سایت بدون -گاهی فکر میکنیم مغز ما مانند رایانه همه اطلاعاتی را که به آن وارد میشود در خود ذخیره میکند. درست و دقیق مطابق با واقعیت! اما اینطور نیست. مغز ما گاهی به ما دروغ میگوید!
ماجرا از این قرار است که اطلاعات دریافتی در مرحله اول در جایی بهنام هیپوکامپ ذخیره میشود. اما اطلاعات در اینجا بیکار نمیمانند؛ هر زمان که ما آنها را دوباره به یاد میآوریم، مغز ما مجددا آنها را بازنویسی و ذخیره میکند.
در این ذخیره مجدد، اطلاعات دوباره پردازش میشوند. کمکم اطلاعات از منبع فراگیری آن جدا و وارد قشر مخ میشود. این پدیده باعث میشود ما منبع اطلاعات بهدست آمده را به مرور فراموش کنیم. طوریکه فراموش کنیم آیا یک عبارت درست است یا خیر. ما برای ارزیابی هر موقعیتی از مغزمان کمک میگیریم. مغز به ما خوراک میدهد. اما مغز ما همانند رایانه فقط اطلاعات ذخیره شده را مجدد به ما بر نمیگرداند؛ بلکه پیشداوریهایی تولید میکند که برای ما ناشناخته است اما باعث میشود در موقعیتی که تفسیر میکنیم یا تصمیمی که میگیریم اثر بگذارد.
به تمایل ما به جستوجو، تفسیر و فراخوانی اطلاعات بهطوری که فرضیههای گذشته ما را تایید کنند «پیشداوری تایید شده» میگویند. مثلا وقتی قرار است موضوعی را به خاطر بیاورید (یادآوری یک درگیری) یا جمعآوری اطلاعاتی درباره یک موضوع، در این موارد پیش داوریهای تایید شده به عنوان فیلتری روی انتخابها، گردآوری اطلاعات و تفسیر نهایی اثر میگذارد. بخصوص این مساله در شرایط هیجانی پررنگتر میشود.
محققان در آزمایشی خواستند این فرضیه را بررسی کنند که آیا مغز همیشه از این پیشداوریهای تایید شده استفاده میکند.
گروهی از روانشناسان و عصب شناسان آزمایشی طراحی کردند. در این آزمایش داوطلبان باید به یک صفحه که در آن نقاط فراوان متحرک سفید رنگی نشان داده میشد خیره شده و تعیین میکردند آیا این نقاط در جهت یا خلاف جهت عقربههای ساعت حرکت میکنند. پس از آن نقاط متحرک زیادی به داوطلب نشان داده شد و در نهایت از آنها خواسته شد پاسخ بدهند به طور کلی چند درصد نقاط در جهت یا خلاف جهت عقربههای ساعت حرکت کردند. جواب بهدست آمده بسیار جالب توجه بود. باتوجه به اینکه داوطلب در پاسخ اول نقاط را در جهت یا خلاف جهت دیده بود ارزیابی کلیاش از حرکت نقاط همانند آن بود. یعنی اگر پاسخ اول حرکت در جهت عقربه ساعت بود، در ارزیابی کلی نیز حرکت نقاط را در جهت عقربه ساعت تشخیص دادند و برعکس. در آزمایش دیگری از داوطلبان خواسته شد میانگین دو عدد نمایش داده شده را تخمین زده و بگویند آیا این میانگین بالا یا پایین ۵۰ است. سپس به داوطلب اعداد بیشتری نشان داده شد. پس از نمایش تمام اعداد از داوطلبان خواستند بگویند میانگین بیشتر اعداد نمایش داده شده بالا یا پایین ۵۰ بود. جالب است که دوباره انتخاب اول داوطلبان، مشاهدات بعدی آنها را شکل داد.
مغز چگونه اینکار را انجام میدهد؟
مغز اطلاعات را طوری انتخاب میکند که انتخابهای قبلی شما را حمایت کند. اگر اطلاعات محیطی با اطلاعات و پیشداوریهای ما هماهنگی نداشته یا مخالف باشد مغز آنها را کم اهمیت جلوه میدهد. به طور کلی ما به سمت پیشفرضهای دلخواه خودمان گرایش داریم. در این صورت ما خیلی بیشتر از آنچه به نظر میآید اطلاعات را به دلخواه تفسیر میکنیم. در این صورت چقدر میتوان بر نتیجهگیری یک فرد از یک موقعیت اعتماد کرد؟
اهمیت بررسی این موضوع زمانی است که ما براساس اطلاعات گرفته شده از شاهد یک صحنه دست به تصمیمگیری میزنیم. واقعا چقدر اطلاعات بهدست آمده میتواند بدون پیشداوریهای تایید شده باشد؟
ماجرا از این قرار است که اطلاعات دریافتی در مرحله اول در جایی بهنام هیپوکامپ ذخیره میشود. اما اطلاعات در اینجا بیکار نمیمانند؛ هر زمان که ما آنها را دوباره به یاد میآوریم، مغز ما مجددا آنها را بازنویسی و ذخیره میکند.
در این ذخیره مجدد، اطلاعات دوباره پردازش میشوند. کمکم اطلاعات از منبع فراگیری آن جدا و وارد قشر مخ میشود. این پدیده باعث میشود ما منبع اطلاعات بهدست آمده را به مرور فراموش کنیم. طوریکه فراموش کنیم آیا یک عبارت درست است یا خیر. ما برای ارزیابی هر موقعیتی از مغزمان کمک میگیریم. مغز به ما خوراک میدهد. اما مغز ما همانند رایانه فقط اطلاعات ذخیره شده را مجدد به ما بر نمیگرداند؛ بلکه پیشداوریهایی تولید میکند که برای ما ناشناخته است اما باعث میشود در موقعیتی که تفسیر میکنیم یا تصمیمی که میگیریم اثر بگذارد.
به تمایل ما به جستوجو، تفسیر و فراخوانی اطلاعات بهطوری که فرضیههای گذشته ما را تایید کنند «پیشداوری تایید شده» میگویند. مثلا وقتی قرار است موضوعی را به خاطر بیاورید (یادآوری یک درگیری) یا جمعآوری اطلاعاتی درباره یک موضوع، در این موارد پیش داوریهای تایید شده به عنوان فیلتری روی انتخابها، گردآوری اطلاعات و تفسیر نهایی اثر میگذارد. بخصوص این مساله در شرایط هیجانی پررنگتر میشود.
محققان در آزمایشی خواستند این فرضیه را بررسی کنند که آیا مغز همیشه از این پیشداوریهای تایید شده استفاده میکند.
گروهی از روانشناسان و عصب شناسان آزمایشی طراحی کردند. در این آزمایش داوطلبان باید به یک صفحه که در آن نقاط فراوان متحرک سفید رنگی نشان داده میشد خیره شده و تعیین میکردند آیا این نقاط در جهت یا خلاف جهت عقربههای ساعت حرکت میکنند. پس از آن نقاط متحرک زیادی به داوطلب نشان داده شد و در نهایت از آنها خواسته شد پاسخ بدهند به طور کلی چند درصد نقاط در جهت یا خلاف جهت عقربههای ساعت حرکت کردند. جواب بهدست آمده بسیار جالب توجه بود. باتوجه به اینکه داوطلب در پاسخ اول نقاط را در جهت یا خلاف جهت دیده بود ارزیابی کلیاش از حرکت نقاط همانند آن بود. یعنی اگر پاسخ اول حرکت در جهت عقربه ساعت بود، در ارزیابی کلی نیز حرکت نقاط را در جهت عقربه ساعت تشخیص دادند و برعکس. در آزمایش دیگری از داوطلبان خواسته شد میانگین دو عدد نمایش داده شده را تخمین زده و بگویند آیا این میانگین بالا یا پایین ۵۰ است. سپس به داوطلب اعداد بیشتری نشان داده شد. پس از نمایش تمام اعداد از داوطلبان خواستند بگویند میانگین بیشتر اعداد نمایش داده شده بالا یا پایین ۵۰ بود. جالب است که دوباره انتخاب اول داوطلبان، مشاهدات بعدی آنها را شکل داد.
مغز چگونه اینکار را انجام میدهد؟
مغز اطلاعات را طوری انتخاب میکند که انتخابهای قبلی شما را حمایت کند. اگر اطلاعات محیطی با اطلاعات و پیشداوریهای ما هماهنگی نداشته یا مخالف باشد مغز آنها را کم اهمیت جلوه میدهد. به طور کلی ما به سمت پیشفرضهای دلخواه خودمان گرایش داریم. در این صورت ما خیلی بیشتر از آنچه به نظر میآید اطلاعات را به دلخواه تفسیر میکنیم. در این صورت چقدر میتوان بر نتیجهگیری یک فرد از یک موقعیت اعتماد کرد؟
اهمیت بررسی این موضوع زمانی است که ما براساس اطلاعات گرفته شده از شاهد یک صحنه دست به تصمیمگیری میزنیم. واقعا چقدر اطلاعات بهدست آمده میتواند بدون پیشداوریهای تایید شده باشد؟
نویسنده : فاطمه موسوی بصیرت/ جامجم