
سایت بدون – ارتباط شگفتانگیز روانسیالی کلامی با طول عمر؛ آیا توانایی نام بردن کلمات میتواند پیشبینیکننده بقا باشد؟
یک مطالعه جدید که در مجله Psychological Science منتشر شده، نشان میدهد که همه جنبههای هوش به یک اندازه با طول عمر مرتبط نیستند. در حالی که مدتهاست مشخص شده افراد باهوشتر معمولاً بیشتر عمر میکنند، مطالعهای که بر اساس دادههای تحقیقاتی برلین انجام شده، نشان داد که یک توانایی خاص—روانسیالی کلامی—برجستهتر از سایر تواناییهاست.
به طور خاص، افرادی که میتوانند سریعاً حیوانات یا کلماتی را که با یک حرف خاص شروع میشوند نام ببرند، بهطور قابلتوجهی بیشتر از افرادی که در این کار دچار مشکل میشوند، عمر میکنند. در واقع، امتیاز بالاتر در این آزمونها با اختلاف تقریباً نه سال در میانگین طول عمر همراه بوده است.
هوش عمومی یا تغییرات شناختی؟
این مطالعه با هدف پاسخ به این سؤال قدیمی طراحی شد که آیا انواع مختلف تواناییهای شناختی، بهطور متفاوتی با طول عمر افراد مرتبط هستند؟ تحقیقات گذشته نشان دادهاند که هوش عمومی با بقا مرتبط است، اما اغلب این مطالعات بر یک ارزیابی لحظهای از عملکرد شناختی تکیه کردهاند و تغییرات در طول زمان را در نظر نگرفتهاند. همچنین، بحثهایی در مورد این موضوع وجود دارد که آیا میانگین سطح توانایی شناختی افراد یا میزان کاهش شناختی آنها، پیشبینیکننده بهتری برای طول عمر است.
به همین دلیل، پائولو گیسلتا، استاد روانشناسی در دانشگاه ژنو، و همکارانش دادههای طولانیمدت از افراد سالمند را تجزیهوتحلیل کردند تا تواناییهای ذهنی مختلف را در کنار هم مقایسه کرده و چگونگی تغییر آنها را در طول زمان بررسی کنند.
روش تحقیق و نتایج کلیدی
این تیم دادههای ۵۱۶ بزرگسال را که در مطالعه پیری برلین شرکت کرده بودند، مورد بررسی قرار دادند. شرکتکنندگان در ابتدای مطالعه بین ۷۰ تا ۱۰۳ سال سن داشتند و میانگین سنی آنها حدود ۸۵ سال بود. تمامی آنها تا زمان تجزیهوتحلیل دادهها فوت کرده بودند، که این امکان را فراهم کرد تا رابطه بین عملکرد شناختی و زمان مرگ افراد دقیقتر بررسی شود.
شرکتکنندگان نه آزمون شناختی مختلف را انجام دادند که چهار توانایی شناختی گسترده را ارزیابی میکرد:
- سرعت ادراکی
- حافظه اپیزودیک
- روانسیالی کلامی
- دانش واژگانی
همچنین، امتیاز کلی هوش بر اساس عملکرد افراد در تمام این آزمونها محاسبه شد. سپس محققان از مدلی آماری پیشرفته به نام مدل بقای طولی چندمتغیره استفاده کردند که امکان بررسی همزمان تغییرات شناختی افراد و ارتباط آنها با بقا را فراهم میکرد.
نتایج بسیار چشمگیر بود: از میان تمام تواناییهای شناختی، تنها روانسیالی کلامی—یعنی توانایی سریع نام بردن حیوانات یا کلماتی که با یک حرف خاص شروع میشوند—بهطور معناداری با طول عمر مرتبط بود.
افرادی که در این آزمون عملکرد بهتری داشتند، بدون توجه به تواناییهای دیگرشان، بیشتر عمر کردند. اثر این متغیر بسیار قابلتوجه بود: افرادی که میتوانستند تعداد بیشتری از این کلمات را در ۹۰ ثانیه نام ببرند، بهطور میانگین تا ۹ سال بیشتر از کسانی که در این کار مشکل داشتند، زنده ماندند.
چرا روانسیالی کلامی اینقدر مهم است؟
به نظر میرسد روانسیالی کلامی نهتنها نشاندهنده هوش عمومی است، بلکه بازتابی از سلامت کلی مغز و روند پیری شناختی نیز هست. برخلاف بسیاری از آزمونهای هوش که فقط یک مهارت خاص را میسنجند، این توانایی همزمان به چندین عملکرد مغزی متکی است، از جمله:
- حافظه
- واژگان
- توجه
- توانایی تغییر سریع بین دستههای ذهنی مختلف
این امر آن را به یک ابزار حساس برای سنجش سلامت مغز تبدیل میکند. تحقیقات قبلی نشان دادهاند که روانسیالی کلامی یکی از اولین تواناییهایی است که در بیماریهایی مانند زوال عقل یا پارکینسون کاهش مییابد. علاوه بر این، این مهارت به شدت به قشر پیشپیشانی مغز وابسته است—بخشی که بهویژه در برابر پیری و بیماریها آسیبپذیر است.
محدودیتهای مطالعه و مسیرهای آینده
با وجود یافتههای قدرتمند، این مطالعه دارای چندین محدودیت بود. نمونه مورد بررسی کاملاً نماینده جمعیت عمومی آلمان نبود، زیرا این افراد عمدتاً از برلین بودند و در بازه زمانی ۱۸۸۷ تا ۱۹۲۲ متولد شده بودند. بنابراین، مشخص نیست که آیا این نتایج در جمعیتهای جوانتر یا گروههای متنوعتر نیز صدق میکند یا نه.
پائولو گیسلتا در این باره گفت:
“هر مطالعهای دارای محدودیتهایی است، زیرا آزمایش تمام متغیرهای مرتبط در شرایط مختلف، فرهنگهای گوناگون و بسترهای اجتماعی مختلف غیرممکن است.”
همچنین، این تحقیق بهطور دقیق مکانیسمهای زیستی و عصبی که میتوانند ارتباط کاهش شناختی و کاهش بقا را توضیح دهند، بررسی نکرده است. برای درک بهتر این روابط، تحقیقات آینده باید شاخصهای زیستی پیری مغز و دادههای نوروساینتیفیک را نیز شامل شوند.
با این حال، این مطالعه شواهد قوی ارائه میدهد که روانسیالی کلامی ممکن است یک شاخص کلیدی برای انعطافپذیری شناختی و زیستی در افراد سالمند باشد.
نتیجهگیری: آیا میتوان طول عمر را از طریق روانسیالی کلامی پیشبینی کرد؟
مطالعات بیشتر لازم است تا مشخص شود که آیا تمرین و بهبود روانسیالی کلامی میتواند بر سلامت مغز و طول عمر تأثیر بگذارد. اگر چنین باشد، ممکن است برنامههای آموزشی برای افزایش مهارتهای زبانی و کلامی به عنوان راهکاری برای افزایش سلامت و بقا در سالمندان مورد توجه قرار گیرد.
در نهایت، این تحقیق بر اهمیت مطالعات طولی و مدلهای آماری پیشرفته در درک ارتباط بین شناخت و طول عمر تأکید دارد. امید است که در آینده، مطالعات گستردهتری این یافتهها را تأیید کنند و بینشهای جدیدی در مورد چگونگی افزایش طول عمر از طریق بهبود عملکرد شناختی ارائه دهند.