محسن بوالحسنی
خبرنگار
منتقدان و اهل سینما میگویند، او اولین کسی بود که به کارگردانی ایران جایگاه ویژهای داد و سینمای ایران را وارد مرحلهای تازه کرد. ساموئل خاچیکیان علاوه بر تأثیری که در سینما به لحاظ فرمی داشت، به لحاظ کمی نیز پروندهای دارد پر و پیمان؛ آنهم فیلمهایی که هر گاه اکران میشدند و روی پرده میرفتند، در زمان خود، یک اتفاق در سینما محسوب میشدند. خاچیکیان پیش از انقلاب فیلمهای بسیاری ساخت که از مهمترین آنها میتوان به «دلهره» و «ضربت» اشاره کرد که هر دو آنها در دهه ۴۰ ساخته شدند و از ساختاری ساده و در واقع کلاسیک بهره میبرند. دهه ۴۰ به نوعی شاید دهه آزمون و خطا بود که این کارگردان برای ورود به دورهای دیگر پشت سر گذاشت. دورهای که او با دکوپاژها و میزانسنهای مشخصاش پا به صحنههای فیلمبرداری میگذاشت و میخواست فیلمی بسازد که تماماً از زاویه دید او روایت شود و قاب و قالب درستی از سینما باشند. او بیشتر به ملودرامهای جنایی علاقه نشان میداد و همین دو فیلمی که از او نام آورده شد هم به قواعد ژانر جنایی و نوآر پایبند بودند. خاچیکیان در این ژانر سعی میکرد به شکلی هیچکاکوار نه ترس به معنی عام آن، که دلهره و تعلیق را در دل تماشاچی بکارد و در این کار هم اصولاً موفق بود. خاچیکیان در این فیلمها و البته در ادامه روند فیلمسازیاش با میزانسنهای دقیق انگار مصمم بود که خود را به عنوان کارگردان به فیلم بدوزد و این اتفاقی بود که تا پیش از او آنچنان مدنظر قرار نمیگرفت. در واقع او در بوته عمل جایگاهی آکادمیک و البته قابل قبول به کار کارگردان و حیطه وظایف او داد که باعث شد سینمای ایران به کارگردان و نقش او در پروسه سینما نگاهی کاملاً جدی داشته باشد. فیلمهای این کارگردان ارمنی تبار با آنکه به وضوح ردپایی از سینمای غرب را در خود داشت و چه به لحاظ فرم و چه به لحاظ قاب بندی و دیالوگها تحت تأثیر این سینما بود، اما توانست در قالب فیلمهایی که ساخت، راوی روایتهایی ایرانی باشد تا تماشاچی ایرانی بین آنچه میبیند و آنچه زندگی میکند کمتر تفاوتی حس کند؛ همین هم بود که فیلمهای او همیشه از جمله فیلمهای پرمخاطب سینمای ایران محسوب میشد و معمولاً گیشه داغی داشت. او بعد از انقلاب هم علیرغم آنکه سن و سالش بالا رفته بود، فیلم ساخت و اتفاقاً فیلمی که در حوزه دفاع مقدس ساخت، یکی از ماندگارترین فیلمها در این حوزه شد که کمتر ایرانی را میتوانید سراغ داشته باشید که از آن خاطرهای نداشته باشد. زمانی که سینما از رونق افتاده بود و جنگ هنوز قالب سینماییاش را پیدا نکرده بود، با فیلم «عقابها» توانست دوباره سینما را به رخ همه بکشد. سینمای خاچیکیان به «عقابها» در سال ۱۳۶۲ ختم نشد و او یکبار دیگر فیلمی در ژانر دلهره و وحشت ساخت. همه هنوز «شب بیستونهم» را به یاد دارند. وقتی که ایرانیها شاید برای اول بار به معنی واقعی جلوی تلویزیون ترسیدند و او فقط میتوانست بعد از ساخت حدود سیوپنج فیلم به شب بیست و نهم برسد. ساموئل خاچیکیان تا سال ۱۳۸۰ همچنان کار کرد و فیلم ساخت و آخرین فیلمش «شک» هرگز تمام نشد. ساموئل خاچیکیان که ۲۹ مهر ۱۳۰۲ در تبریز به دنیا آمده بود ۳۰ مهر ۱۳۸۰ در تهران و در حالی که از آلزایمر رنج میبرد درگذشت.
برچسبآلفرد هیچکاک ساموئل خاچکیان
مطلب پیشنهادی
ریشه و داستان ضرب المثل «مادر را دل سوزد، دایه را دامن»
سایت بدون- این ضربالمثل یکی از پرمعناترین و عمیقترین تعابیر در ادبیات فارسی است که …