از به تخت نشستن ۳ روزه امپراتور ویتنام تا سلطنت ۲۰ دقیقه‌ای لویی نوزدهم/ کوتاه‌ترین حکومت‌های تاریخ

سایت بدون – دولت‌های مستعجل در طول تاریخ، کم نبوده‌اند. در همین ایران خودمان، در عهد ساسانی، طی چهار سال، بیش از ۱۰ پادشاه به تخت سلطنت تکیه زدند و اوضاع را از آن‌ چیزی که بود، خراب‌تر کردند. تا جایی که شیرازه قدرت از هم پاشید و زمزمه‌های تجزیه از گوشه و کنار به گوش رسید و سلطنت ساسانی که در نیم قرن آخر، طریق قهقرا می‌پیمود، با ورود مسلمانان، فروپاشید. دلیل کوتاه بودن حکومت‌ها، متفاوت است؛ تعدادی از آن ها به دلیل بی‌کفایتی پادشاه و ناتوانی وی در اداره امور رقم خورد و برخی دیگر، ناشی از شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم بر آن دوره و بحران‌های متعددی بود که خارج از حیطه اقتدار حاکم روی می‌داد. به هر حال، این دولت‌های کوتاه و مستعجل، هر کدام فضایی کوتاه را در ادوار تاریخی پُرکرده‌اند؛ فضایی که هر چند به چشم من و شما نمی‌آید، اما وجود دارد و بدنیست به آن ها نگاهی بیندازیم. در این نوشتار برآنیم تا شما خوانندگان عزیز خراسان را با تعدادی از این دولت‌های کوتاه یا بهتر بگوییم کوتاه‌ترین دولت‌های تاریخ، آشنا کنیم؛ همراه ما باشید.

پتر سوم، پادشاهی که خیر ندید!
پتر سوم، نوه پترکبیر، بنیان گذار روسیه جدید بود، اما در روسیه تزاری به دنیا نیامد! خاله‌اش الیزابت، امپراتریس روسیه که فرزندی برای جانشینی نداشت، او را در ۱۴ سالگی از پروس به روسیه آورد و ولیعهد خود کرد. پتر سوم عاشق پروس و هنر آن بود و اصولاً خود را یک پروسی می‌دانست. همین مسئله سبب شد که اشراف روسیه به او روی خوش نشان ندهند. از طرفی، پتر سوم خویشاوندانی داشت که اصالتاً سوئدی بودند و در آن زمان، روس‌ها سایه سوئدی‌ها را با تیر می‌زدند! چراکه سوئد در دوران اوج اقتدار قرار داشت و در اروپا یکه‌تازی می‌کرد. پتر سوم با دختری به نام کاترین که از خاندان‌های سلطنتی کوچک پروس بود ازدواج کرد؛ شاید گمانش این بود که خانمِ کاترین هوای او را بیشتر دارد! اما چنین نشد؛ کاترین که سیاستمداری زبردست بود، توانست مُخ اشراف و درباریان را بزند و ایضاً زیرآب همسرش را! او توانست با یک کودتای سریع در ژوئیه ۱۷۶۲ میلادی، به عمر سلطنت شوهر خاتمه دهد؛ سلطنتی که فقط ۱۸۵ روز طول کشید و یکی از کوتاه‌ترین حکومت‌های تاریخ بود. پتر سوم، بعد از برکناری، در قلعه روپشا زندانی شد و در همان‌جا، مأموران ملکه او را مسموم کردند و به دیار باقی فرستادند!


یوان‌شی‌کای؛ امپراتور ۱۰۱ روزه
برای تاریخ‌دوستانی که فیلم «آخرین امپراتور»، اثر برناردو برتولوچی را دیده‌اند، «پوئی»، آخرین امپراتور چین است؛ اما واقعیت چیز دیگری است؛ مگر می‌شود از خیر حکومت بر سرزمین چین، آن هم به عنوان امپراتور گذشت! وقتی در سال ۱۹۱۲ پوئی برکنار شد، افرادی در گوشه و کنار چین، با سودای امپراتور شدن، به فعالیت پرداختند که مهم ترین آن ها یوان‌شی‌کای بود؛ یک ژنرال از خود راضی که فکر می‌کرد برای امپراتور شدن چیزی کم ندارد؛ غافل از این‌که اصولاً دوره امپراتوری و امپراتور بازی گذشته است و مردم دیگر زیر بار چنین حکومتی نمی‌روند. به هر حال، یوان لج کرد و خواسته خود را به مرحله عمل رساند! این اقدام، اختلافات و درگیری‌های زیادی را برانگیخت. در مراسم تاج گذاری، هیچ کس حاضر نشد و یوان سه بار این برنامه را به تعویق انداخت؛ تا این‌که بالاخره تصمیم گرفت بی‌خیال امپراتوری شود و بعد از ۱۰۱ روز، اعلام کرد که رئیس‌جمهور چین است؛ اما این ادعا هم با استقبال روبه‌رو نشد و چند ماه بعد، یوان‌شی‌کای ناگهان درگذشت و شاید او را کشتند!


پرتیناکس؛ امپراتور بی‌سر!
شاید خیلی‌ها تصور کنند که امپراتور «کومودوس»، یعنی همان امپراتور منحرفی که «ماکسیموس» در فیلم «گلادیاتور»، ساخته «ریدلی اسکات» به قتل رساند، وسط میدان کلوزیوم در رُم مُرده است؛ اما حقیقت این است که قاتل کومودوس، کسی نبود جز «هِلوینوس پرتیناکس» که توانست از شرایط بحرانی و هرج و مرج حاکم بر شهر رُم، در دسامبر سال ۱۹۲ میلادی نهایت استفاده را ببرد و بر اریکه قدرت تکیه بزند. با این حال، همان شرایطی که پرتیناکس را امپراتور کرد، بلای جانش شد. هنگامی که او کوشید تا سازمان افسران گارد امپراتوری را ترمیم و برخی فرماندهان را با افراد مورد اعتماد خودش جایگزین کند، خشم سربازان برانگیخته شد و به قصر پرتیناکس هجوم آوردند؛ آن‌ها سرِ امپراتور را قطع و روی نیزه نصب کردند و در خیابان‌های رِم گرداندند؛ به این ترتیب، دوران حکومت ۸۶ روزه جانشین کومودوس، به پایان رسید.


دوک‌دوک؛ امپراتورِ بدشانسِ بدبخت!
در سال ۱۸۸۳، ویتنام اصلاً اوضاع درست و حسابی نداشت. فرانسوی‌ها استیلای تمام عیاری بر منطقه مالایا داشتند و علاوه بر آن، انگلیسی‌ها هم بدشان نمی‌آمد به منابع سرشار این منطقه، ناخنکی بزنند! به همین دلیل وقتی در یک روز گرم و شرجی، سر و صدایی در پایتخت پیچید و در میان هورا گفتن مردم پریشان خاطر، آقای دوک‌دوک بر تخت سلطنت ویتنام تکیه زد و نامش را گذاشتند امپراتور، کسی تعجب نکرد، چون اصلاً به این مسئله اهمیت نمی‌داد. اما دو روز بعد، وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد، مردم تازه یادشان آمد که این آقای امپراتور، آن آقایی نیست که می‌خواستند امپراتور کنند! بنابراین، درگیری‌ها شروع شد و درست ۷۲ ساعت بعد از آغاز سلطنت امپراتور دو‌ک‌دوک، او را برکنار کردند. مخالفان فقط به برکناری رضایت ندادند؛ دوک‌دوک بدبخت و بدشانس را دادگاهی و محکوم به نوشیدن سم کردند. به این ترتیب، دوران حکومت ۷۲ ساعته دوک‌دوک تمام شد و خود او هم دار فانی را وداع گفت!


مو؛ امپراتوری که ۲ ساعت وقت داشت!
در طول تاریخ شرق دور، چند امپراتور با نام «مو» داریم؛ بیشتر آن ها حکومتی طولانی داشتند. مثلاً یکی از آن ها «مو جین» بود که از ۳۴۴ تا ۳۶۱ میلادی بر شرق چین حکومت کرد. اما امپراتور «مو» مد نظر ما، درست در شرایطی به حکومت رسید که مغولان، پشت دروازه‌های پایتخت بودند! معلوم نیست روی چه حسابی «مو»ی بدبخت را در ۹ فوریه سال ۱۲۳۴ میلادی، به تخت نشاندند! شاید قرار بود بلاگردان امپراتور قبلی و درباریان شود. به هر حال، دو ساعت بعد از امپراتور شدن «مو»، دورانش به سر رسید. لشکر جرار مغول وارد پایتخت شد و دمار از روزگار او در آورد. چنگیزخان دستور داد مدتی او را با زنجیر به پایه تخت سلطنتی که خان مغول روی آن می‌نشست، ببندند تا هر که به دیدار وی می‌رود، قدرت مغول را در سایه خواری «مو» ببیند. این موضوع در گزارش هیئت ایرانی سلطان محمد خوارزمشاه در دربار چنگیزخان، پیش از هجوم مغولان به ایران، انعکاس یافته و جوزجانی آن را در تاریخ خود آورده است.


۲۰ دقیقه سلطنت، سهم لویی نوزدهم
وقتی ناپلئون، به عنوان امپراتور فرانسه از قدرت ساقط شد، دولت‌های اروپایی ترجیح دادند دوباره خاندان بوربن‌ها، سلاطین قدیمی فرانسه را سر کار بیاورند؛ لویی هجدهم، دقیقاً با همین رویکرد، پادشاه فرانسه شد؛ اما فرانسوی‌ها با انقلاب پرآشوبی که اواخر قرن ۱۸ به راه انداخته بودند، شاه نمی‌خواستند. با آغاز حکومت شارل دهم، دعوا میان شاه و مردم دوباره بالا گرفت و کار به جایی رسید که شارل، ناچار شد کناره‌گیری‌اش را در سال ۱۸۳۰، اعلام کند. البته او به هوای پسرش لویی آنتوان تن به این استعفا داد؛ پسری که اصولاً میلی به سلطنت نداشت و وقتی به او اعلام کردند که شاه است، رسماً استعفایش را نوشت و ۲۰ دقیقه بعد از آغاز سلطنت، استعفا کرد تا رکورد کوتاه‌ترین پادشاهی تاریخ را به نام خود ثبت کند! با این حال، پدرش معتقد بود که لویی نوزدهم، زیر فشار این کار را انجام داده و هنوز پادشاه قانونی فرانسه است. بعد از استعفای لویی نوزدهم، لویی فیلیپ از خاندان اورلئان، شاه فرانسه شد؛ اما بحران در این کشور اروپایی، خاتمه پیدا نکرد.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «کارکردن خر و خوردن یابو»

سایت بدون – ضرب‌المثل «کار کردن خر و خوردن یابو» به وضعیتی اشاره دارد که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *