آیا سریال هم‌‏گناه موفق است؟/​​​​​​​جست‌‏وجوی تباه

مصطفی کیایی که در آثار سینمایی خود نشان داده بود که علاقه‌مند است تا داستان‏های متقاطع با چاشنی غافل‏گیری مخاطب بسازد، در این سریال برای بیان داستان  خود، به خانه‏ای پناه برده است که هرکدام از شخصیت‏ها داستانی متفاوت دارند.

سایت بدون – برای نوشتن درباره سریال «هم‏گناه»، منصفانه این است که ابتدا توضیح دهم که «هم‏گناه» چه چیزی نیست. سریال «هم‏گناه» به کارگردانی «مصطفی کیایی»، بهترین سریال نمایش خانگی این روزهاست، چون مانند بقیه سریال‏های نمایش خانگی نیست.

شاید داستان از یک مصاحبه اینترنتی شروع شد، مصاحبه فریدون جیرانی و رامبد جوان. رامبد جوان به عادت تلویزیون از جیرانی پرسید که برای پاسخ به این سوال، چقدر زمان دارد؟ و جیرانی جواب داد تا هرکجا که بخواهد و رامبد جوان در مقابل چشمان متعجب فریدون جیرانی، کتانی‏هایش را با حوصله از پایش باز کرد  و روی مبل لم داد و به بقیه سوال‏ها جواب داد. رویکرد رامبد جوان در مواجهه با یک مصاحبه آنلاین اینترنتی، دقیقا رویکرد سریال‏های نمایش خانگی است که در بستر اینترنت و پلتفرم‏های نماوا و فیلیمو به مخاطب عرضه می‏شود. با حوصله و صبر فراوان خلاصه قسمت‏های قبلی را پخش می‏کنند، کلیپ می‏سازند، اغلب تیتراژهای آغازین و پایانی مفصلی دارند و تا می‏توانند یک قسمت سریال را با حشویات پر می‏کنند. ولی اشکال کار فقط آنجا نیست که ایجاز و خلاصه‏گویی در هیچ جای این سریال‏ها جایی ندارد؛ هر ایده‏ای در فیلمنامه مانند به فکر فرو رفتن و خیال‏پردازی کاراکتر یا اشاره‏ای به گذشته شخصیت‏ها با جزئیات عجیبی، تصویری می‏شود و به صورت کلی به مخاطب عرضه می‏شود. 

هیچ سکانسی حتی برای نمونه وسط مهلکه کات نمی‏خورد تا اندکی به مخاطب اجازه داده شود که کمی تصور کند و خیال‏پردازی کند. حتی گاها یک اتفاق، بارها با شیوه‏های مختلف مانند فلاش بک، اسلوموشن، ویدئو کلیپ یا بازگویی از دیدگاه کاراکتر دیگر بارها تکرار می‏شود. حتی پلان‏های ساده عبور بازیگر از یک صحنه از ثانیه اول تا ثانیه آخر به نمایش داده می‏شود، گویی که شرط تدوین برای این سریال‏ها، استفاده از تمامی راش‏ها و خروجی بدون حذف یک ثانیه بوده است. ولی سریال «هم‏گناه» تاکنون تلاش نکرده است که زمان هر قسمت را با این روش پر کند. در حد نیاز و حوصله مخاطب خود، قصه می‏گوید و گاها مانند دعوای سارا و نوید بقیه ماجرا را به عهده مخاطب می‏گذارد. اهل کلیپ‏سازی وسط سریال نیست و ترجیح می‏دهد که قصه را برای مخاطب تعریف کند.

نکته دوم در سریال «هم‏گناه» کیفیت بازی بازیگران است. سریال هم‏گناه، از بازی به اندازه، صحیح و قابل‏قبول بازیگران خود انرژی می‏گیرد و به همان اندازه به اعتبار بازیگران خود می‏افزاید. پرویز پرستویی، هدیه تهرانی، مسعود رایگان، محسن کیایی، حبیب رضایی و سایر بازیگران این سریال در حدی فراتر از سریال‏های تلویزیونی ایفای نقش می‏کنند که این قضیه همان‏قدر که مرهون بازی خوب شخصیت‏هاست، نتیجه انتخاب صحیح و هارمونی بازیگران در کنار یکدیگر نیز هست. به عنوان مثال اصغر فرهادی برای ایجاد این هارمونی، قبل از شروع فیلمبرداری، شبیه عکس‏های آلبوم خانوادگی از بازیگران نقش اعضای یک خانواده در کنار هم عکس می‏گیرد تا ببیند نتیجه انتخاب این بازیگران به صورت مستقل، در اثر سینمایی او به یک هم‏افزایی می‏رسد یا خیر و یا گاها بسیار مشاهده شده است که گاهی یک بازی خوب و رئالیستی یک بازیگر در کنار بازی سطحی و ادایی بقیه بازیگران، مانند وصله‏ای ناجور سریال را از یک دست بودن خارج می‌کند که بهترین مثال می‏تواند بازی «پانته‏آ بهرام» در سریال عاشقانه باشد که گاها حتی به عنوان بازی بد به چشم می‏آمد. بازی بازیگران  سریال «هم‏گناه» در کنار یکدیگر تبدیل به کلِ پیوسته و ارکستری شده است که به سختی می‏توان بهترین بازیگر یا بدترین بازیگر این سریال را پیدا کرد. بازیگرها در کنار هم به عنوان خانواده قابل‏پذیرش هستند و کارگردان می‏تواند از آن‏ها حس خانواده بسازد.

ولی در کنار همه مزایا و خوبی‏های سریال «هم‏گناه»، این سریال از یک نقیصه بزرگ رنج می‏برد که می‏تواند تمام نقاط مثبت سریال را پنهان و بی‏اثر سازد. سریال «هم‏گناه» به طرز عجیبی به جای پیشروی دراماتیک در طول، در عرض قصه خود در جا می‏زند و لحظه به لحظه فربه‏تر می‏شود. همین چاقی دراماتیک و عریض شدن داستان باعث شده است که داستان هرچه جلو می‏رود از ریتمی کندتر برخوردار شود. در قسمت یازدهم سریال، نویسنده  هنوز مشغول معرفی شخصیت است و هر لحظه ابعاد دراماتیک جدیدی از کاراکترها را بیان می‏کند. به همین دلیل شاید بیان داستان چند خطی سریال، یکی از سخت‏ترین کارهای ممکن باشد. به همین دلیل اکنون در انتهای فصل اول داستان، کار به جایی رسیده است که سریال برای خود ظرفیت‏های دراماتیک فراوانی ساخته است که مخاطب را ترغیب به پیگیری سریال می‏کند، ولی آن‏قدر فربه و چاق شده است که از چابکی یک سریال فاصله گرفته است. یعنی برای بیان خرده داستان آرمان و زیبا و خرده داستان سیما و سامان، باید بی‏خیال باقی ماجرا شود. 

مصطفی کیایی که در آثار سینمایی خود نشان داده بود که علاقه‌مند است تا داستان‏های متقاطع با چاشنی غافل‏گیری مخاطب بسازد، در این سریال برای بیان داستان  خود، به خانه‏ای پناه برده است که هرکدام از شخصیت‏ها داستانی متفاوت دارند. ولی این تمایل رادیکال او باعث خلق داستانی شده است که اساسا ضدپلات است و این موضوع بیش از اینکه مایه تحسین و افتخار باشد، نگران‏کننده است. وقتی داستانی تصمیم بگیرد که بر مبنای پلات کلاسیک روایت نشود و به بهانه جذابیت خرده داستان کاراکترها در عرض پیش برود، تبدیل به موجودی صلب و حجیم می‏شود که چابکی لازم برای روایت داستان خود را ندارد و بعد از مدتی مخاطب خود را خسته می‏کند. ساختار موزائیکی برای رمان و سریال اگرچه بهترین راه برای افرادی است که گنجینه‏ای از خرده ایده‏های درخشان دارند؛ ولی باعث سوختن همان خرده ایده‏ها شده و قصه اصلی را به بیراهه می‏کشانند. 

پلات اصلی یا پلات بزرگ، سیر دراماتیک داستان، اصول دست و پا گیر برای روایت نیستند، بلکه شالوده و بن‏مایه وحدت تماتیک و تغییر کاراکترها را رقم می‏زند. مصطفی کیایی در مقام کارگردان که تبحر و تسلطش در کارگردانی را بارها اثبات کرده است باید بداند که برای فاصله گرفتن از حد متوسط، تنها ایده‏های جذاب و خرده‏داستان‏های رادیکال به تنهایی نمی‏تواند فاصله بین معمولی بودن و خوب بودن را برایش پر کند. رمان‏ها و سریال‏ها می‏توانند تغییر بزرگی در سبک زندگی و نحوه نگرش مخاطب به زندگی شکل دهند و به صرف اشاره، هیچ تغییری در هیچ جایی را باعث نمی‏شوند. رمان‏ها و سریال‏ها فراتر از مسایل فردی، به جامعه انسانی کمک می‏کنند، سبک زندگی تغییر می‌دهند، ارزش‏ها را جابه‌جا می‌کنند و حتی در سرنوشت انسان تاثیر دارند.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل«نگاه به دست ننه کن مثل ننه غربیله کن»

سایت بدون – غربیله کردن همان غربال کردن است و به به فرآیند الک کردن …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *