با «هیولا»، مهران مدیری امروز را بهتر بشناسیم!


کسانی که «هیولا» را با ذهنیت تبلیغات پیش از آغاز توزیع آن درباره همکاری دوباره مهران مدیری و پیمان قاسم خانی پس از سالها به تماشا نشستند، بی شک بشدت مأیوس شده اند. بویژه اینکه انتظار تماشاگر عام از این ترکیب، همیشه یک معجون کمدی کاملاً بامزه و سرحال بوده که در هر فضایی جواب گرفته و تماشاگرش را خندانده.

«هیولا» اما چه از لحاظ کیفی و چه بر اساس معیارهای کمدی، امتیازی خاص و چشمگیری برای مدیری برشمرده نمی شود.

حتی به نظر می رسد موج سواری روی دغدغه های اقتصادی مردم و شوخی با قشر متوسط و متوسط به پایین جامعه امروز ایران، نتوانسته ویژگی مهم و متمایزی برای این سریال محسوب شود. در واقع همان بُعدی که طرفداران آثار مدیری آنرا بولد کرده و دستاویزی برای دفاع از سریال و مانور روی آن قرار داده اند، بیشتر شبیه به یک پز مردم مدارانه است که با تظاهر بیهوده و از سر شکم سیری، سعی در جلب نظر عامه مردم دارد.

غافل از اینکه این شعارها از سوی نویسنده ای طراحی شده که خود فعالیت سینمایی اش در مقام کارگردان را با یکی از همین صاحبان سرمایه های ناسالم آغاز کرد و حالا اصرارِ فیلمنامه ای که او سرپرستی نگارشش را بر عهده داشته، بر همدلی با فرهنگیان به عنوان کسانی که از همین ناحیه بسیار متضرر شده اند، شبیه به یک شوخی غیر انسانی است. شوخی درنیامده تلخی که حس می شود به اهتمام سازندگان برای پنهان کردن کاستی های کار پشت آن طراحی و اجرا شده.

گذشته از این لفافه فرامتنی، «هیولا» به عنوان یک کمدی اجتماعی یا هر ژانر دیگری که سازندگان برایش متصور هستند، کاملاً لوس و ابتدایی تعریف شده.

محوریت دبیری شرافتمند با یک زندگی معمولی در «هیولا» و آغاز مناسبات مشکوک او با مردی که در معاملات و تجارت های غیرقانونی، اما به ظاهر قانونی دست دارد، هر چند روی کاغذ بستر جالب اولیه ای برای طرح مسائل مبتلابه امروز جامعه است، اما درجا زدن در چند شوخی تک لوکیشنی مثل جلسات هیأت مدیره و یا رفتارهای جبرانی خیرخواهانه و اصرار باورناپذیر «هوشنگ شرافت»(اصلانی) به شرافتمند ماندن، در عین اعمال متعدد غیرقانونی، این سریال را بویژه در قسمتهای اخیر به تکرار کشانده.

سبک ایستای مدیری در کارگردانی، اینجا در برخورد با قصه ای که ریتم درونی اش کند و گاه خسته کننده است، موجب شده تماشای سریالی که باید برای هر قسمتش هزینه کرد، دشوار شود.

این در حالی است که جایگزینی فرهاد اصلانی به جای سیامک انصاری در روند هنجارشکنی واشنایی زدایی در کستینگ نیز کمکی به ایجاد تنوع در ساخته جدید مدیری نکرده؛ چرا که او همچنان مشغول تکرار تیپ و کنش و واکنش آشنای انصاری در ساخته های این سالهای مدیری است. رفتارهایی مثل چشم درشت کردن از تعجب و رویارویی با قانون شکنی و هنجارگریزی از جمله همین موارد است. اصلانی هرچند بازیگر هوشمند و توانایی است، اما به نظر در این قالب مجالی برای بهره گیری از پتانسیل هایش ندارد و انگار تشویق و توصیه به بازآفرینی تیپی تکراری شده. البته در این باره نمی توان منکر آن شد که حضور گوهر خیراندیش، محمد بحرانی و شبنم مقدمی در جهت همین روند مذکور جواب داده و به تغییر فضا و جنس بازی ها انجامیده. ضمن اینکه بازی هنرمند کودک مانیا علیجانی در نقش هاله شرافت، دختر هوشنگ هم بخوبی در دل کار نشسته. از سویی حرکت نمادین و انسانی مدیری در التفات به بازیگران پیشکسوت و هنرمندان از کار افتاده که اینجا در ارائه نقش به محسن قاضی مرادی تبلور یافته را هم باید جزو وجوه تحسین برانگیز کار او در چینش برخی از هنرپیشه هایش داشت.

ضمن اینکه همچنان تم آشنای ساخته های مدیری، یعنی جایگیری ناخواسته فردی مقید و متعهد در میان جمع و جامعه ای عاری از تعلقو قید، در اتمسفری آیتم گونه و اصطلاحاً «ساعت خوش» وار در حال تکرار است. آن هم با کمترین میزان از به روز شدن و نزدیکی با ذائقه تماشاگران امروز سریالها.

مدیری «هیولا» را پس از چهار سال دوری از عرصه سریال سازی ساخته؛ او طی این سالها اما اغلب در حوزه کارهای آیتمی کار کرد و نخستین سینمایی اش را هم ساخت. ضمن اینکه چهار سال پیش هم «در حاشیه۲» در تلویزیون نتوانست توفیق کارهای قبلی مدیری را تجربه کند و مروری کلی بر آن نشان می داد مدیری گویی به نوعی در حوزه آیتم سازی گرفتار مانده. حوزه ای که در کنار پلاتو خوانی، در سیطره بی چون و چرای مدیری است و در این میدان انصافاً هیچ رقیب جدی ای ندارد. مواردی که مدیری در آنها بدون آنکه وابستگی به متن فرد خاصی داشته باشد، قدرتمندانه می تازد و می درخشد.

این ویژگی را در همین «هیولا» هم می توان دید. مدیریِ بازیگر در گوشه هایی از «هیولا» که چندان دربند و آویخته به متن نیست، همچنان در تک صحنه های حضورش در نقش کامران کامروا، بامزه، فخرفروشانه و مقتدر عمل می کند. مدیریِ کارگردان، اما انگار با بی حوصلگی و طمأنینه بی موردی فیلمنامه را به تصویر کشیده و تلاشی برای غنی سازی بار کمدی آن نکرده. اغلب پلانها ایستا و کشدار هستند و تدوین کسالت بار هم به این معضل افزوده.

به طوری که در خیلی لحظات کار به یک سریال رادیویی می ماند و از حد مجموعه ای تلویزیونی دور است.

«هیولا» در کنار شناختی که از مدیری کارگردان، سالها پس از نمونه های خوش ساخت و دقیقی مانند «شبهای برره» و «پاورچین» برای مخاطبان آثارش به دست می دهد، شاید محک خوبی برای خود او به عنوان یک هنرمند عرصه کمدی هم باشد. فرصتی برای درک بهتر اینکه تا چه حد با مخاطب امروز و مطالباتش آشناست و دغدغه های او را می شناسد.

مدیری هر چند در «دورهمی» نشان داد راه ارتباط صمیمی با  بیننده اش را بخوبی بلد است، اما وقتی دوباره گام در مسیر سریال سازی گذاشت، دوباره رویکردی آیتمی را برگزیده که البته بی شک ناشی از ظرفیت های متن است. متنی که همان قسمت اولش سنگ بنا را برای یک کمدی ناتوان از خنداندن گذاشت و به طرز عجیبی حتی اشتباهاتی نظیر روایت زندگی چهار نسل خانواده «شرافت»(جد، پدربزرگ، پدر و پسر) در یک قرن را هم پوشش نداد تا شکل یک گاف را به خود بگیرد! یا توسل به شوخی کشدار شکستن چوب برای نصیحت که بدون توجه به دستمالی بودن آن در سکانسی طولانی و بدون خلاقیت در قسمت اول تکرار شد.

جالب آنکه شوخی های متن هم با وجود فضای به نسبت باز شبکه نمایش خانگی در قیاس با تلویزیون، اغلب دِمُده و سطحی هستند. همان  طور که نیش و گزندهای مثلاً سیاسی – اجتماعی تعبیه شده در اثر نیز از ناحیه همین بی رمقی و عجز در ایجاد کمدی خنده آور و نوگرا، چنانچه اذهان عمومی از ترکیب مدیری- قاسم خانی توقع دارند، در سطح می مانند و حساسیتی سازنده ایجاد نمی کنند.

جدا از هیاهوی کم اهمیت و پوچ برخی پیج های مجازی، بی رغبتی افکار عمومی در پرداختن به «هیولا» و مناسبات آدمهایش و بدون واکنش ماندن آن از سوی مراکزی به درباره شان صحبت شده مثل دبیران، ناشران کتابهای کنکور و یا مدیران بخشهای خصوصی، دولتی و یا خصولتی را می توان به عنوان دلایلی برای معمولی بودن این سریال ویدئویی تلقی کرد. گرچه نمی توان انکار کرد پخش این سریال با همین کیفیت از تلویزیون می توانست به مراتب با واکنش های متنوع مثبت و منفی مواجه شود.

گرچه بی اغراق، باور مثبت عمومی به ساخته های مدیری، در جایگاه هنرمندی باهوش و کاربلد، فارغ از کیفیت آنها، همچنان می تواند مراسم بدرقه خوبی برای «هیولا» ترتیب دهد و مشتاقانه تماشاگرانش را در انتظار اثر بعدی او نگه دارد.

هادی اعتمادی مجد/بانی فیلم

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «گربه تنبل را موش طبابت می‌کند»

سایت بدون – ضرب‌المثل «گربه تنبل را موش طبابت می‌کند» نمادی از وضعیت‌هایی است که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *