از رسانه‌های رسمی تا شبکه‌های اجتماعی/تصویری که فیک نیوزها می‌سازند


سایت بدون -متصویری از مردان بلوچ گرفتار در سیل با هزاران نوشته پر از درد و آه در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود و در کنار آن ویدئویی از پرواز هلی کوپترهای امدادی درحال کمک‌رسانی در کشورهای حاشیه خلیج فارس؛ این در کنار آن، قلب هر کاربر ایرانی را به درد می‌آورد اما اشتباه نکنید ویدئو و تصاویر اولی که مردانی با لباس بلوچی گرفتار در سیل را نشان می‌دهد، متعلق به سیل پاکستان است نه ایران. در این میان رسانه‌های رسمی و خبرنگاران فعال در شبکه‌های مجازی هم کم نبودند که بدون توجه به نحوه صحیح انتشار اخبار بحران به پوشش هیجانی سیل پرداختند؛ بدون کمترین شناخت از جغرافیا، خرده فرهنگ و آداب و رسوم منطقه. تصویر نهایی چنین‌ پردازشی در خود منطقه و نیز اذهان سایر ایرانیان چه بود؟ پاسخ روشن است؛ سیستان و بلوچستان یکسره در فقری مطلق دست و پا می‌زند، هیچ نهاد و مسئولی به معنای دقیق کلمه هیچ کاری نمی‌کند و درنهایت زنده باد سلبریتی‌هایی که هزاران لایک در همدلی با فقر مطلق و ناتوانی مسئولان می‌اندوزند.
اگر رسانه‌ها در زمینه پوشش اخبار بحران به وظیفه خود درست عمل نکنند و مرجعیت اخبار را به «کج‌کارکردها» و فیک نیوزها ببازند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ پوشش اخبار بحران بدون سواد رسانه‌ای از سوی سلبریتی‌های شبکه‌های اجتماعی چه عواقبی برای مردمی دارد که در انتظار کمک هستند؟ آیا اینفلوئنسرها بدون مطلع بودن از پوشش صحیح اخبار بحران می‌توانند تصویر درستی از حادثه مخابره ‌کنند؟
دکتر محمد مهدی فرقانی استاد روزنامه نگاری در گفت‌و‌گو با «ایران» از چارچوب‌های خبرنگاری بحران می‌گوید؛ مسیری باریک که راه رفتن در آن نیازمند دو توانایی مهم یعنی سواد و تجربه است: «روزنامه نگاری بحران همزمان هم به عمق فاجعه توجه می‌کند، هم مشکلات و نیازهای مردم را بازتاب می‌دهد و هم غیرمستقیم به مسئولان فراخوان می‌دهد تا برای حل مشکلات بسیج شوند. از طرف دیگر روزنامه نگاری بحران از تعمیق ناامیدی، تعمیق بدبینی، تعمیق دلسرد شدن نسبت به آینده و شکل‌گیری یک انگاره پایان زندگی که در آن همه چیز تمام شده و زندگی به آخر رسیده، جلوگیری می‌کند. روزنامه نگاری بحران در این هنگامه باید تلاش کند تا مردم از خاکستر خود برخیزند.»
نویسنده «گزارش‌نویسی چشم عقاب روزنامه‌نگاری» روزنامه‌نویسی راه‌حل‌گرای متکی به کارشناسان و در عین حال نقد و نظارت بر عملکرد مسئولان را موضوع مهمی می‌داند و می‌گوید: «منظور از همه این‌ها روزنامه نگاری غیرتبلیغاتی و گریز از پوشش یکسویه است. خبرنگار بحران باید همزمان هم به سوء مدیریت و مشکلات و نارسایی‌ها بپردازد و هم امید به زندگی را احیا کند.»
نوید برهان‌زهی یکی از فعالان شبکه‌های اجتماعی است که به‌عنوان شهروند خبرنگار در سیل اخیر نیز مثل حوادث پیشین بسیار فعال بود. او نقش پررنگی در شناساندن جاذبه‌های گردشگری و فرهنگ و آداب رسوم منطقه داشته است. از او می‌پرسم نحوه پوشش اخبار را در حادثه سیل چگونه ارزیابی می‌کند. می‌گوید: «البته نمی‌شود خرده‌ گرفت چون اولین بار بود که بسیاری از خبرنگاران و فعالان به این استان سفر کرده بودند اما بعضی‌ها برای نشان دادن میزان حرفه‌ای گری خودشان آمده بودند. مثلاً طرف دوربین را برده در چند سانتی‌متری صورت یک کودک و با او حرف می‌زند. یک خبرنگار چرا باید این کار را بکند؟»
این فعال رسانه‌ای معتقد است باید اخبار صادقانه و درست باشد تا مردم دچار سوءظن نشوند: «در جایی نوشته بودند روستایی را آب برده اما اینجا بخصوص در دشتیاری روستاهای زیادی زیر آب یا در محاصره آب بود اما این‌طور نبود که آب روستایی را محو کرده باشد. اساساً این اخبار به علت آشنا نبودن خبرنگاران و فعالان شبکه‌های اجتماعی اتفاق می‌افتد. آنها اغلب نمی‌دانند اینجا در بسیاری از روستاها به‌دلیل سابقه سیل، مردم خانه خود را روی بلندی یا تپه‌های کوچک دست ساز می‌سازند. بعضی از سلبریتی‌ها می‌رفتند سرچ می‌کردند و هر جا عکس مردمی با لباس بلوچی می‌دیدند که در آب گیر افتاده‌اند به جای سیل بلوچستان منتشر می‌کردند درحالی که اصلاً این تصاویر ربطی به سیستان و بلوچستان یا این حادثه نداشت.» او نمونه‌های زیادی در ذهن دارد که نشان می‌دهد پیگیری اخبار وقتی از طریق افراد غیرمتخصص باشد چقدر می‌تواند فضا را غبارآلود و عصبانیت خود ساکنان منطقه را در پی داشته باشد.
فرقانی یکی از ضروریات اجتناب‌ناپذیر خبرنگاری بخصوص در مناطق بحرانی را جمع‌آوری اطلاعات با نگاهی فارغ از هیجان زدگی می‌داند: «بدون این ملزومات گزارش‌ها هم سطحی می‌شوند هم گمراه‌کننده چون امکان دارد خوانش‌های غلطی از فضای آن حادثه ارائه شود یا برداشت و تفاسیر غلطی اتفاق بیفتد؛ برای روزنامه نگاران این یک اصل است. اما شهروند خبرنگار و فضای مجازی کار خود را کرده و سوژه را زخمی  و به شکلی سطحی از آن عبور می‌کنند و به ناچار مخاطبان هم سطحی عبور می‌کنند. در واقع فقط خبر را می‌بینند اما از پشت خبر اطلاعی پیدا نمی‌کنند.»
فرقانی نتیجه این شکل از خبررسانی را جز فراگیر شدن فضای سوءظن و تردید نمی‌داند و معتقد است هیچ دستاورد مثبتی برای مردم بحران زده هم نخواهد داشت: «وقتی رسانه‌ها به وظیفه خود درست عمل نکنند کج کارکردهای حاشیه‌ای تبدیل به متن می‌شود. درنتیجه وقتی مردم از طریق رسانه‌های رسمی در جریان واقعیت‌ها قرار نگیرند یا وقتی اعتماد خود را به رسانه از دست بدهند، اخبار سلبریتی‌ها در شبکه‌های اجتماعی و فیک نیوزها باورپذیرتر از اخبار رسمی جلوه می‌کنند. شبکه‌های اجتماعی هم فرمانبرداری نمی‌کنند و راه خود را می‌روند چه به نیت خیر باشد چه شر یا اصلاً برای کسب هویت.»
مریم کاویانی پژوهشگر فرهنگ بلوچ نیز از ضربه‌هایی می گوید که شیوه انعکاس اخبار سیل و حوادث مشابه به جذب گردشگر در استان محروم سیستان و بلوچستان زده و در آینده نیز خواهد زد. او با نگاهی تاریخی دوره‌های مختلف تصویر سیستان و بلوچستان در رسانه‌ها را واکاوی می‌کند؛ از روزگاری که تنها تصویر غالب رسانه و تلویزیون از سیستان و بلوچستان قاچاق و اسلحه بود تا حالا که فقر مطلق است: «بعد از فراز و نشیب‌های زیادی بالاخره این استان به لیست مقاصد گردشگری مردم اضافه شد و ترس افکار عمومی رنگ باخت و این استان در ذهن عموم مردم به نقطه‌ای بکر و دست نخورده تبدیل شد که باید کشف می‌شد.
امروز استان سیستان و بلوچستان نه تنها به‌دلیل تلاش‌های فعالان رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی که به واسطه موقعیت خاص اقتصادی‌اش نیز مورد توجه حاکمیت در سطح کلان و مسافران و البته چهره‌های شناخته شده در سطح عمومی‌تر، قرار گرفته است. موقعیت حساسی که می‌تواند در آینده‌ای نه چندان دور و حتی نزدیک تبدیل به فرصت یا تهدید شود. متأسفانه به نظر می‌رسد سویه‌ تهدید‌آمیز این وضعیت برجسته‌تر است. تصاویر واقعی و زیبا از این استان که توسط محلی‌ها منتشر می‌شد طی دو سال اخیر جایشان را به تصاویری تحریف شده‌ داده‌اند.»
تصاویری که کاویانی از آنها حرف می‌زند شاید برای شما هم آشنا باشد؛ تصاویری از چهره‌های لوکس پایتخت نشین که بعد از سیل سیستان و بلوچستان بار سفر را بسته‌اند تا در کنار کودکان و زنانی پابرهنه و لوگ‌نشین این استان سلفی بگیرند و در شبکه‌های اجتماعی منتشر کنند. این تصاویر هویت سیستان و بلوچستان را با فقر مالی و فرهنگی گره زده است. کاویانی توضیح می‌دهد: «این تصاویر طی فرآیندی کاسبکارانه تولید می‌شوند. ما از تلفیق تصویر مردم سیستان و بلوچستان با قاچاق در دهه ۶۰ و ۷۰ به تلفیق تصویر فقر و محرومیت با مردم این استان رسیده‌ایم. تصویر اولی را رسانه‌های رسمی و تصویر دومی را سلبریتی‌ها خلق کردند.
سیستان و بلوچستان امروز از سمت سلبریتی‌ها کالایی سودآور تصور می‌شود. با سود جستن از این کالا به سخیف‌ترین حالات ممکن می‌توان در فرآیند (پرسنال برندینگ) اعتبار کسب کرد. این کالا برای آنها هویت و اعتبار خلق می‌کند. این شیوه نمایش یک طرفه هویت قومی و تاریخی مردم این استان را نشانه گرفته است و چشم‌پوشی از خطرات احتمالی آن می‌تواند آسیب‌های فرهنگی و اقتصادی جبران‌ناپذیری به همراه داشته باشد.»
فرقانی رسانه‌ها را در رقابتی تنگاتنگ با شبکه‌های اجتماعی می‌بیند. موضوعی که باعث می‌شود کار برای خود رسانه و مسئولان دولتی سخت‌تر شود: «رسانه ما از یک طرف در برابر تنوع و تعدد و سرعت اخبار در فضای مجازی می‌خواهد عقب نماند و از طرف دیگر می‌خواهد اصولی مثل صحت و دقت و امانتداری و استناد به منابع و همین طور جنبه‌های مسئولیت اجتماعی را هم مدنظر داشته باشد اما رعایت یک حد تعادل بین این دو جنبه کار را مشکل می‌کند.»

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «تا باران نیاید، رنگین‌کمان پیدا نمی‌شود»

سایت بدون – ضرب‌المثل «تا باران نیاید، رنگین‌کمان پیدا نمی‌شود» اشاره به این دارد که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *