اجاره ۱۰ میلیون تومانی سه سارق خشن

سایت بدون – سارق حرفه‌ای وقتی فهمید همدستش به وی نارو زده سه نفر را اجیر کرد تا او را کتک زده و تنبیه کنند.
مدتی قبل مرد جوانی که با ضربات متعدد چاقو و قمه مجروح شده بود به بیمارستان منتقل شد. پس‌ از بهبودی مرد جوان که پیمان نام داشت به مأموران پلیس مستقر در بیمارستان گفت: آخر شب قصد داشتم مغازه‌ام را تعطیل کنم و به خانه بروم که ناگهان سه مرد نقاب‌دار قمه به‌دست وارد مغازه‌ام شدند. آنها با قمه و چاقو به جانم افتاده و مرا تا حد مرگ کتک زدند. گردنبند طلا، وسایل داخل گاوصندوق و پول‌های مغازه را به سرقت بردند و من نیمه جان داخل مغازه افتادم. برادرم که از برنگشتن من به خانه نگران شده بود به مغازه آمد و مرا که بی‌هوش شده بودم به بیمارستان منتقل کرد. سارقان صورت هایشان را با ماسک پوشانده بودند و نتوانستم چهره هایشان را ببینم.
سرنخی از مردان نقاب دار
با شکایت مرد مغازه دار، تحقیقات از سوی کارآگاهان پلیس پایتخت آغاز شد. در نخستین گام، کارآگاهان به سراغ دوربین‌های مداربسته اطراف محل حادثه رفته و در بازبینی دوربین‌ها، فیلمی به‌دست آمد که نشان می‌داد مردان نقاب دار، پس از سرقت خونین سوار خودروی پراید شده‌اند.
با به‌دست آمدن این سرنخ، شماره پلاک خودرو استعلام و هویت مالک آن شناسایی شد. مالک خودرو مرد جوانی به‌ نام پویا بود که در تحقیقات معلوم شد از مجرمان سابقه دار است.
با به‌دست آمدن هویت پویا، وی دستگیر و به‌ دنبال آن دو همدست دیگرش نیز بازداشت شدند. پویا در تحقیقات گفت: یکی از هم سلولی‌های قدیمی‌ام به‌ نام بهروز چند روز قبل به سراغم آمد و از من خواست در ازای دریافت ۱۰ میلیون تومان پول مردی را کتک بزنیم و پول‌هایش را سرقت کنیم، قرار شد هر چه در این سرقت به‌دست می‌آوریم هم برای خودمان باشد. من هم با دو دوستم نقشه را اجرا کردیم. گردنبند طلای شاکی بیش از ۲۰۰ میلیون تومان قیمت داشت، کلی دلار و پول هم که از گاوصندوق مغازه او سرقت کردیم برداشتیم.
با اظهاراتی که مرد شرور در اختیار تیم تحقیق قرار داد، کارآگاهان راهی خانه بهروز شده و او را بازداشت کردند.
بهروز گفت: بارها به خاطر سرقت به زندان افتادم. این دفعه آخر که از زندان آزاد شدیم قرار شد با چند نفر از هم سلولی‌ها باندی تشکیل دهیم و از خانه‌ها سرقت کنیم. من و پیمان – شاکی – سردسته باند بودیم و دو نوچه هم داشتیم که بیشتر نقش زاغزنی را به عهده داشتند و سهم زیادی از سرقت‌ها نمی‌گرفتند. فهرست اموالی را که از سرقت خانه‌ها به‌دست می‌آوردیم داخل دفتری می‌نوشتیم و آخر هفته‌ها در پاتوقمان جمع می‌شدیم و هر کسی به اندازه نقشی که داشت سهمش را دریافت می‌کرد. اما این یک ماه آخر هرچه سرقت کردیم پیمان نزد خود نگه‌داشت و گفت مالخر خوبی پیدا کرده و می‌تواند با قیمتی بالا آنها را به فروش برساند.
 اما بعد مدعی شد که مالخر تمام طلاها را برای خودش برداشته و ناپدید شده است. من باورم نشد و احساس کردم به من نارو زده است به همین خاطر من هم سه نفر را اجیر کردم تا او را تنبیه کنند.
با اعتراف مرد جوان، متهمان به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار داده شده و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «کارکردن خر و خوردن یابو»

سایت بدون – ضرب‌المثل «کار کردن خر و خوردن یابو» به وضعیتی اشاره دارد که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *