آدولف هیتلر برای رضاشاه چه چیزی برای یادگاری فرستاد


سایت بدون -«تاج‌الملوک آیرملو»، همسر رضاشاه و مادر محمدرضا پهلوی، در خاطرات خود، به دیدارش با «آدولف هیتلر» اشاره می‌کند و در این باره می‌گوید: «هیتلر از رضا خیلی تعریف کرد و گفت زندگی او را می‌داند و او را درک می‌کند و از این‌که یک نظامی قدرت را درایران به دست دارد، خوشحال است. رضا از این قسمت خیلی خوشش می‌آمد و من هر وقت به این قسمت از ملاقات خودم با هیتلر می‌رسیدم، باید آن‌را چند بار برای رضا تکرار می‌کردم.» ارتباط پهلوی با آلمان نازی، در اواخر دوران رضاشاه، گسترش یافت. صدها کارشناس و مهندس آلمانی وارد ایران شدند و به فعالیت در عرصه‌های مختلف عمرانی پرداختند. باور شاه، به ویژه پس از آغاز جنگ جهانی دوم، این بود که دوران انگلیسی‌ها به سرآمده است و از این بعد، آلمانی‌ها جای آن‌ها را خواهند گرفت. به همین دلیل، در آبان‌ماه سال ۱۳۱۸هـ.ش، «احمد متین‌دفتری»، حقوقدان جوانی که در مدرسه آلمانی‌ها در تهران، تحصیل کرده‌بود و با آن ها رابطه حسنه داشت، از سوی رضاشاه مأمور تشکیل کابینه شد. مأموریت «متین دفتری»، گسترش روابط ایران و آلمان بود. دیدار همسر و دختران پهلوی اول با هیتلر نیز، در همین دوره اتفاق افتاد. «تاج‌الملوک آیرملو» در خاطراتش می‌افزاید:«ما برای هیتلر چند هدیه برده بودیم که عبارت بود از دو قطعه قالی نفیس ایرانی و مقداری پسته رفسنجان. هیتلر خیلی از نقش قالی‌ها و بافت و رنگ آن ها خوشش آمد. روی یک قالی که در تبریز بافته شده‌بود، عکس خود هیتلر بود. هیتلر هم متقابلاً سه قطعه عکس خود را امضا کرد و به من و دخترانم داد. دیلماج(مترجم) سفارت [ایران در برلین] گفت:آقای هیتلر می‌گویند متأسفانه پیشوای آلمان، مثل شاه ایران ثروتمند نیست و نمی‌تواند متقابلاً هدیه گران قیمت به ما بدهد و از این بابت معذرت می‌خواهند!»
تاوان سنگین دوستی با آدولف
شیفتگی رضاشاه به هیتلر، روی فرزندان او نیز تأثیر گذاشته بود. حسین فردوست، دوست و ندیم شاه، در خاطراتش به نقشه‌هایی اشاره می‌کند که محمدرضا پهلوی در اتاق شخصی‌اش قرار داده بود و با استفاده از سوزن و نخ، مسیر پیشروی آلمانی‌ها را در اروپا مشخص می‌کرد. فردوست تأکید می‌کند که رضاشاه نیز موافق رفتار پسرش بود و گاه تحت تأثیر سخنان هیجان انگیز او درباره آلمانی‌ها قرار می گرفت! با این حال، محاسبات پهلوی اول درست از آب در نیامد. انگلیسی‌ها با توپِ پُر وارد میدان شدند. کابینه «احمد متین دفتری» در تیرماه ۱۳۱۹ هـ.ش سقوط کرد و «علی منصور» که به دوستی با انگلیس معروف بود، جای او را گرفت. کارشناسان آلمانی از ایران اخراج شدند. رضاشاه با تمام خواسته‌های انگلیسی‌ها موافقت کرد، اما دیگر برای او دیر شده‌بود. برای قزاق پیر که به نوشته «ریچارد استوارت» در کتاب «آخرین روزهای رضاشاه»، مردم از رفتنش خوشحال می‌شدند، شیفتگی به هیتلر بسیار گران تمام شد.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «جا خوردن»

سایت بدون – آدمی که دستپاچه می شود موقعیت خود را فراموش می کند یعنی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *