بهانه ای برای بازگشت بهروز بقایی به صحنه تئاتر/آپرکات

سایت بدون -خبر بازگشت بهروز بقایی پس از ۱۰ سال به صحنه تئاتر، برای کنجکاوی درباره نمایشنامه‌ای که توانسته این اتفاق را رقم بزند، بهانه کمی نیست و او در «آپرکات» با نقشی به صحنه تئاتر بازگشته که بناست از مقاومت روشنفکر ایرانی در نمایش و گزارش نقش زن در جامعه بگوید؛ موضوعی که محمدرضا قلی‌پور، کارگردان این نمایش آن را این‌طور توضیح می‌دهد: «شخصیت بهزاد، در واقع نماد روشنفکرانی است که باوجود ضرباتی که در جامعه و در وضعیت کنونی متحمل شده‌اند، تلاش دارند تا چهره زن ایرانی را به‌عنوان زنی کنشگر و قهرمان به دنیا نشان دهند.» بهزاد در روند داستان، شخصیتی را به نمایش می‌گذارد که سال‌ها به تولید فیلم اشتغال داشته و در جشنواره‌های جهانی شرکت می‌کرده است اما به‌علت حادثه‌ای که در یک برهه برایش پیش آمده، بدنش پر از جراحت و زخم است و گوشه‌نشین شده است. با این حال در طول نمایش، بهزاد با فیلمبرداری مدام از صحنه زندگی نغمه و الیاس، به‌طور ناخواسته راوی یک فیلم مستند با سوژه‌ای منحصر به فرد می‌شود که نهایتاً پایش را به فرش قرمز جشنواره‌ای در اروپا باز می‌کند.

نمادها، محصول تحلیل نویسنده از جامعه
«آپرکات» چهار شخصیت دارد که کارگردان بر نمادین بودن هر چهار شخصیت صحه می‌گذارد. قلی‌پور معتقد است که «نغمه» به‌عنوان قهرمان داستان، زنان جامعه را نمایندگی می‌کند که باوجود فشار شرایط اقتصادی، سعی می‌کنند هم خانه و خانواده را مدیریت کنند و هم از پس مشکلات پول‌درآوردن بربیایند. نغمه، بوکسور موفقی است که در دانشگاه هم تربیت‌بدنی تدریس می‌کند و از هر طریق ممکن به دنبال جلب درآمد برای خانواده دونفره‌اش است اما الیاس، همسر او و به تصریح قلی‌پور، ضدقهرمان داستان است. الیاس، پول‌هایی را که نغمه با سختی به دست می‌آورد، مدام به باد می‌دهد و در پی رویاپردازی‌های بزرگ برای پول درآوردن و مهاجرت به خارج از کشور است. کارگردان و نویسنده نمایش، معتقد است که الیاس هم نماد اوضاعی است که مردان را در جامعه به این شرایط ناگزیر مبتلا کرده است. قلی‌پور در پاسخ به این سؤال که چرا نغمه می‌تواند در همین شرایط کنشگر باشد اما الیاس نه، می‌گوید: «تحلیل من از شرایط این است که جامعه زنان در بحران‌های اقتصادی فعلی کشور، کنشگر عمل می‌کنند در حالی که مردان دچار سردرگمی شده‌اند. الیاس هم در نمایشنامه همین مسیر را طی می‌کند. او نمی‌خواهد بد باشد اما مدام از یک شاخه به شاخه دیگر می‌پرد تا نقص‌ها را جبران کند.» قلی‌پور با اشاره به المان «کرم‌های کودساز» در جریان داستان، وضعیتی که الیاس در آن گیر کرده را با «کرم‌زدگی» شرایط مقایسه و تصریح می‌کند که این اوضاع، به نوعی محصول مجموعه شرایط اقتصادی و سیاسی سال‌های اخیر کشور است که از سویی دولتمردان با حسن‌نیت به سراغ برجام رفتند و به آثار مثبت آن در اقتصاد کشور امید داشتند و از سوی دیگر عملاً وضعیت اقتصادی، بحرانی‌تر شده است.

مهاجرت، خیانت و چند معضل دیگر
تنها مشکل قهرمان داستان «آپرکات» اقتصاد خانواده یا همان جامعه‌ای که آن را نمایندگی می‌کند، نیست. شخصیت «بیدا» دوست هم‌خانه اوست که تنها بهانه ادامه زندگی یعنی علاقه به همسرش هم از او سلب می‌شود. زنی که این همه رنج را برای سرپا نگه داشتن کانون خانواده‌اش متحمل می‌شود، به سرعت درمی‌یابد که زنی دیگر، آن هم از ملیتی متفاوت، جای او را در «خانه»اش گرفته است. بیدا، عراقی است و نویسنده نمایش درباره او می‌گوید: «این شخصیت، برگرفته از یک کاراکتر واقعی بود و در نمایش زبانی برای بیان مشکلات مهاجران است.» بنابراین بیدا از یک‌سو در گره دراماتیک داستان مشارکت می‌کند و از سوی دیگر مسأله مهاجرت را به عنوان تم فرعی نمایش مطرح می‌کند. قلی‌پور درباره مسأله مهاجرت در نمایشش توضیح می‌دهد: «در این نمایش قصد داشتم مهاجرت را این‌طور طرح کنم که یک طرف ماجرا، ایرانی‌هایی هستند که میل به پناهندگی در کشورهای اروپایی دارند و سمت دیگر داستان هم مهاجرانی هستند که به کشور ما پناهنده شده‌اند. از نظر من این دو با هم قابل مقایسه هستند و به نوعی می‌توان گفت جایگاهی که این مهاجران در کشور ما دارند، شبیه همان جایگاهی است که یک ایرانی پس از مهاجرت به غرب در آنجا پیدا می‌کند.» این رویکرد در نمایش «آپرکات» در مقایسه دو مدل مهاجرت ایرانی به اروپا، تجلی پیدا می‌کند. در یک‌سو الیاس قرار دارد که مدام برای مهاجرت دست و پا می‌زند اما چون حرفه و هنری بلد نیست، آینده روشنی در هیچ کشوری برای او انتظار نمی‌رود. در سمت دیگر داستان نغمه قرار دارد که پس از موفقیت فیلم مستند بهزاد در یک جشنواره خارجی، معتقد است که به خاطر شایستگی‌های فردی و با عزت و احترام بر فرش قرمز اروپا، قدم خواهد گذاشت و مورد استقبال آن‌ها قرار خواهد گرفت. این قیاس دراماتیک در متن نمایشنامه نشان می‌دهد 
که خود مهاجرت مورد توجه نیست بلکه شیوه آن و شأن و تبعاتی که برای مهاجر ایجاد می‌کند مورد توجه نویسنده قرار داشته است. در این میان بیدای عراقی، نهایتاً با پول‌های نغمه و به همراه شوهر سابقش به کشوری می‌رود که طبعاً آینده بهتری در انتظار هیچ کدام‌شان نیست.

مسابقه بوکس میان واقعیت و داستان
«تو راند آخر، با یه آپرکات گذاشتم تو فک زندگی، الان پهن شده کف زمین، من دیگه وامیسم کنج رینگ به شمارش داور گوش میدم». این خلاصه منتشرشده داستان «آپرکات»، از زبان نغمه شنیده می‌شود؛ زنی که به خاطر تلاشش برای حفظ زندگی از طریق ورزش بوکس، نتوانسته به خواست همسرش برای داشتن فرزند پاسخ مثبتی بدهد و حالا از بیدای عراقی می‌خواهد که الیاس را به این آرزو برساند. داستان نمادین نمایش «آپرکات» اگرچه به موضوع روز می‌پردازد اما در بستر چیدمان نمادین آن، تحلیلی از شرایط اقتصادی و سیاسی جامعه، جایگاه زنان و مردان، میزان کنشگری آن‌ها در مقایسه با هم، مسأله مهاجرت و میزان هزینه‌ای که کشورهای همسایه به این شرایط تحمیل می‌کنند، وجود دارد. مسأله قابل تأمل آن است که این تصویر با واقعیت جامعه تا چه اندازه نسبت قابل قبولی برقرار می‌کند.
 

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «قاپ قمارخونه‌است»

سایت بدون- قاپ یکی از ۲۶ استخوان پای گاو و گوسفند است که به شکل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *