هر سال یک مسی در آرژانتین پیدا میشود و این روند ادامه خواهد داشت، همانطور که درباره مارادونا بوده تا اینکه یک نفر پیدا شود و برای خودش نامی دست و پا کند
روری اسمیت
سایت بدون- چیزی بیشتر از یک تشویق و بوسهای بر گونه نبود. آن روز در سال ۱۹۹۴ هیچ اتفاق خاصی نیفتاد، حرفی در گوشی زمزمه نشد یا ژست خاصی برای تماشاگران نشان داده نشد. دیگو مارادونا زمین را ترک کرد و آریل اورتگا جایش را گرفت. همهاش همین بود. مشعل تحویل داده شد. اورتگا اولین بازیکنی نبود که به او برچسب «مارادونای جدید» زده بودند- این افتخار به مهاجم سابق بوکاجونیورز، دیگو لاتوره رسیده بود -و او آخرین هم نبود. چند دهه است که تقریباً هر سال یک نفر میخواهد تاج و تخت مارادونا را به خودش اختصاص دهد. مارادوناهای کوتاه و مارادوناهای بلند، لاغر و چاق، سریع و کند. گاهی اوقات خیلی شباهتها وجود داشت: پابلو آیمار ،خوان رومن ریکلمه و آندرس دی آلساندرو در همان پست، همان سبک، همان تیم و با همان شماره پیراهن بازی می کردند. گاهی هم نه، مارادوناهای جدیدی بودند که در پست بال بازی میکردند یا هافبک فانتزی یا مهاجمان نوک دیلاق یا گلزنان کوتوله. مارادونا غالباً از جانشین احتمالیاش تعریف میکرد اما بازیکن مورد علاقهاش نامشخص و متغیر بود. مدتی خاویر ساویولا بود که برای مارادونا دردناک بود «چون برای ریورپلاته بازی میکند» رقیب دیرینه تیم محبوب مارادونا، بوکاجونیورز. چند سال بعد مارادونا، دی آلساندرو را تحسین کرد و بعد کارلوس توس را «پیامبر آرژانتین در قرن ۲۱» توصیف کرد. معمولاً مارادوناهای جدید آرژانتینی بودند اما نه لزوماً. همه جای دنیا مارادونا داشت، هر قاره، هر رشته کوه. مارادونای کارپاتیان، گئورگی هاجی، مارادونای قفقاز، گئورگی کینکلادزه، مارادونای آلپ، اندی هرتزوگ و مارادونای آند، روبرتو مرینو. بعضیها برای یک کشور بودند: کریشانو دی مارادونای هندی بود و علی کریمی نسخه ایرانی. بعضی مناطق چند مارادونا داشت، مثلاً حداقل چهار مارادونای بالکان وجود داشتند. بعضی آدرس جغرافیایی دقیقتری داشتند. فابریتزیو میکولی، مارادونای سالنتو در جنوب ایتالیا بود. امره بلوزاوغلو بازیکن تیم ملی ترکیه، مارادونای بسفر. در یک مقطع حتی بیسینگ استوک، شهر کوچکی در جنوب غربی لندن برای خودش مارادونا داشت. برخی از این بازیکنان سعی کردند، شبیه شوند: میکولی، مهاجم بااستعداد یوونتوس، فیورنتینا و پالرمو، در یک حراجی گوشوارههای مارادونا را خرید و بعدها تتوی صورت چگوارا را زد درست مثل الگویش. توس اعتراف کرد بنای سبک بازیاش را مثل اسطوره خود کرده؛ آنها بعداً دوست نزدیک شدند. عدهای میخواستند از فشار مقایسه خلاص شوند. وقتی ساویولا در سال ۲۰۰۱ با بارسلونا قرارداد بست – کاری که مارادونا دو دهه قبل انجام داده بود- در پاسخ به سؤالی دراین باره گفت: «قبلاً هم گفتهام هیچ بازیکنی مثل مارادونا نمیشود. او ۱۹ساله بود و میخواست خودش باشد.» برخی موفقیتهای قابل توجهی به دست آوردند. آیمار، ریکلمه و توس دوران حرفهای پرافتخاری داشتند، در جامهای جهانی بازی کردند، قهرمانیهای لیگ به دست آوردند و برای خود بزرگی کردند. هاجی رومانی را به یکچهارمنهایی جام جهانی برد و همچنان اسطوره فوتبال کشورش است چیزی مثل مارادونا. دژان ساویسویچ یکی از مارادونای بالکان یکی از بهترین بازیکنان اروپا شد و نقش مؤثری در موفقیتهای اوایل دهه ۹۰ میلان داشت. بعضی هرگز نتوانستند از زیر سایه مارادونا خارج شوند از جمله اورتگا. شاید این اجتنابناپذیر بود، هیچ کس حتی ریکلمه و توس- دو بازیکنی که خواسته یا ناخواسته محکوم بودند نام مارادونا را در بوکا زنده نگه دارند- فشار انتظارات را مثل بازیکن جوانی که در سال ۱۹۹۴ در سالتا جای مارادونا را گرفت، حس نکردند. آن بازی تدارکاتی جام جهانی برابر مراکش بود که با پیروزی ۲ بر یک قهرمان سال ۱۹۸۶ جهان تمام شد. اردوی آرژانتین در ماساچوست بود و اورتگا با مارادونا هم اتاق. بعد از اخراج مارادونا به علت دوپینگ، اورتگا وظیفه داشت جای او را در بازیهای باقیمانده آرژانتین پر کند. انتظاری به جا بود. هر دو قویتر از آن چیزی بودند که ظاهرشان نشان میداد. هر دو مسلط، با تکنیک قابل توجه و زیرکی عبور از بازیکن روبهرو. فیزیکشان هم به یکدیگر شباهت داشت و البته موهای مشکیشان. شباهتها اینجا تمام نمیشد. اورتگا شمههایی از عصبی مزاجی استاد خود داشت؛ یکی از چیزهایی که مارادونا درباره اورتگا تحسین میکرد، جسارت، سرکشی و بیقیدی او بود. اورتگا در یکچهارمنهایی جام جهانی اخراج شد و بعدها به خاطر اینکه بیاعتنا به قراردادش با تیم فنرباغچه، این تیم را ترک کرده با محرومیت انتقال جهانی مواجه شد. این همه ماجرا نبود و سرنوشت اورتگا هم شباهتهای زیادی به مارادونا داشت. او اسیر اعتیاد به مشروبات الکلی شد – تا جایی که مارادونا در یک مقطع گفت دوست قدیمیاش نیاز به کمک دارد- و این به افت شدید او و سپس بازنشستگی زودهنگامش منجر شد. شاید بررسی روانشناختی از راه دور چندان درست و دقیق نباشد اما میشود حدس زد مشعلی که آن روز در سالتا به او سپرده برایش و برای هر کس دیگری خیلی داغ بود. آرژانتین حالا بیش از یک دهه است که مارادونای جدیدی را رو نکرده است. بقیه دنیا هم گویا از این موضوع صرفنظر کردهاند یا شاید کسی را پیدا نکردهاند. شاید تلاش برای یافتن یک جانشین بیش از حد خیالپردازانه بود و دیگر کسی آن را تا اواسط دهه قبل جدی نمیگرفت. وقتی در سال ۲۰۰۵ این عنوان را برای لیونل مسی در نظر گرفتند، دیگر چندان غریب نبود، تصور میشد خودش است. مسی کارهایی کرد که هیچ یک از اسلاف او به آن نزدیک هم نشده بودند. او نه تنها دوران حرفهای خاص خودش را ساخت بلکه موفقیتهایی به دست آورد و کارهایی کرد که بیاختیار زمینه مقایسه فراهم شد. تلاشهایی که برای شبیهسازی او و مارادونا صورت میگرفت را نه رد کرد و نه بر آنها مهر تأیید زد، تنها آنها را نابهجا و بیمنطق توصیف کرد. اینکه بزرگی او با مارادونا برابر یا بیشتر است هرگز قابل اندازهگیری به صورت دقیق نیست. با همه شباهتهای بین این دو مثل جثه کوچک، چپ پا بودن و ملیت آرژانتینی، تفاوتهای آشکاری دارند. مسی آن میل وافر به خودویرانگری مارادونا را ندارد، در حالی که مارادونا هرگز آن فوتبال حرفهای که مسی با آن شناخته شده، در اطراف خود ندید. شاید تنها با گذشت زمان متوجه شویم. بیش از یک دهه گذشت؛ از آن لحظه در سالتا که اورتگا وارد زمین شد و مارادونا بیرون رفت تا وقتی مسی خودش را به دنیای فوتبال معرفی کرد. جستوجو برای یافتن وارث مارادونا به هر گوشه این کره خاکی سرایت کرده، هر کشور، هر رشتهکوه. شاید آن موقع بهتر متوجه بزرگی مسی شویم که برای او به دنبال جانشین بگردیم. همین حالا یک مسی تایلندی و یک مسی اندونزیایی و یک مسی ژاپنی داریم. هر سال یک مسی در آرژانتین پیدا میشود و این روند ادامه خواهد داشت، همانطور که درباره مارادونا بوده تا اینکه یک نفر پیدا شود و برای خودش نامی دست و پا کند. منبع: نیویورک تایمز