سعید آقایی
فوتبال ایران در قبال مستشاران خارجی خوش استقبال و بدبدرقه است.
در فوتبال همیشه رسم بوده که برای خارجیهای اسم و رسمدار معمولاً فرش
قرمز پهن میکنیم، آغوش میگشاییم و اسفند دود میکنیم تا بیایند اما بعد
از یک دوره همکاری با آنها خیلی زود به خط پایان میرسیم و با بیمهری و
نامهربانی آنها را طرد میکنیم تا غریبانه ایران را ترک کنند و خاطرهای
تلخ از آنها در ذهنشان
نقش ببندد. در طول این سالها هرگز به یاد نداریم که یک خارجی با خاطرهای
خوش ایران را ترک کرده باشد. غریبههایی که با غریبگی از فوتبال ایران
خداحافظی میکنند و آنچه از رابطه با ایران برایشان بر جای میماند، یک
خاطره تلخ و لکهای خاکستری است که هرگز از ذهنشان پاک نمیشود.
مانند زخمی ناسور که بر قلب آنها نشسته و تا ابد مرهمی نمییابد. سیاهه
مردانی که در این فوتبال وداعی تلخ و نامهربانانه داشتند، بسیار طولانی و
بلندبالاست اما مرور مهمترین آنها میتواند آنچه بر فوتبال طی این سالها
رفته را به روشنی عیان کند؛ آنچه نشان میدهد که چرا تقریباً هیچ مربی
خارجی ورای همه مشکلات و دشواریها، تمایلی به کار در ایران ندارد.
کارلوس کیروش در دوران ریاست علی کفاشیان به ایران آمد. در روزگاری که
علی سعیدلو رئیس سازمان تربیت بدنی بود و قرارداد وی نیز در دفتر سعیدلو
منعقد شد. کیروش با آن روحیه سختگیر و عصیانگرش آرام آرام در فوتبال ایران
ساز مخالف کوک کرد و بدل به نماد مخالفت شد اما عصیانگریهای او درست از
زمانی فوران کرد که محمود گودرزی وزیر وقت وزارت ورزش و جوانان بعد از جام
جهانی ۲۰۱۴ در جلسه با رؤسای فدراسیونهای ورزشی او را به سخره گرفت و
کارگری نامید که خلاف دستورات کارفرمایش عمل میکند و کارنامهاش را زیر
سؤال برد.
اظهارات تند گودرزی با واکنش تندتر کیروش روبهرو شد و او پس از این
ماجرا هرگز به جلد سابق بازنگشت. در طول ۴ سال بعد از آن کیروش را یک مربی
تندخو، پرخاشگر، عصبانی و عصیانگر دیدیم که از مقابله با رئیس فدراسیون
نیز ابایی نداشت و حتی تا بدانجا پیش رفت که میخواست با علیرضا اسدی دبیر
وقت فدراسیون فوتبال که نماینده وزارت ورزش در فدراسیون فوتبال بود، گلاویز
شده و با او خرده حسابهایش را
تسویه کند! در دوره ریاست کفاشیان، کیروش البته با سیاست مدارا و خنده
رئیس سابق کجدار و مریز رفتار میکرد و کنار میآمد اما بعد از حضور تاج
در قامت رئیس و با توجه به ناتوانی فدراسیون و انفعال رئیس، کیروش رسماً
فرمانده خودمختاری شده بود که هر آنچه دوست داشت انجام میداد. انتهای این
قصه البته تلخ بود. آنجا که بعد از ناکامی در جام ملتهای آسیا در امارات
او چند روزی را در هتل فرودگاه امام بیتوته کرد و بعد از یک مصاحبه بغض
آلود و انتقادات تند و تیز از فدراسیون فوتبال غریبانه با بدرقه کاپیتان
سابق تیم ملی و سرمربی تیم تنیس! در حالی ایران را ترک کرد که از فدراسیون
هیچ مسئولی حضور نداشت.
خداحافظی تلخی که با شکایت او برای دریافت مطالباتش، تصویری تاریک از رابطه سرمربی و فدراسیون فوتبال را
ترسیم کرد.
۶ ماه بعد از جدایی کیروش و گذشت روزهای بلاتکلیفی، مهدی تاج در گشت و
گذار مخفیانه و طولانیاش در اروپا سرانجام با مارک ویلموتس سرمربی بلژیکی
به توافق رسید و در سفارت ایران در بلژیک قرارداد ویلموتس را نهایی کرد تا
او از خرداد ماه رسماً به عنوان سرمربی تیم ملی ایران معرفی شود.
با وجود خوشبینیهای ابتدایی درباره این مربی بلژیکی، ماه عسل ویلموتس
خیلی زود در ایران به پایان رسید. چه آنکه او با دستور فدراسیون از
رسانهها فاصله گرفت تا حاشیهها از تیم ملی دور شود اما این توصیه عملاً
بین تیم ملی و افکار عمومی دیوار بلندی کشید تا ویلموتس هرگز نتواند به
قلبها رسوخ کند. ارتباط رسانهها و افکار عمومی با سرمربی تیم ملی عملاً
به چند تمرین کوتاه قبل از هر بازی و کنفرانسهای مطبوعاتی محدود شد و
روحیه یخ و سرد ویلموتس به این فاصله دامن زد.
در نهایت شکست برابر بحرین و عراق و بدتر از آن گروکشی سرمربی تیم ملی پیش
از بازی با عراق برای دریافت مطالباتش تصویر یک مربی بیتعهد و اپورتونیست
را به تصویر کشید که با انتقادات فراوانی روبهرو شد. فدراسیون فوتبال نیز
در این گرداب خودساخته خیلی زودتر از حد تصور به آقای مربی پشت کرد و پای
میز مذاکره برای فسخ قرارداد نشست تا عمر ویلموتس در فوتبال ایران به ۶ ماه
هم نرسیده باشد و سرمربی بلژیکی بدون دیدن برف تهران، چمدانهایش را
ببندد. اگرچه با توجه به فراری بودن او از حضور در ایران، چمدانی از او در
تهران هیچگاه وجود خارجی نداشت!
محمدحسن انصاری فرد در دوره نخست حضورش در پرسپولیس زمانی روی صندلی
مدیریت این باشگاه نشست که علی پروین همه کاره تیم محسوب میشد. سرمربی
سابق انصاریفرد اریکه قدرتش بسیار وسیع بود اما شاگرد سابق با دستور
مقامات بالادستی و محمد علی آبادی رئیس وقت سازمان تربیت بدنی آمده بود که
پروژه حذف پروین را اجرا کند. انصاریفرد برای کنار زدن سرمربی سابقش، سراغ
یک گزینه بزرگ و نام آشنا رفت؛ آری هان هلندی که یک بار پیش از این در
دوران ریاست غفوریفرد در سازمان تربیت بدنی برای هدایت تیم ملی به ایران
آمده بود، بعد از یک دهه به پرسپولیس آمد تا با توجه به نام، آوازه و
اعتبارش بتواند حواشی ناشی از کنار گذاشتن پروین را کمرنگ کند. آری هان
شروع فوقالعادهای با پرسپولیس داشت و تیم رده نهم جدول در دوران پروین را
به فینال جام حذفی رساند. در کنار آن با چهره جذاب و فوتبال تماشاگرپسندی
که ارائه میکرد، توانست دل سرخها را به دست بیاورد اما همکاری او با
پرسپولیس تنها به همان نیم فصل دوم لیگ پنجم محدود شد و در نهایت با دلخوری
از پرسپولیس رفت.
حضور دیرهنگام او در ایران بعد از تعطیلات بین فصل و سختگیریهایش برای
پرداخت مطالبات خود و اعضای تیم در کنار هویت یهودی آری هان کار را به جایی
رساند که انصاریفرد او را اخراج و تأکید کرد این اخراج برای حفظ شأن و
منزلت پرسپولیس انجام شد. آری هان تابستان سال ۸۵ را ندید و دو هفته مانده
به لیگ ششم برکنار شد تا پرسپولیس لیگ را با مصطفی دنیزلی استارت بزند.
بعد از صعود ایران به جام جهانی ۹۸ فرانسه، دولت محمد خاتمی فوتبال را به
عنوان یک پدیده مهم و اجتماعی مورد توجه قرار داد و از همین رو تصمیم گرفت
یک مدیر پرقدرت و ذی نفوذ را به فوتبال بفرستد. داریوش مصطفوی به بهانه قلب
درد! کنار رفت و محسن صفایی فراهانی رئیس فدراسیون فوتبال شد. او در
ابتدای راه والدیر ویرا مربی برزیلی را کنار گذاشت و برای جام جهانی
تومسیلاو ایوچ یکی از بزرگترین و کارنامهدارترین مربیان یوگسلاوی را
استخدام کرد که رزومه قابل اعتنایی داشت.
ایویچ نزدیک به ۶ ماه در فوتبال ایران کار کرد و روی مؤلفههای تاکتیکی و
فیزیکی تأکید فراوانی داشت اما بدنه سنتی فوتبال ایران و البته بازیکنان
تیم ملی که از تمرینات دشوار و سختگیریهای ایویچ چندان رضایت نداشتند،
زمینه سقوط او را فراهم کردند و با یک کودتای شبانه در ایتالیا کاری کردند
که صفایی فراهانی علیرغم میل باطنی رأی به قطع همکاری با ایویچ دهد. شکست
عجیب ۷ بر یک برابر رم در اردوی تدارکاتی پیش از جام جهانی کافی بود که با
دسیسه برخی از مربیان و همکاری چند ستاره دانه درشت، شبانه علیه ایویچ
کودتا شده و وی برکنار شود. در نهایت ایویچ با تلخی از ایران رفت تا تیم
ملی با کادر ایرانی به جام جهانی برود اگرچه وی در طول مدت کوتاه حضورش روی
نیمکت تیم ملی با فلسفه و تفکراتش میراثی به یادگار گذاشت که در جام جهانی
۹۸ ایران بازیهای آبرومندانهای را به نمایش گذاشته و در مهمترین بازی
تاریخ یعنی مقابل آمریکا به پیروزی برسد. اگرچه تلخی این جدایی و حسرت حضور
در جام جهانی ۹۸ برای ابد در ذهن ایویچ به یادگار ماند.
محمد رویانیان به عنوان یک مدیر بیگانه با فوتبال و یک نظامی در دو سال
باقی مانده دولت احمدینژاد به پرسپولیس آمد. مردی که به ادعای خودش تا قبل
از حضور در پرسپولیس حتی یک بازی فوتبال را از تلویزیون هم ندیده بود!
رویانیان رئیس سابق پلیس راهور و ستاد سوخت، بعد از آزمون و خطاهای بسیار و
غیبت ناگهانی مصطفی دنیزلی در آستانه لیگ دوازدهم، انتخاب سرمربی پرسپولیس
را با پیشکسوتان باشگاه به رأی گذاشت و سرانجام مانوئل ژوزه انتخاب شد.
پیرمرد پرتغالی، پرسپولیس کهکشانی رویانیان را تحویل گرفت؛ تیمی که با وجود
ستارههای فراوان بالانس نبود و مشکلات عدیدهای داشت. از سوی دیگر ژوزه
نیز فاقد شور و انرژی لازم برای هدایت پرسپولیسی بود که رویانیان برایش
آرزوهای فراوانی در سر داشت.
نتایج نومیدکننده، درگیری با علی کریمی ستاره دانه درشت تیم، مجادله
بیپایان با کارلوس کیروش و در کنار آن مقابله با هواداران کار را به جایی
رساند که رویانیان قید مربی پرتغالی را بزند اما مربی پرتغالی با توجه به
قرارداد سنگین و چرب و نرمی که با پرسپولیس بسته بود، از فسخ قرارداد
استقبال نکرد تا رویانیان برای پایان کار با ژوزه بدترین راه ممکن را
انتخاب کند. او پیش از بازی برابر سایپا در لیگ دوازدهم چند لیدر و اوباش
را برای تهدید به هتل محل اقامت ژوزه فرستاد تا او را فراری دهند. در نهایت
ژوزه به سفارت پرتغال پناه برد و شبانه ایران را ترک کرد و با یک شکایت
سفت و سخت همه نامهربانیها را یکجا تلافی کرد. پرسپولیس برای پرداخت غرامت
به جمعآوری اعانه افتاد و زجر فراوانی کشید. ژوزه برای تلافی حتی هزینه
دادرسی و تمبر ابطال شده در دادگاه را نیز از پرسپولیس گرفت!
بعد از خداحافظی ناگهانی محسن صفایی فراهانی از فدراسیون فوتبال، محمد
دادکان سکاندار فدراسیون فوتبال شد و با تفکرات عجیب و غریبش تصمیم گرفت تا
کادر تیم ملی را ایرانیزه کند. بعد از جدایی میروسلاو بلاژوویچ، صفایی،
برانکو ایوانکوویچ دستیار چیرو را بهعنوان سرمربی جدید برگزید و در گام
نخست تیم امید را برای بازیهای آسیایی بوسان به او سپرد اما دادکان حتی با
وجود قهرمانی ایران در بازیهای آسیایی بوسان، برانکو را کنار گذاشت و
سکان تیم ملی را به دست همایون شاهرخی سرمربی وقت پاس سپرد. مربی که
کاریزمای مربیگری تیم ملی و کنترل ستارههای پرشمارش را نداشت و نتیجه این
تصمیم غلط شکست از اردن در مرحله نخست مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۶ در تهران
بود. یک ناکامی هولناک که سبب شد تا سازمان تربیت بدنی وقت به ماجرا ورود
کرده و خواستار بازگشت برانکو شود. در نهایت با دخالت مهرعلیزاده، شاهرخی
کنار رفت، برانکو بازگشت و قرارداد جدید وی در دفتر مهرعلیزاده منعقد شد تا
مسیر صعود به جام جهانی ۲۰۰۶ طی شود. هر چند که برانکو در انتهای راه و در
جام جهانی ۲۰۰۶ نتایجی به غایت نومیدکننده با تیم پرستاره ایران گرفت و با
ستارههای تیم به مشکل برخورد. او در نهایت حتی حاضر نشد با تیم ملی به
تهران بازگردد و در پایان مرحله گروهی و بازی با آنگولا تیم ملی را رها کرد
و رفت. دست آخر نیز با شکایت به فیفا برای دریافت مطالباتش به این جدایی
نامهربانانه هاشور تلخی زد.
بعد از ناکامی استقلال در نخستین دوره لیگ برتر ایران، علی فتحاللهزاده
مدیر پرهیاهوی آبیها، یکی از بمبهای معروفش را ترکاند و با کنار گذاشتن
منصور پورحیدری سراغ یک مربی آلمانی رفت. فتحاللهزاده که در جریان
ترانسفرهایش به آلمان با راینر کالموند مدیر وقت بایرلورکوزن آشنا شده بود،
رویای حضور کریستوف دام مربی نوگرای آلمانی را در سر میپروراند و در
نهایت رولند کخ دستیار او را به ایران آورد و روی نیمکت استقلال نشاند.
فتحاللهزاده که قهرمانی لیگ برتر را در روز آخر به پرسپولیس پروین واگذار
کرده بود، اعتقاد داشت حفظ پورحیدری و مربیان داخلی دیگر، تنها «حرکت روی
یک دایره بسته» است و با مربی خارجی که از فوتبال روز دنیا آمده استقلال
میتواند متحول شود. استقلال اما با کخ به کرانه موفقیت نرسید و
فتحاللهزاده خیلی زود از شعارهای پوپولیستیاش دست کشید. او ابتدا
پورحیدری را بعد از جدایی از صنعت نفت آبادان بهعنوان مدیر فنی به استقلال
بازگرداند تا عرصه بر کخ تنگتر شود و سرانجام پس از حذف از جام حذفی، با
توجه به ناکامیهای استقلال در لیگ و آسیا او را برکنار کرد تا با تصمیم
پورحیدری تیم با هدایت موقت زرینچه و نظارت پورحیدری بهعنوان مدیر فنی تا
پایان فصل پیش برود. دود این تصمیم البته به چشم خود آقای مدیرعامل رفت و
او در پایان فصل توسط هیأت مدیره از مدیریت باشگاه کنار گذاشته شد!
بعد از بن بست استقلال با علیرضا منصوریان و چند هفته وقت گذرانی با میک
مک درموت دستیار سابق کیروش، رضا افتخاری که ترکتازی پرسپولیس با برانکو
ایوانکوویچ را میدید، برای خروج از دره ناکامی، به مربی خارجی روی آورد.
افتخاری بعد از چند هفته سرگرمی با چند گزینه، دست آخر با وینفرد شفر
آلمانی به توافق رسید و شبانه از دبی او را به تهران آورد تا مراسم قرارداد
با او را با هیاهوی فراوان برگزار کند. شفر بعد از یک نیم فصل آزمون و خطا
در فصل دوم با ستارههایی چون تیام توانست قهرمانی جام حذفی را به استقلال
هدیه کند تا با فشار هواداران قرارداد ۶۰۰ هزار دلاریاش را در شب بازی
فینال حذفی در خرمشهر با رقم دوبرابری با استقلال تمدید کند. در فصل سوم
اما عدم تمدید قرارداد ستارهای چون تیام و خریدهای بیخاصیتی چون ایسما،
گرو، نیومایر و منشا سبب شد تا افتخاری زیر فشار شدید هواداران عاصی و خسته
از ناکامی برکنار شده و امیرحسین فتحی مدیرعامل شود.
شفر بدون ستاره کلیدی چون تیام و با خارجیهای بیخاصیتی که جملگی با
توصیه او و دخالت پسرش ساشا به استقلال آمده بودند، نتیجه نگرفت تا در
نهایت با از دست رفتن شانس قهرمانی، فتحی ۴ هفته مانده به پایان لیگ او را
کنار بگذارد. شفر اما از دستور مدیرعامل تمکین نکرد و با برنامهریزی ساشا
به محل تمرین استقلال رفت؛ جایی که به دستور مدیرعامل از حضورش در زمین
تمرین جلوگیری شد و او با فیلمبرداری از این اتفاق، چند هفته دیگر برای
دریافت مطالباتش در تهران به خوشگذرانی پرداخت و دست آخر ایران را در حالی
ترک کرد که نامه شکایت به انضمام فیلم کذایی در چمدانش قرار داشت. او
استقلال و فتحی را تهدید کرد که باید کل مبلغ قراردادش با استقلال، پرداخت
شود و ریالی به استقلال تخفیف نخواهد داد تا تصویر یک پیرمرد آلمانی سودجو
را از خود برجای بگذارد.