آیا تصویر سریال خاتون از شهریور ۱۳۲۰ درست است؟/ رد تاریخ


آیا تصویری که ۲ قسمت نخست سریال نمایش خانگی از تهاجم متفقین به خاک ایران ارائه می دهد، با واقعیت های تاریخی همخوانی دارد؟


سایت بدون – ساختن مجموعه‌هایی که بتوانند هم از تاریخ حرف بزنند و هم مخاطب را جذب کنند، ساده نیست؛ تاریخ با ماهیت پدیدارشناسانه‌اش، زوایای ناگفته فراوانی دارد که برای بیان همه آن‎ها، امکان دسترسی به شواهد موردنیاز وجود ندارد و البته، ادعا و نقد هم در این زمینه اندک نیست. مجموعه «خاتون» که با کارگردانی تینا پاکروان و نقش‌آفرینی نگار جواهریان، اشکان خطیبی، بابک حمیدیان، مهران مدیری و…، از حدود دو هفته قبل، از ۱۸ مرداد ماه، در شبکه نمایش خانگی عرضه شد و تاکنون دو قسمت از آن در معرض دید علاقه‌مندان قرار گرفته‌، تلاشی است برای بیان وقایع تاریخی بر بستر یک داستان عاشقانه که ظاهراً ریشه در واقعیت دارد. بازی‌های مؤثر بازیگران توانمند این سریال، البته مخاطب را تحت تأثیر قرار می‌دهد و برای هر بیننده‌ای، نسبت به حوادثی که در سریال اتفاق می‌افتد، دغدغه ایجاد می‌کند. همزمانی تقریبی انتشار نخستین قسمت‌های سریال با زمان واقعی رویدادهای تاریخی آن، یعنی شهریور ۱۳۲۰، یکی از جذابیت‌های حاشیه‌ای این مجموعه است و پیوند میان نام‌های تاریخی و خیالی، هرچند برای علاقه‌مندان به تاریخ خوشایند نیست، اما به اصل داستان، آسیبی وارد نکرده‌است. به بهانه انتشار این سریال و نیز، ورود به شهریورماه و روزهایی که در آن به هشتادمین سالروز اشغال ایران توسط متفقین نزدیک می‌شویم، می‌خواهیم با هم مروری بر وقایع تاریخی این دوره و همچنین، عیارسنجی روایت‌های سریال «خاتون» از منظر تاریخ بپردازیم.
بحثی در مقوله اشغال
برخی از صاحب‌نظران، اخیراً و با توجه به موقعیت ایران در شهریور ۱۳۲۰ و نیز، رویکرد متفقین در ورود به کشور ما، مقوله تصرف خاک ایران را در جنگ جهانی دوم، از مقوله اشغال ندانسته‌اند. از نظر آن‎ها، هدف متفقین از ورود به ایران، اشغال نظامی کشور نبوده‌است؛ آن‌ها می‌خواستند از راه‌آهن شمال به جنوب ایران، به عنوان مسیری امن برای انتقال تسلیحات به شوروی استفاده کنند؛ این مسئله، البته نکته درستی است. شوروی تا پیش از تابستان سال ۱۳۲۰، عملاً در جبهه متفقین قرار نداشت. استالین با هیتلر پیمان صلح امضا کرده و بر اساس همین پیمان، نیمه شرقی لهستان را هم به دست آورده‌بود. اما با هجوم آلمان نازی به شوروی در اول تیرماه سال ۱۳۲۰ و آغاز عملیات موسوم به «بارباروسا» و در پی آن، پیشروی سریع آلمان‌ها در خاک شوروی، استالین ناچار شد دست نیاز به سوی غرب دراز کند و بعد از توافقات اولیه، ایران به عنوان بهترین مسیر برای انتقال تجهیزات به شوروی شناخته شد و پس از آن، در شهریور ۱۳۲۰، به اشغال متفقین درآمد. با وجود این، تعریفی که از اشغال در متون حقوق بین‌الملل آمده است، تفاوتی در ماهیت تجاوز نظامی به یک کشور برای اشغالگرانه بودن اقدام نظامی قائل نمی‌شود؛ شارل روسو در کتاب «حقوق مخاصمات مسلحانه» درباره تعریف اشغال می‌نویسد: «اشغال، استقرار نیروهای نظامی در سرزمین دشمن است که در زمان کم و بیش طولانی صورت می‌گیرد، اما اساساً موقتی است.» آن‌چه در شهریور ۱۳۲۰ اتفاق افتاد و بخش‌هایی از آن را در دو قسمت نخست سریال «خاتون» مشاهده می‌کنیم، بی‌تردید در تعریف ما از مفهوم «اشغال» می‌گنجد؛ اشغالی که طبق توافق سه قدرت بزرگ، قرار بود در ۱۲ اسفند ۱۳۲۴، یعنی شش‌ماه بعد از پایان جنگ جهانی دوم خاتمه یابد، اما غائله حزب دموکرات و فعالیت‌های پیشه‌وری در آذربایجان که با حمایت شوروی همراه بود، عملاً کار پایان اشغالگری را تا اردیبهشت ۱۳۲۵ کشاند.
مقاومت‌های پراکنده
از آن‌جا که فعلاً ماجرای سریال «خاتون» در استان گیلان می‌گذرد، بنابراین در بحث ورود نیروهای متفقین، فعلاً با ارتش سرخ شوروی روبه‌رو خواهیم بود. می‌دانیم که نیروهای شوروی از چند محور مانند آذربایجان، گیلان، ترکمن‌صحرا و سرخس وارد خاک ایران شدند. در گیلان این تجاوز نظامی با حرکت ناوهای شوروی به سمت بندر انزلی و غازیان آغاز و همزمان، با بمباران هوایی تکمیل شد. نکته جالبی که در متن سریال به آن اشاره نشده، این است که افسران نیروی دریایی ایران با غرق کردن یک شناور در ورودی خلیج بندر انزلی، راه را برای عبور ناوهای شوروی بستند و آن‌ها ناچار شدند از محورهای دیگری برای پیاده کردن نیرو استفاده کنند. قدر مسلم آن است که درگیری‌های سنگینی میان نیروهای ایرانی و ارتش سرخ اتفاق نیفتاد، اما این گونه هم نبود که آن‌ها بدون دردسر تا رشت پیشروی کنند. معدود افسران وطن‌دوست، علی‎رغم کمبود امکانات نظامی دست به حملات متقابلی زدند که همه آن‌ها با شکست روبه‎رو شد. با صدور فرمان ترک مخاصمه در ششم شهریورماه، عملاً سربازان ایرانی چاره‌ای جز عقب‌نشینی یا تسلیم نداشتند. گزارش‌هایی درباره گریستن نظامیان ایرانی در گیلان و مازندران وجود دارد؛ آن‌ها ملتمسانه از فرماندهان خواستار حداقل مهمات برای درگیری با دشمن شده بودند. نمونه این اقدام در بخشی از قسمت دوم سریال «خاتون» قابل مشاهده است. این در حالی بود که رضاشاه با صرف هزینه‌های سنگین ارتشی ۱۲۰هزار نفری به وجود آورده بود و ادعا می‌کرد که این ارتش یکی از قوی‌ترین نیروهای نظامی دنیاست! تمرکز تسلیحات و ادوات نظامی در تهران برای حمایت و حفاظت از شاه باعث شده بود که در دیگر نقاط کشور و به‎ویژه در نواحی مرزی اثری از تسلیحات موردنیاز وجود نداشته باشد؛ البته این تمرکز هم نتوانست مانع از فرار رضاشاه در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ شود.
نفوذی‌های انگلیس
از سوی دیگر ارتش رضاشاه در سطوح عالی خود، یک نهاد تمام‎انگلیسی بود و بخش معتنابهی از امرا و افسران ارشد آن وابستگی کاملی به سفارت بریتانیا داشتند؛ این مسئله به شکل‌گیری اولیه رژیم پهلوی و وابستگی تمام‎عیار رضاشاه به انگلیسی‌ها برمی‌گشت. به همین دلیل بخشی از بدنه ارتش نیز، به‎ویژه در «رکن ۲»(اطلاعات و ضداطلاعات ارتش) در مسیر خواست انگلیسی‌ها حرکت می‌کرد و راه را برای هرگونه مقاومت می‌بست. عدم ارسال اسلحه برای سربازان خط مقدم که در سریال هم به آن اشاره مختصری شده است، حاصل همین نفوذ و فعالیت نفوذی‎هاست؛ موضوعی که شاید ارتباط مؤثری با خواندن بیت «چو فردا برآید بلند آفتاب/من و گرز و میدان افراسیاب» در رادیو بی.بی.سی، در نخستین دقایق بامداد روز سوم شهریور ۱۳۲۰ داشته باشد. جالب این‌جاست که رضاشاه با وجود اطلاع از چنین شبکه‌ای، بر این باور بود که پیروزی در جنگ از آن هیتلر است و او بالاخره از مسیر قفقاز خودش را به ایران می‌رساند. روی کار آوردن کابینه «متین دفتری» با هدف نزدیک شدن ایران به آلمان نازی، با همین هدف صورت گرفت؛ رویکردی که در تابستان سال ۱۳۱۹، با عزل متین دفتری و روی کار آوردن علی منصور، تغییر کرد و رضاشاه کوشید با نخست‌وزیر کردن یک چهره انگلوفیل، دوباره به انگلیسی‎ها اعلام وفاداری کند؛ اما دیگر خیلی دیر شده بود. در این‌جا البته نباید از یاد ببریم که افسران وظیفه‌شناس و وطن‌دوستی مانند غلامعلی بایندر و برادرش یدا… که در سریال خاتون نیز وی را در کسوت یک ناوسروان شجاع مشاهده می‌کنیم، تا پای جان برای دفاع از کشور ایستادند و شهید شدند؛ بنابراین، اگر سخن از برخی خیانت‌ها و رذالت‌ها به میان می‌آید، جنبه عام ندارد و به‎ویژه در بدنه نیروهای نظامی و در میان سربازان و درجه‌داران، افراد وطن‌دوست کم نبودند.
یک نگاه باریک‌بینانه
یکی از جالب‌ترین نکاتی که در این سریال به آن اشاره شده‌است و از منظر تاریخی بسیار حائز اهمیت محسوب می‌شود، موضوع خلع سلاح عشایر و نقش آن در ضعف پاسداری از مرزهاست. در بخشی از قسمت دوم می‌بینیم که سخن از مسلح کردن عشایر منطقه تالش و استفاده از آن‌ها در عملیات دفاع به میان می‌آید. رضاشاه در راستای اجرای سیاست «تخته قاپو» یا یک‎جا نشین کردن عشایر، بخش مهمی از آن‌ها را خلع سلاح کرد تا به زعم خود توان نظامی عشایر را از بین ببرد و مانع از قیام‌های احتمالی علیه خودش شود. اما همین اقدام باعث شد که ایران بخش مهمی از نیروی نظامی مردمی خود را از دست بدهد؛ موضوعی که در سریال «خاتون» نیز بازتاب جالب توجهی پیدا کرده است. از این منظر باید به پیامدهای تغییرات آمرانه پهلوی اول و تاثیر آن در وقایع شهریور ۱۳۲۰ هم، نظری دقیق داشته باشیم. نکته دیگری که در سریال بازتاب دارد و البته می‌تواند ریشه در مطالعات مربوط به بخش تاریخ شفاهی داشته باشد، مسئله اعتراض مردم به بمباران رشت و تجمع آن‌ها مقابل کنسولگری شوروی در این شهر است. هرچند که اطلاعات ما در این زمینه بسیار اندک است و به طور دقیق نمی‌توانیم مطمئن باشیم که چنین رویدادی وقوع یافته است یا نه، اما تلاش کارگردان و نویسنده برای انعکاس چنین مواردی که معمولا در روایت‌های تاریخی از قلم می‌افتند، ستودنی و درخور تقدیر است. به هرحال امیدواریم روند سریال «خاتون» به گونه‌ای پیش رود که بتواند افزون بر نقل یک داستان جذاب و عامه‌پسند، گزارشی ساده از اتفاقاتی که بر بخشی از سرزمین ما طی سال‌های نخست دهه ۱۳۲۰ رفته است، ارائه کند.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «قاپ قمارخونه‌است»

سایت بدون- قاپ یکی از ۲۶ استخوان پای گاو و گوسفند است که به شکل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *