و بیحاصل شد.
فرشاد کاسنژاد