بایرن مونیخ چگونه دوباره غول اروپا شد؟/نه این رقص آخر نیست

بایرن در سال ۲۰۱۷ آکادمی جدیدش را افتتاح کرده؛ پر از بازیکنان مستعدی که می‌توانند بایرن و آلمان را به قهرمانی سال ۲۰۳۰ برسانند

روری اسمیت

سایت بدون – هانسی فلیک این تابستان مثل میلیون‌ها نفر دیگر جذب «آخرین رقص» شد؛ سریال مستندی درباره نسل طلایی شیکاگوبولز متشکل از مایکل جردن، اسکاتی پیپن و بقیه که هفت سال بعد از نخستین قهرمانی‌شان دوباره انگیزه و اشتیاق لازم را برای اینکه یک‌بار دیگر بر NBA مسلط شوند، پیدا کردند. درسی که فلیک از این سریال گرفت این بود که ورزشکاران استثنایی یک نقطه مشترک دارند؛ چیزی که نه‌تنها از معمولی‌ها بلکه از ستاره‌ها نیز متمایزشان می‌کند. فلیک مربی بایرن‌مونیخ می‌گوید نشانه قهرمان‌های واقعی و قهرمان‌های حقیقی این است که هیچ‌وقت تسلیم نمی‌شوند و هیچ‌وقت سیر نمی‌شوند: «آنها ادامه می‌دهند، از این سال به سال بعد.» این تابستان کمی فرق داشت. فلیک تجربه مشابهی را پشت سر گذاشت. هفت سال بعد از نخستین سه‌گانه، بایرن دومی را به دست آورد. از بیرون، پیروزی‌ها را پایان یک چرخه تلقی می‌کردند همانطور که در سال ۲۰۱۳ چنین تصوری وجود داشت، مانوئل نویر، جروم بواتنگ و توماس مولر همگی نقش‌های کلیدی داشتند اما حالا نویر ۳۴ساله است، بواتنگ ۳۲ساله و مولر ۳۱ساله. آنها بازمانده‌های تیم یوپ هاینکس هستند. هشت قهرمانی متوالی در لیگ به دست آورده‌اند. آنها دوبار با هاینکس، پپ گواردیولا، کارلو آنچلوتی و نیکو کوواچ کار کرده‌اند. آنها به بازتعریف موفقیت در بایرن کمک کرده‌اند؛ باشگاهی که بردن دوگانه داخلی یک وظیفه برایش حساب می‌شود اما زمان در حال گذر است. اما فلیک اینطور فکر نمی‌کند. او بیش از یک دهه است که نویر، بواتنگ و مولر را می‌شناسد؛ از وقتی کمک‌مربی تیم ملی آلمان بود و شک ندارد هنوز خیلی کارها از اینها برمی‌آید: «این آخرین رقص آنها نیست.» موفقیت در ورزش می‌تواند مثل یک مخدر عمل کند. امروز باشکوه فردا را خیلی دور جلوه می‌دهد، آنقدر دور که نباید نگرانش بود. انگار حال تا ابد ماندنی است. بولز نمونه مطالعاتی خوبی است. جردن و پیپن ستاره‌هایی بودند که به نظر می‌رسید موفقیت را به خود چفت کرده‌اند. می‌تاختند و بولز می‌تاخت. هیچ‌کس فکرش را نمی‌کرد وقتی از تیم جدا شوند چه اتفاقی می‌افتد. بعد از رفتن آنها، تیم یکی از بدترین‌های NBA شد. شش سال طول کشید تا دوباره به مرحله پلی‌آف برسند. برای مدتی تصور می‌شد سرنوشت مشابهی در انتظار بایرن است، البته نه در آلمان، جایی که تفوق تیم تضمین شده به‌نحوی که ممکن است بیشتر فصل را در شرایط بحرانی سپری کنند و بعد قهرمان شوند، بلکه در اروپا. همین تابستان سال گذشته، بازیکن سابق تیم، دیتمار هامان از جمله کسانی بود که از لزوم خانه‌تکانی در بایرن حرف می‌زد و اینکه باشگاه به پنج یا شش بازیکن نیاز دارد برای اینکه با بهترین‌های قاره رقابت کند. خیلی‌ها احساس می‌کردند هسته مرکزی تیم -گروهی که شامل خاوی مارتینس و روبرت لواندوفسکی نیز می‌شود، وارد دهه چهارم زندگی شده‌اند- پیر شده و سبک بازی‌شان آنقدر کسالت‌بار است که یارای رقابت با پویایی لیورپول یورگن کلوپ یا شور و شوق منچسترسیتی پپ گواردیولا را ندارد. حالا که به عقب برمی‌گردیم می‌بینیم همه آن نگرانی‌ها بی‌مورد بوده و شایعه درباره سقوط و افول بایرن کاملاً اغراق‌شده بود. در واقع بایرن نیازی به بازسازی ندارد چون این پروسه قبل از این شروع شده است. در سال ۲۰۱۷ بایرن آکادمی جدیدش را افتتاح کرد، پر از بازیکنان مستعدی که می‌توانند بایرن و آلمان را به قهرمانی سال ۲۰۳۰ برسانند. باشگاه به‌خوبی متوجه نیاز به تولید استعدادهای بومی شده؛ اتفاقی که بعد از مولر کمی رنگ باخت اما دوباره جان گرفت. ظرف چند سال بعد نگاه به نقل‌و‌انتقالات هم تغییر کرد و همانطور که حسن سالی حمیدزیچ، مدیر ورزشی باشگاه اشاره کرد با نگرشی مبتنی بر دو اصل دنبال شد؛ جذب ستاره‌های آماده مثل لروی سانه که تابستان از منچسترسیتی خریداری شد و استعدادیابی در سراسر جهان برای پیدا کردن پدیده‌ها. باشگاه شوکه شد، البته فقط کمی، از تصمیم جیدون سانچو برای رفتن به بوروسیادورتموند که به این نتیجه رسید راه یافتن به تیم اول در این باشگاه کوتاه‌تر، سریع‌تر و روشن‌تر است. بایرن می‌خواست ثابت کند جای مناسبی برای استعدادهاست. در این دو سال توانسته‌اند آلفونسو دیویس را از ونکوور، کریس ریچاردز از دالاس، جمال مصیلا از چلسی، الکساندر نوبل از شالکه و تانگوی نیانزو را از پاری‌سن‌ژرمن جذب کنند. نتیجه روشن است؛ هسته مرکزی بایرن شاید نام‌های آشنایی داشته باشد اما تیم این باشگاه پر از جوان است؛ ریچاردز ۲۰ساله، دیویس ۱۹ساله و مصیلا ۱۷ساله. بازیکنان ثابتی مثل لئون گورتزکا، سرژ گنابری، یاشوا کیمیش و بنژامین پاوار ۲۵ساله یا جوان‌تر هستند. باشگاه به فکر آغاز یک حکومت بود نه برپا داشتن یادبود افتخارات قبلی. مشکل در اجرای همزمان این دو کار بود؛ راه دادن بازیکنان جوان به تیم همزمان با تداوم پیروزی و موفقیت. بعد فلیک آمد که ابتدا به‌عنوان مربی موقت جانشین کوواچ اخراجی شد و حالا قهرمان آلمان و اروپاست؛ چیزی که شاید خودش هم انتظارش را نداشت. اما توانایی‌های او دقیقاً با وظایفش همخوانی داشت. قدرت او در شخصیتش بود. کسانی که با او کار کرده‌اند می‌گویند می‌تواند در هر موقعیتی حرف درست را بزند. خودش البته می‌گوید شنونده خیلی خوبی است: «همیشه احساس می‌کنم چیزهایی هست که باید یاد بگیرم و برای همین می‌شنوم.» این در مورد ستاره‌هایش صدق نمی‌کند. می‌گوید تلاش کرده جوی به وجود بیاید که بازیکنان قدرت حرف زدن در تمرین را داشته باشند ضمن اینکه بازیکنان محصول آکادمی خودباوری لازم برای آمدن به دفتر او را در خود احساس کنند: «باید با بازیکنان جوان رابطه برقرار کنیم. کار من به‌عنوان مربی پیشرفت دادن بازیکنان است. اگر آنها سؤال داشته باشند بهتر است جواب‌شان را بدانم.» شاید اینها ذاتی باشد اما به روزهای کار او در تیم ملی مربوط می‌شود که به‌عنوان بخشی از کارش باید با باشگاه‌ها و مربی‌های‌شان در سراسر اروپا حرف می‌زد، کارشان را می‌دید و به نتیجه می‌رسید که بهترین راه برای گرفتن بهترین بازی از بازیکنان چیست. او به یاد می‌آورد آرسن ونگر تمرین را متوقف می‌کرد تا مطمئن شود بازیکنان ایده‌هایش را به‌خوبی دریافته‌اند. رابطه‌ای که ژوزه مورینیو با بازیکنانش ایجاد کرده بود، برایش شگفت‌انگیز بود. فلیک می‌گوید: «موفقیت و پیروزی یک امر جمعی است.» بازیکنانش به آن احترام می‌گذارند. بواتنگ که می‌خواست در آینده‌ای نزدیک از بایرن برود، متقاعد شده قراردادش را تمدید کند چون دوباره از کارش لذت می‌برد. دیویس از زمانی که فلیک برای بازیکنان جوان می‌گذارد، قدردانی می‌کند. الیور کان که قرار است از ژانویه به‌عنوان مدیر اجرایی کارش را شروع کند، از پیشرفت تیم بعد از قهرمانی اروپا شگفت‌زده شده. بایرن در باد موفقیت‌هایش نخوابیده، امروز شاد است اما به فردا فکر می‌کند. لیسبون برای این تیم آخر خط نبود اول خط بود. فلیک طرفدار کلمات قصار است؛ بارها از یک عبارت آلمانی برای بیان باورهایش استفاده کرده. بعضی‌ها بولد شده‌اند، بعضی‌ها را بارها استفاده کرده، بعضی‌ها را برای نشان دادن سبک رسیدن بایرن به قله اروپا به کار می‌برد و از این جملات و عبارات لذت می‌برد. او می‌گوید: «در آلمانی یک ضرب‌المثل داریم که می‌گوید موفقیت ملک شخصی نیست، اجاره‌ای است و در جای اجاره‌ای هر روز باید به فکر باشی.» منبع: نیویورک‌تایمز

مطلب پیشنهادی

حتما باید دید/ مارمولک؛ روایت راه های رسیدن به خدا

سایت بدون – فیلم مارمولک یکی از برجسته‌ترین و محبوب‌ترین آثار سینمای ایران است که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *