آیا محسن چاوشی خواننده‏ای حکومتی است؟ / من از تو داغ‏‌ترم، ادای داغ در نکن

همه‌چیز از یک بیت شعر شروع شد، آن‏جایی که محسن چاوشی نوشت: «با یدالله و با تیغ علی ذوالفقار، سینه‏ی گردن‏کشان اذن دهد می‏درم». این بیت مربوط به آهنگی از محسن چاوشی است که نیمه شعبان منتشر شده است؛ محسن چاوشی این بیت را در شب اول قدر در صفحه خود بازنشر کرد. بعد از آن بود که «مهشید حامدی» به او حمله کرد و او را هنرمندی دانست که نتیجه‏ی حکومت است.  

سما بابایی/ سازندگی

«محسن چاوشی» هر اندازه که تلاش می‏کند تا از حاشیه‏ها دور بماند، حاشیه‏ها انگار دست از سرِ او برنمی‏دارند. خواننده‏ی جوانِ جنگ‏زده که در این سال‏ها، خواه‏ناخواه برخی آثارش با سیاست نیز عجین شده است، هر از چند گاهی مساله‏ای پیدا می‏کند که در فضای مجازی بازتاب‏های بسیاری دارد و حالا هم دعوایش با همسرِ یکی از خوانندگانِ لس‏‏آنجلسی آن‏قدری بازتاب پیدا کرده است که پایش به روزنامه‏‏های اصول‏گرا هم کشیده شده است. 

همه‌چیز از یک بیت شعر شروع شد، آن‏جایی که محسن چاوشی نوشت: «با یدالله و با تیغ علی ذوالفقار، سینه‏ی گردن‏کشان اذن دهد می‏درم». این بیت مربوط به آهنگی از محسن چاوشی است که نیمه شعبان منتشر شده است؛ محسن چاوشی این بیت را در شب اول قدر در صفحه خود بازنشر کرد. بعد از آن بود که «مهشید حامدی» به او حمله کرد و او را هنرمندی دانست که نتیجه‏ی حکومت است.  

اما خواننده‏ی پرطرفدارِ ایرانی واکنشی شدید به این ماجرا نشان داد و نوشت: «تعفن! رایحه‏ی تخمیر است که قهقهه‏زنان می‏پیچد به مشام و جیب‏های بی‏گناه و البته بیچاره گوش‏های عربده‏خواه.» 

او کنایه‏ای نیز به کنسرتِ اخیر این خواننده‏ی لس‏آنجلسی در عربستان زد و نوشت: «تعفن! کج‌فهمی‏ است و روخوانی‏ و هیجان لحظه‏ای دیده‌شدن و البته شنیده‌شدن غیرِ جغرافیای بدمستِ پُرعربده و کفش‏های طلا یادمان باشد آن دو جفت، دوازده اعدامی بود زیر پای شما به عربستان. اگر طلاست نعلینتان، ما هنوز رختمان عزاست. به سبزی و نان زنده‏ایم؛ البته بدون بی‏خندانِ رفسنجان. عربده نکش شبه‌ماه! کمی آرام بتیغان بیا اینجا و کمی مزه کن پوستِ شیر را کمی بخوان و ‏اندکی گوش باش جای نوشیدن و چرخیدن.» 

او در پایان اشاره‏ای به یکی دیگر از خوانندگانِ لس‏آنجلسی نیز کرد و درباره‏اش نوشت: «من از تو داغ‏‌ترم، ادای داغ در نکن که شمشیرِ ذوالفقارِ من مست میدان است و آماده به گردنکشان، جیب بُران و عربده‌کشان… و البته یاد عربده‌کشی دیگر افتادم متعارف همان که پشیمان است «مثل سگ» و افتخار می‏کند به کاباره و شهامتِ تهران ندارد!» 

اشاره‏ی محسن چاوشی به اجرای نیمه‏ی اسفندماه «ابراهیم حامدی» است که به همراهِ تعدادی دیگر از خوانندگانِ لس‏آنجلسی در جشنواره طنطوره و تحت‏عنوان «موسیقی بدون مرز» اجرا شد. جشنواره زمستانی طنطوره که در شهر علا و در نزدیکی مدینه برگزار می‏شد، برای اولین‏بار میزبان خوانندگان ایرانی بود.

ماجرا به همین‏جا ختم نشد و او در کانال تلگرامی خودش نوشت: «از حقِ علی نمی‏گذرم» و همین سبب شد تا این دعوای مجازی هم‏چنان ادامه داشته باشد و مهشید حامدی در ادامه بنویسد: «این جوابِ سراپا خشم و غرور و بد‌دهانی جناب چاوشی است در جواب نوشته بنده. به‌واقع این‌ها فکر می‏کنند چه کسی هستند؟ تمام درد و رنج مردم را که مطرح شده دور ریخته و بند کرده‏اند به بیتی که به نظر بنده وحشیانه است؟ شاید دلخور هستند که حتی اسمشان را نیاوردم؟ این‌ها چه جور موجوداتی هستند که خودشان را تا این حد در اوج می‏بینند؟ و اینگونه وحشیانه به دار و ندارت می‏تازند؟» 

او به ماجرای جمع‏کردنِ پول دیه توسط چاوشی برای کمک به اعدامیان نیز حمله کرد. این خواننده با راه‏اندازی کمپین نجات و جمع‏آوری مبلغ دیه به کمک هوادارانش موفق به نجات جان یک جوان محکوم به اعدام شده است. او تاکنون با همراهی هوادارانش و راه‏اندازی کمپین در صفحات مجازی‏اش بیش از ۳۰ جوان محکوم به اعدام را با پرداخت دیه از چوبه دار نجات داده است.

اما ابراهیم حامدی که تا این لحظه سکوت کرده بود، پیامی ویدئویی به محسن چاوشی داد و در انتهای آن بخشی از آهنگ «امیر بی‌گزند» محسن چاوشی را خطاب به او خواند تا این دعوا پایان یابد؛ این مساله با واکنش مثبت «محسن چاوشی» همراه شد. 

روزنامه‏های اصول‏گرا و حمایت از محسن چاوشی 

بعد از این اتفاقات بود که روزنامه‏ی فرهیختگان در این باره نوشت: «قضیه از دعوای یک خواننده مشهور با همسر یک خواننده مشهور فراتر است و مسائل دیگری مطرح است. مسائلی که آغشته به سیاست و وطن‏دوستی و کمی هم هنر است. نکته جالب اما این است که در ابتدا کسانی به خواننده داخلی اعتراض می‏کنند و او را حکومتی می‏نامند که احتمالا هنوز پول‏هایی را که از عربستان گرفته‏اند کامل خرج نکرده‏اند. چاوشی متهم به‏سکوت در برابر کاستی‏های کشور از طرف کسانی است که در خاک سعودی‏ها و با پول آنان کنسرت داده‏اند.»  

روزنامه‏ی اصول‏گرای «صبح نو» نیز نوشت: «جدال محسن چاوشی با همسر یکی از خوانندگان لس‏آنجلسی، دوباره بازار برچسب‏ها و برچسب‏زنی‏هایی از جنس «هنرمند حکومتی» را داغ کرده است؛ اما واقعا هیچ الگوی رفتاری روشنی در سال‏های اخیر در میان هنرمندان وجود داشته که بتوان آن را مصداق چنین برچسبی دانست؟ آیا محسن چاوشی می‏تواند مصداقی برای چنین برچسبی باشد؟ محسن چاوشی در واقع با فردی طرف بود که فاقد هویت هنری و حرفه‏ای است و صرفا شهرت ضمنی به واسطه شوهرش دارد؛ پاسخ به یک عقیده شخصی را با ادبیات توهین‏آمیز و برچسب‏زنانه، تبدیل به یک جدال سیاسی-مذهبی کرده است؛ و البته با وجود تحلیل عامیانه و سطحی‏اش، دربردارنده مسائلی است که نمی‏توان آن‏ها را بی‏پاسخ گذاشت.» 

خواننده‏ای که از هر طرف مورد حمله قرار می‏گیرد 

مهشید حامدی در حالی محسن چاوشی را خواننده‏ی حکومتی دانست که او مدت‏هاست جنجال‏های بسیاری نیز با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارد. یکی از آخرین مشکلاتِ چاوشی با وزارت ارشاد این بود که مسائلی که بر سر انتشار آلبوم «ابراهیم» پیش آمد و دو قطعه از این آلبوم غیرمجاز اعلام شد، در آخرین آلبومِ او نیز ادامه پیدا کرد. آلبوم «قمارباز» این خواننده، ماه‏ها در کشاکش دریافت مجوز انتشار بود. شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی ارشاد روی مواردی، چون نام آلبوم و شعر‏های یکی از قطعات «قمارباز» خواستار اصلاحات شد، ولی تا مدت‏ها پاسخ مثبتی از سوی خواننده و تهیه‏کننده آلبوم دریافت نشد. 

هادی حسینی تهیه‏کننده آلبوم آخر چاوشی در آن زمان اعلام کرد: «شعری که گیر دادند همان شعر قطعه اصلی آلبوم است و اسم آلبوم هم از آن درآمده. بیتی هم که محل ایراد شده یکی از بیت‏های اصلی شعر است که اگر حذف شود، کل شعر باید حذف شود و آلبوم در کل ماهیت خودش را از دست خواهد داد. اما علت حذف آن بیت نیز به به‏کارگیری لغاتی خاص مربوط می‏شود. ماجرا این است که خیلی به ماهیت شعر ایرادی ندارند و فقط روی بعضی لغات حساسیت وجود دارد؛ مثلاً درباره همین شعر استدلال ما این بود که ماهیت شعر معنوی است، اما گفتند یک کلمه باید حذف شود و حرفشان هم این بود که نمی‏توانیم شعر مولوی را تغییر بدهیم، اگر شعر دیگری بود می‏شد همین یک کلمه را حذف کرد، اما درباره این شعر، این‏یک سطر باید حذف شود تا مجوز بگیرد.»

 محسن چاوشی پیش ‏از اینکه بر سر آلبوم «قمارباز» با وزارت ارشاد اصطکاک پیدا کند، آلبومی به نام «ابراهیم» را منتشر کرده بود. این آلبوم در شهریورماه سال ۹۷، به بازار موسیقی عرضه شد. ابتدا قرار بود در این آلبوم هشت قطعه موسیقی قرار داشته باشد؛ ولی با عدم صدور مجوز برای دو قطعه «بینی سربالا (در مسافت باران)» و «گاو، اسب، انسان»، چاوشی این دو قطعه را به‏صورت مجزا از طریق «بیپ تونز» منتشر کرد. ارشاد نیز در مقابل این کار واکنشی از خود نشان نداد.

پیش از این نیز قطعه‏ی «مسلخ» با صدای محسن چاوشی، بار دیگر این خواننده مشهور پاپ را با حاشیه مواجه کرد و او متهم به نژادپرستی شد. او در بخشی از این ترانه می‏خواند:‏ «دست عجم خار رطب می‏خوره / شیره نخلا رو عرب می‏خوره». 

او پیش از این نیز با برخی از چهره‏های هنری دچار مشکلاتی شده بود که از جمله‏ی آنها می‏توان به درگیری‏اش با «داریوش مهرجویی» اشاره کرد. او با انتشار متنی در اینستاگرام، با یادآوری شرایط خواندن قطعات فیلم «سنتوری» با ذکر عبارت «بعضی اوقات خنده‏ام می‏گیرد به جویندگان مهری که فلسفه می‏دانند و کاری می‏گردانند اما جای مهر به راحتی دهان‏شان را به بی‏مهری باز می‏کنند»، به داریوش مهرجویی، کارگردان فیلم «سنتوری» کنایه زد.

اختلاف داریوش مهرجویی و محسن چاوشی به پیش‌تولید فیلم «سنتوری ۲» باز می‏گردد که با انصراف این خواننده از حضور در آن، مجادلات کلامی این دو هنرمند به اوج رسید. محسن چاوشی در پست اینستاگرامی‏اش نوشته است:

«آنروزها زنده‏ها که هیچ مرده‏ها هم زنده به حسابم نمی‏آوردند. گذشت و صد البته همه را بیازمودم، اصلاً خوشترم نیامد که نیامد! خوشتر کدامست آخِر؟ در خیابان خوش قدم می‌زدم، منزل پدری‏ام را می‌گویم و هر روز ناخوش‌احوال‏تر، کلید می‏انداختم به در و آرام به تنها اتاق خانه می‌خزیدم و به لامپ چهلِ آویزان و سیم مبارکش خیره می‌شدم… خاموشی عیب‌پوش است درست اما خفه‏ات می‌کند. هیچ‌چیز به اندازه کج‌فهمی نمی‌تواند آزارت بدهد. آنقدر که قلبت آن لحظه با سَقَر تفاوتی نمی‌کند… من چهارمین نام دوزخ که هیچ، هزارمین نام دوزخم! زخم‌خورده و بی‌مرهم و بی‌محرم! تنها رفیق سوختگی‏هایت خمیرِ دندان! آه از این اَمردادی بی‌دندان… علی سنتوری در همان اتاق شکل گرفت. من با تو خوشم تو خوشی با دل من! من با تو بی ‌تو با شما بی‌شما با همه بی‌همه ناخوشم. بعضی اوقات خنده‏ام می‌گیرد به جویندگان مِهری که فلسفه می‌دانند و کاری می‌گردانند! اما جای مهر به راحتی دهانشان را به بی‌مهری باز می‌کنند… امیدوارم به تریج قبای کسی برنخورد… فقط خنده‌ام می‌گیرد! البته اگر اجازه می‌دهید بخندم!».

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «قاپ قمارخونه‌است»

سایت بدون- قاپ یکی از ۲۶ استخوان پای گاو و گوسفند است که به شکل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *